پراکندگی و واگرائی نیروهای دوستدار دموکراسی و داد چشم اسفندیار جنبش مردم ایران

آریو مانیا :

نیروهای سیاسی – اجتماعی دوستدار دموکراسی بیشمار، اما پراکنده اند. جنبش مردمان ایران دیر یا زود، اگرچه نه چندان دیر و چه بسا زود از نو، خودانگیخته سر بر خواهد کرد و قامت خواهد افراشت اما آنگاه که آلترناتیو قدری در میان نباشد به گواه تاریخ، شوربختانه می تواند در جنگی درونی، هرج و مرج، شورشهای کور و پوپولیستی و فروپاشی کشور سر درآورد.

اگر کسی در این باره گمانی دیگر دارد، بیاید و سخن خود گوید. تا آن زمان که سخنی دیگر گفته نشده است ناگزیر باید به آموزه های جامعه شناسی سیاسی و دانش تئوری سیاسی و آزمون مردمان خود و دیگر، یا همان گذشت روزگار باور داشت. و آن اینست که سنجیده و هوشیارانه به جایگزینی بهینه اندیشید و سازمایه ها و کارافزارهای آنرا بسیجید و با بازدارنده های آن درآویخت و به چالش کشاند، به گفت و گو نشست و به گفتمانی در این در دامن زد.

پیش از این، بیش از این گفته شد ( جستارهای پیوسته َ انقلاب و اصلاح َ در ۴ بخش در آرشیو سایت های میهن تی وی و ایران لیبرال ) که آن شناسه هائی که تنش و آشوب های فزاینده و زیر و زبر کننده را در یک جامعه که دگرگونی بنیادی به سوی سامانی بهینه را از فروغلتیدن در سراشیبی فروپاشی جدا می کنند، سه چیز هستند.

۱ – جنبش بزرگ اجتماعی مردمی، که در نمونه ایران خودانگیخته است و بزودی از راه می رسد.

۲ – فرآیندهای بنیادی دگرگونی، که پس از پیروزی جنبش و پایان گذار از ساختار پیشین به ساختار پسین آغاز می گردد. این کار بدون آگاهی و گردآوری اراده و سازماندهی و سمتگیری آن شدنی نیست و نمی تواند خود بخودی یا خودانگیخته باشد و چنانکه جان دان بدرستی گفته است ً در جامعه ای که یک جنبش در بدست آوردن زمام رسمی قدرت موفق می شود، اما نمی تواند به طور مؤثر حکومت کند، نمی توان گفت که انقلابی رخ داده است، چنین جامعه ای بیشتر احتمال دارد که جامعه ای دستخوش آشوب و هرج ومرج، یا در خطر فروپاشی باشد. ً

۳ – در هم شکستن مقاومت پاسداران ساختار پیشین، که اگر تهدید به کاربرد ابزار خشن باشد به ناگزیر کاربرد ابزار خشن را به جنبش مردم تحمیل می کند و اگر با ابزار سیاسی – مدنی باشد پس یورش پر توان سیاسی – مدنی سرنوشت نبرد را رقم می زند.

بنا بر این هر گاه این سه ویژگی شناسای یک دگرگونی بنیادی در یکجا گرد آیند آنگاه می توان جنبشی پیروزمند که فرآیندهای دگرگونی بنیادی را از پی خود می آورد از جنبشی شکست خورده که خطر فروپاشی کشور را از پی خود می آورد بازشناخت.

این شناسه ها را جان مونتفورت دان (John Montfort Dunn) پروفسور پیشین در دانشگاه کمبریج در تئوری سیاسی، در سال ۱۹۷۲ ترسائی در دومین نبیگ(کتاب) خود بنام انقلابهای نوین، ۷سال پیش از ضدانقلاب مشروعه و بنیادگذاری تئوکراسی شیعی برشمرده بود اما گوشهای ما را بوق و کرنای انقلابی گری چپ مارکسیستی چنان کر کرده بود که دیگر نمی توانستیم صدای دیگری را بشنویم و از دانش پیشرفته تر در جامعه شناسی سیاسی و دانش تئوریهای سیاسی برخوردار شویم.

امروز و در آستانه سال نو پس از چهار دهه هنوز و همچنان نیروهای بیشمار دموکراتیک پراکنده اند و از هیچ آلترناتیوی شایسته که هم پشتیبانی وجدانهای بیدار جهان را داشته باشد و هم جنبش مردمان ایران بدان امید داشته و رهبری آنرا پذیرفته باشد، سامان داده نشده است.

برخی از دشواریهائی که ما در پیش رو داریم و ناگزیر از درآویختن با آنها هستیم را همچون پرسشهائی در میان می گذارم و سپس امیدوارم که پاسخ هائی از سوی دیگر نیروهای دموکراتیک بدانها داده شود و یا دست کم دغدغه ای همگانی شود که ما را ناگزیر از گفت و گو با هم و یافتن چاره ها و گشایشی بر این بند کند.

نخست نگرانی در باره ایران است. دوم دشواری در پذیرش چندگانگی نیروهای دموکراتیک است. سوم سامانیابی مردم در جنبش های مدنی است.

آنچه که در رویدادهای سیاسی – اجتماعی دویست سال گذشته ایران به دیده آمد ودر یاد ماند و هم امروز نیز، نادیده گرفتن حق حاکمیت ملی ایران از سوی قدرتهای بزرگ جهانی بوده است. هیچ کشور دیگری در همسایگی ایران را نمی شناسید که چونان ما آزمون تلخ مداخله خارجی را از سر گذرانده باشد. با اینهمه اما، وجدان ملی ایرانیان همواره بیدارتر از آن دیگران بوده است، زیرا که پیوند سرزمینی بر دیگر پیوندهای مردم شناسانه همچون پیوندهای خونی، نژادی، زبانی، فرهنگی و مذهبی به انگیزه های تاریخی چیره تر بوده است.

ایران زمینه برقراری دموکراسی است و دغدغه زیستبومش، یکپارچگی سرزمینی و امنیت و آرامش درونی و همبستگی مردمش دغدغه همگانی ماست و نمی توان به آسانی ،ماندگاری و پایداری آنرا تقدیری تاریخی و رازگونه پنداشت و از این رهگذر آسوده خاطر بود. هیچ نیروی بیگانه ای نمی تواند به جای مردم ما دموکراسی را برای ایران به ارمغان آورد.

ایران نخستین منافع فراگروهی همه نیروهای دموکراتیک است و هر نیروی سیاسی که منافع گروهی خود را برتر از ایران بداند نه وجدان ملی دارد و نه یک نیروی براستی دموکراتیک است. دیکتاتوری خودشیفته است که برای به چنگ آوردن قدرت سیاسی به هر دیوانه ای در منطقه و جهان می آویزد. با گوشِ هوش سخنان را بنیوشید تا او را بیابید. تو در باره ایران چه می اندیشی؟ آیا میانِ پشتیبانی وجدانهای بیدار و آزادیخواه جهانی از جنبشِ دموکراسی خواهی ایران و مداخله گری بیگانگان که بی گمان با اهداف سوداگرانه همراه است دگرسانی می بینی؟

دو دیگر دشواری در پذیرش چندگانگی نیروهای سیاسی – اجتماعی دموکراتیک ایران و پاس داشتن اصل برابر حقوقی میان آنهاست. زیرا بهمانگونه که دموکراسی تک حزبی یاوه ترین سخنی است که می توان در جهان سیاست شنید، نمی توان نیروئی سیاسی را که چندگانگی را به هر انگیزه ای نمی پذیرد نیز دموکراتیک نامید.

دموکراسی از پذیرش چندگانگی و برابر حقوقی آنها آغاز می گردد.

هر گاه ما چندگانگی را بپذیریم، ویژگی هر گانه را پذیرفته ایم بی آنکه حق ویژه ای برای آن شناخته باشیم.

آیا تو چندگانگی و اصل برابرحقوقی میان آنها را می پذیری؟ اگر چنین است، نگرانی و لکنت زبانی و رفتاری ات از چه روست؟ و اگر نه، چگونه خود را نیروئی دموکرات می پنداری؟

سه دیگراینکه، مردم در گسترده ترین جلوه های چندگانه خود در جامعه، نیروی بنیانی دموکراسی هستند. بدون مردم دموکراسی پدید نمی آید، هیچ چهارچوب حقوقی پدید نمی آید. اما مردم سامانیافته نیستند، پراکنده و واگرا هستند و هر چه کمتر سامانیافته هستند بیشتر گزند میبینند و توانمند جنبش های پوپولیستی که هم بیشینه گرایان از آن سود می جویند تا حق ویژه ای را برای خود روا بدارند.

چگونه می توان به مردم آگاهی داد که خود را سامان دهد و آنها پوپولیسم و دیکتاتوری بیشنه یا بیشینه سالاری را بجای دموکراسی نپندارند؟

استکهلم – ۲۰ مارچ ۲۰۱۸