بهروز ورزنده :
زمانی که خانم پرستو صالحی، بازیگر ایرانی هنوز بروبیائی داشت و پیامرسان جریان مشخصی بود، میخواست با نوک پیکانِ رهبرِ این جریان، قلب جمهوری اسلامی را نشانه رود و تک تک حامیان و عوامل رژیم را از درختان خیابان ولی عصر تهران آویزان کند. او خود را یک سلطنتطلب دبش و پرجوش و خروشی میدانست و فریاد میکرد: دشمن واقعی شما منم. (نگاه کن به ویدیوی زیر)
و اکنون، علیرغم چنین حضور پررنگی در صحنه اعلام داشته است که قصد بازگشت به ایران را دارد (بنا به گفته خودش: به دلیل مشکلات مالی). حال باید منتظر استقبال “پرشور” سازمان اطلاعات و پاسداران رژیم از ایشان بود! بدیهی است رژیم نهایت استفاده را از این موضوع و از شخص وی خواهد کرد.
در آن روزها که خانم پرستو صالحی این اظهارات “پرشور” را ادا میکرد و طنابهای دار درختان خیابانهای تهران را شاهد میگرفت، قند توی دل سلطنتطلبان شاهاللهی آب میشد، زیرا که وی حتی کمی هم غلیظتر از خود آنان حرفهای دل آنها را فریاد میزد.
عملا هم هیچگاه هیچ نوع نقد و یا ابراز مخالفت قابل ذکری از طرف سران و سخنگویان آنان در مخالفت با این بیانات “پرشورِ” در مورد اعدامهایِ فلهای ارائه نشد، بغیر از برخی اظهارات دست و پا شکسته و غیر رسمی و ناخواسته از طرف تک و توکی از آنها، آنهم عمدتا بدلیل قُبح بیان چنین خواستههائی بصورت علنی و در ملاء عام.
و حال، با قربانی شدن خانم صالحی بعنوان ابزاری در خدمت منافع و اَغراض گروهی اینان، در ضمن ماهیت واقعی شیوههای مورد پسند اینان در امر حکومتداری بازهم بیشتر روشن میشود، و آن برپا شدن طنابهای دار از درختان خیابانهای ایران است، و این در واقع همان “دموکراسی” ادعائی است که اینان در آرزوی برپائی آن در ایرانِ فردا هستند.
آنگاه اینان خرده میگیرند بر رژیم کشتار خمینی، که به ناحق برخی از سران رژیم ماقبل خود را اعدام کرد. البته به ناحق، زیرا که از طرف دیگران در مورد اینان بوده است ولی حتما کاملا برحق و ضروری خواهد بود چنانکه ازطرف اینان درمورد دیگرانِ و غیرخودیها صورت پذیرد! و این است آن معنی عدالت سلطانی در محضر اینان.
طبعا دارزدن و کشتار حامیان و عوامل رژیم گذشته همانقدر ظالمانه است که کشتار حامیان و مسئولین رژیم فعلی.
از دو حال خارج نیست: یا او، خانم صالحی، فریب این جماعت را خورده و قربانی مطامع آنان شده است و یا اینکه او خود عامل رژیم بوده و اینان هستند که فریب توطئههای رژیم را خوردهاند. در هردو حالت بازنده اصلی اینان هستند.
* * *
و نیز وارد است این انتقاد بر همه آن کِسان و جریاناتِ مخالف رژیم جمهوری اسلامی که یا متوجه نادرست بودن این گونه شعارها و خواستهها و درنتیجه خطرات ناشی از آن برای جنبش مبارز و مردمی ایران نیستند، و یا مسئولیت خود را در ضرورت مقابله با آن جدی نمیگیرند. البته برخیها نیز بدلیل سازشکاری و یا بیتفاوتی.
و نیز واجب است بر پادشاهیخواهانی که احتمالا خود را متمایز از سلطنتطلبان شاهاللهی میدانند، که به روشنی صف حود را از آنان متمایز کنند، و نسبت به آنها بیتفاوت نباشند، زیرا که به هرحال و شاید هم علیرغم میل آنها این گونه خواستهها و شعارهای ناپسند ولی عوامپسند بنام آنها نیز تمام میشود.
و رژیم حتما حداکثر بهرۀ سوء را از این وقایع تاسفانگیز میبرد.