
طارق حسینی :
از فروش دختران قوچانی زمان قاجار تا تن فروشی زنان ایرانی در مسقط
حکایت قوچان را مگر نشنیده اید که پارسال زراعت به عمل نیامد ومی بایست هریک نفر مسلمان قوچانی، سه (ری) گندم مالیات بدهد چون نداشتند وکسی به داد آنها نرسید، حاکم آنجا ۳۰۰دختر مسلمان را در عوض گندم، مالیات گرفته. ناظم الاسلام کرمانی
ای خدا کسی به فکر ما نیست
کار ما به جز تظلم نیست
قلب ما ز داغ محنت آب
دیده ما پر ز اشک و آه
ای خدا، ای خدا، ای خدا. علی اکبر دهخدا
قوچان در دوران قاجار: فروش دختران برای مالیات
در سال ۱۲۸۴ هجری شمسی، در زمان حکومت آصفالدوله در خراسان و سالار مفخم در بجنورد، مردم قوچان با فقر شدید و مالیاتهای سنگین روبه رو بودند. ناتوانی خانوادهها در پرداخت مالیاتهای ظالمانه، حاکمان را به اقدامی غیرانسانی واداشت: جداسازی حدود ۳۰۰ دختر و زن از خانوادههایشان و فروش آنها به ترکمانان و ارامنه عشقآباد برای تأمین مالیات. این فاجعه، که در حمله ترکمانان به بجنورد نیز تشدید شد، نه تنها نقض کرامت انسانی بود، بلکه به نمادی از استبداد قاجاری تبدیل شد. این ماجرا در جنبش مشروطه بازتاب گستردهای یافت و در روزنامهها، منابر و تصنیفها، از جمله شعر دهخدا، به عنوان نمونهای از ظلم حکومتی محکوم شد. اما با وجود اعتراضات، بسیاری از این دختران هرگز به خانه بازنگشتند و زخم این فاجعه بر پیکره تاریخ ایران باقی ماند.
گزارش روحالله رحیمپور درباره وضعیت زنان کارگر جنسی ایرانی در مسقط
روحالله رحیمپور، فعال اجتماعی، در گزارش خود با عنوان کارگران جنسی؛ قربانیان اقتصاد فاسد به وضعیت نگرانکننده زنان ایرانی در عمان پرداخته است. او اشاره میکند که در یک هتل در محله الخویر عمان، بیش از چهل زن ایرانی به عنوان کارگر جنسی فعالیت میکنند. رحیمپور مینویسد: فقر و بدبختی اقتصادی، زنان و دختران ایرانی را به سوی فحشا سوق داده است. این زنان، نه از سر انتخاب، بلکه از سر اجبار و نبود فرصتهای اقتصادی، به این مسیر کشیده شدهاند. او همچنین به نقش فساد مالی و نابرابری در توزیع منابع در ایران اشاره کرده که به تشدید فقر و مهاجرت زنان به کشورهای حاشیه خلیج فارس برای تنفروشی منجر شده است.
پشت چهرههای خندان و در ورای نقاب آرایش های خاصشان، نگرانی و رنجوری موج میزد. حداقل هیچ کدام از آنهایی که امکان هم صحبتی داشتم از کاری که به اجبار روزگار به آن تن داده بودند، رضایت نداشتند.
نگرانی از محیطی که در آن از بیمه و کارت بهداشت و حمایت خانواده و حقوق قانونی خبری نیست و آنها بهعنوان سرویس دهندگان خدمات جنسی همواره نگران ابتلا به بیماریهای مقاربتی هستند.
اضطراب لو رفتنشان نزد و خانواده و دوستان از یکطرف و استرس تأمین مخارجی که برای آن از کشور خارج شدهاند نیز وضعیت نابسامان روحی برایشان به بار آورده است.
این زنان در حالی از وطن خود مهاجرت کرده و تن به کارگری جنسی در سرزمینی دیگر دادهاند که نرخ برابری پولهای این دو کشور بیش از (دو میلیون واحد) تفاوت دارد. روح الله رحیم پور
واقعه فروش دختران قوچانی در سال ۱۲۸۴ شمسی، یکی از تاریک ترین صفحات تاریخ ایران، نمادی از ستم حکومتی و فقر تحمیل شده بر مردم بود.
امروزه، بیش از یک قرن پس از آن واقعه، فقر و بحرانهای اقتصادی بار دیگر زنان ایرانی را به سوی آسیبهای اجتماعی سوق داده است. سیاستهای ناکارآمد اقتصادی، دزدی دولتی، فساد و سوءمدیریت در جمهوری اسلامی، معیشت مردم را به شدت تحت فشار قرار داده است. در این میان، سال هاست برخی از زنان و دختران ایرانی، از سر ناچاری و برای تأمین نیازهای اولیه زندگی، به تنفروشی در کشورهای همسایه روی آوردهاند. این وضعیت، اگرچه به ظاهر متفاوت از فروش مستقیم دختران قوچانی است، اما در همان پیامد سیاستهای ظالمانه و بیتوجهی به کرامت انسانی را نشان میدهد. جمهوری اسلامی، با سیاستهای اقتصادی نادرست و عدم ایجاد فرصتهای برابر، به طور غیرمستقیم زنان را به سوی چنین سرنوشتهایی سوق داده است.
این نوشتار به بررسی ارتباط این دو دوره تاریخی، با نگاهی به وضعیت زنان در دوران پهلوی، میپردازد و نشان میدهد چگونه ناکارآمدی و ظلم حکومتی، در دورههای قاجار و جمهوری اسلامی، زنان را قربانی شرایط کرده است.
ارتباط تاریخی: چرخه ظلم و فقر
هر دو دوره، قاجار و امروز، وجه مشترکی دارند: فقر تحمیل شده توسط سیاستهای نادرست حکومتی و قربانی شدن زنان به عنوان آسیب پذیرترین قشر جامعه.
در قوچان، حاکمان برای تأمین مالیات، به طور مستقیم زنان را از خانوادههایشان جدا کردند و فروختند. امروز، فقر و بیکاری ناشی از سوءمدیریت، به طور غیرمستقیم زنان را به سوی انتخاب های ناگزیر و دردناک دبی، استانبول و مسقط سوق میدهد. در هر دو مورد، زنان نه به دلیل انتخاب شخصی، بلکه به دلیل فشارهای اقتصادی و اجتماعی، قربانی شرایطی شدهاند که ریشه در ناکارآمدی و بیعدالتی حکومتی دارد.
بیت های سوزناک بالا از علیاکبر دهخدا، در آن زمان، فریادی علیه ظلم قاجار بود، اما امروز نیز میتواند صدای زنان ایرانی باشد که در سایه فقر و ناچاری، کرامتشان لگدمال میشود و پژواکی از درد و رنج زنان ایرانی در دوران معاصر است. همانگونه که مشروطه خواهان برای عدالت و رفع ظلم مبارزه کردند، امروز نیز نیاز به اصلاحات عمیق ساختاری و توجه به حقوق زنان و معیشت مردم بیش از پیش احساس میشود.
زنان در دوران پهلوی: دورهای بدون فروش و مهاجرت برای تنفروشی
در دوران پهلوی (۱۳۰۴–۱۳۵۷)، وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان ایرانی بهطور قابل توجهی متفاوت بود. سیاستهای مدرنیزاسیون رضا شاه و محمدرضا شاه، از کشف حجاب تا گسترش آموزش و اشتغال زنان، همراه با رشد اقتصادی نسبی ناشی از درآمدهای نفتی، فرصتهایی برای بهبود وضعیت زنان ایجاد کرد. هرچند نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی همچنان وجود داشت، اما شواهد تاریخی نشان نمیدهد که زنان ایرانی در این دوره به دلیل فقر و ناچاری به کشورهای خارجی، از جمله کشورهای عربی همسایه، برای تنفروشی مهاجرت کرده باشند. اصلاحات ارضی، صنعتیسازی و تمرکز بر آموزش عمومی، بهویژه در شهرها، تا حد زیادی از شدت فقر کاست و از بروز فجایعی مشابه قوچان و کارگری جنسی در کشورهای همسایه جلوگیری کرد. این دوره، با وجود کاستیها و انتقادات به سیاستهای پهلوی، از منظر آسیبهای اجتماعی مانند تنفروشی در خارج از کشور، به مراتب وضعیت بهتری نسبت به دوران قاجار و جمهوری اسلامی داشت.
واقعه قوچان و وضعیت کنونی زنان ایرانی در جمهوری اسلامی، دو روی یک سکه اند: سکه ای که یک سویش ظلم حکومتی با تمامی تبعات سنگینش و سوی دیگرش فقر و ناچاری با فشارهای طاقت فرسایش قرار دارد، دو نیرویی که دست در دست هم دادهاند تا زنان را در چنگال سختیها اسیر کنند. در دوران پهلوی، به دلیل سیاست های متمایز و رویکردی متفاوت به مسائل اجتماعی و اقتصادی، زنان ایرانی تا حد زیادی از چنین سرنوشتهای تلخ و ناگوار در امان بودند و توانستند گامهایی بزرگ به سوی پیشرفت و امنیت بردارند، اما در دورههای قاجار و جمهوری اسلامی، با فساد و سوءمدیریت آشکار، چالشهای ساختاری و محدودیتها، فقر و ناکارآمدی مدیریت، زنان را بارها و بارها به قربانیان اصلی این شرایط سخت و بیرحم تبدیل کرده و می کنند. برای پایان دادن به این چرخه معیوب و رهایی از این سایه سنگین، نیاز به سیاست هایی عمیق و ساختاری است که ریشههای فقر را بخشکاند، فرصتهای برابر و منصفانه برای زنان در همه زمینهها ایجاد کند، کرامت انسانی را به عنوان ارزشی بنیادین در اولویت قرار دهد و راهی برای احیای امید و عدالت بگشاید. تا زمانی که این تحول اساسی و ریشهای رخ ندهد، فریاد دردناک و جانسوز ( ای خدا کسی به فکر ما نیست، دهخدا) همچنان در گوش تاریخ طنینانداز خواهد بود و این زخم کهنه بر پیکر جامعه ایران باقی خواهد ماند.