تقی رحمانی
اینکه همه ما ایرانی هستیم سخن سنجیدهای است. اینکه ایران قدمتی تاریخی دارد و دولت-ـ ملت ایرانی در طی زمان وجود اما سیر متفاوتی داشته است هم سخن نادرستی نیست. اما دولت-ـ ملت مدرن براساس دموکراسی ملی، سخن جدیدی است که الزامات خود را دارد.
دولت- ملت مدرن در ایران به شیوه تمرکز و هم بر رویه مرکز پیرامون شکل گرفته؛ ویژگیای که با جغرافیای ایران نمیخواند و از لحاظ قیاس اختیارات محلی از ملوک الطوایفی گذشته به مراتب عقب ماندهتر است.
در این سیستم دولت- ملت متمرکز که زبان رسمی را تبدیل به زبان مقابل زبان مادری دیگر اقوام میکند، هویتهای دیگر را،گاه به نام مذهب وگاه به نام فارس، نادیده میگیرد. در حالیکه با حفظ زبان مشترک، میتوان زبانهای دیگر ایرانی و همچنین هویتهای ایرانی را در پرتو تعامل با هم نشاند و انواع هویتهای ایرانی، از فارس و ترک و کرد، شیعه، سنی و غیره را در خدمت دولت ـ ملت ایرانی در آورد؛ عملی که تا امروز کمتر ممکن شده است.
ساختار متمرکز دولت مدرن در ایران چنان متمرکز و مرکز محور است که حتی روحانیون شیعه هم که در زمان نداشتن حکومت، به زبان مردم در همه جا سخن میگفتند، در قالب قدرت حکومت در چنبره قدرتی افتادند که مرکز محورست و زبان اصلی تعامل با زبانهای دیگر را نمیداند.
اما مقوله تمرکز از زمانی سختر شد که رنگ مذهبی هم به آن افزوده شد. چنین است که از قضای روزگار به نام اسلام اهل سنت در ایران در مرکز کشور مسجدی به نام خود ندارند؛ فرق و تبعیضی که درد آور است.
این مقدمه را آوردم تا به موضوع اصلی توجه کنیم. اعدام ۶ جوان کرد سنی ایرانی در زندان گوهر دشت کرج بس تاسف بار بود. از جنبه حقوقی و ناعادلانه بودن دادگاه ایشان هم که بگذریم، میتوانیم به نکاتی توجه کنیم که برای همین حفظ ایرانیت مهم است.
شکاف مرکز و پیرامون
داستان مرکز و پیرامون در ایران بس مهم است. اگر این افراد در تهران نبودند تا این حد در مورد اعدامشان سر و صدا نمیشد. به عنوان نمونه اگر زینب جلالیان هنوز زنده است به خاطر این است که مدتی درزندان اوین زندانی بوده، فعالان تهرانی با او آشنا شده و برای پروندهاش تلاش کردهاند. اگر اعدام ۶ فعال کرد در سال ۱۳۸۹را به یاد بیاوریم اعدام آنان اعتراض برانگیز شد زیرا آنان در تهران زندانی شده بودند و حکم هم در تهران اجرا شد.
در زمانی که فاصله مرکز و پیرامون تا این حد است، باید به این تبعض اشاره و برای رفع آن اقدام کرد.
در جریان همین اجرای حکم ۶ نفر کرد سنی ایرانی، روشنفکران در مرکز چقدر حساسیت نشان دادند؟ بیگمان این حساسیت کافی نبوده است. بسیاری به درستی این احکام باور ندارند اما دوری و ناآشنایی، عدم اعتماد میآورد؛ عدم اعتماد هم جدایی را افزون میکند و در نتیجه هر کس به راه خود میرود که نتیجه آن دوری بیشتر است. نتیجه این فاصله به ایرانیت ما ضربه میزند.
نیرویهای ملی و دموکرات باید به معضل مرکز و پیرامون توجه کنند تا شکاف ایرانیت عمیقتر نشود. وجود این فاصله باعث شده کهگاه نیروهای افراطی و زمانی هم نیروهای اطلاعاتی با نیت متفاوت به اتحاد ملی ضربه بزنند.
هویتها و ایرانیت
زمانی که دوری مرکز از پیرامون خود داستانی پر از آه و اشک است، میشود به این شعار ایده ال که همه ایرانی هستیم بسنده کرد؟ بیگمان بهترین مرحله این است که ما شهروندان ایرانی هستیم، اما شهروندان هویتهای خود را هم دارند؛ هم جنیستی و هم مذهبی و هم قومی و هم صنفی. این نوع هویت شهروندی به دموکراسی هم نزدیک است. اما برای رسیدن به این مرحله طی مراحل لازم است، که در آن اصل مهم، به رسمیت شناختن حقوق دیگری است. این حقوق شامل هویت فرد و جریان مورد نظر میشودوهویت مذهبی و قومی بخشی از این هویت است. به صرف سوءاستفاده دیگران نمیتوان صورت مسئله هویت را پاک نمود. البته باید دانست که هویتها پاک نمیشوند، متحول میشوند، پس باید به تعاملی شدن آنها توجه کرد. در همین راستا شمردن هویت مذهبی و قومی تحت فشار در ایران، هم به تجربه و هم به دلایل گوناگون حقوقی و ساختاری، ستم مضاعف بر اقوام ایرانی سخن نادرستی نیست.
برخی ازدلسوزان ایرانی معتقدند که باید از از حقوق عام شهروندی شروع کرد، این افراد را ایرانی خواند و به هویت آنان تکیه نکرد. چرا که رفتار حکومت با مخالفان، سنی و شیعه و فارس و ترک و کرد نمیشناسد. لذا رعیت حقوق بشر باید در چهار چوب ایران هدف باشد. این نوع نگاه هم قابل توجه و هم قابل نقد است. قابل توجه است چون مسیرمطلوب ایران باید به سوی تبدیل هویتها در چهارچوب شهروند ملی باشد. هر هویتی در حقوق شهروندی خود اصالت خویش را داشته باشد و در چهار چوب ایران چند هویتی حقوق برابر داشته باشد. از این منظر این نگاه قابل توجه و بررسی است.
اما چرا قابل نقد است؟ در همین اعدام ۶ نفر سنی کرد ایرانی، آیا مرکز نشین نبودن این افراد و همچنین هویت غیر فارس آنان باعث نشد که حساسیت بر روی اعدام آنان در حد انتظار نباشد؟ حتی مذهبی بودن این افراد هم تاثیر گذار نبود. پس این واقعیتها وجود دارد و همه هم متوجه آن هستند پس بر هویت خود تاکید میکنند
اما راه حل مناسب در وهله اول پذیرش هویتها و بعد به سوی تعامل بردن این هویتها در چهارچوب ایران و حقوق شهروندی است.
توجه به این نکته ضروری است که چفت و بسط دولت-ملت مدرن در ایران متمرکز بوده و تمرکز مشکلات خود را دارا است. این تمرکز بعد از انقلاب با مسئله مذهبی مضاعف هم شده است. البته قدمهایی برای حل این ستم مضاعف برداشته شده اما هنوز کافی نیست. ایران قدرتمند، ایرانی مدنی است که هویتها بتوانند در شکل فرهنگی قومی و صنفی و جنسیتی و مذهبی خود را نشان دهند و بنیان مدنی -ـ شهروندی به خود بگیرند. آنگاه است که همین هویتها بهتر میتوانند بپذیرند که در چهار چوب ایران به خواسته و حقوق خود برسند. این مسیر را میتوان فربه کردن دموکراسی ملی ـ–مدنی نام نهاد. اگرتندروی به این روند صدمه میزند، در عین حال نباید نادیده گرفت که عدم شناسایی هویتها هم به مسیر دموکراسی ملی-مدنی صدمه خواهد زد.
منبع: روزآنلاین