خلیل کیوان
اژه ای و لاریجانی افشاکنندگان این پرونده را تهدید میکنند. زمان میخرند و راه حل جستجو میکنند. میخواهند با هزینه کمتر، سر و ته این مساله را بهم بیاورند. به هر راه حلی متوصل شوند یک چیز اما، مسجل است؛ به لیست جنایات و فساد گسترده جمهوری اسلامی این یکی هم، اضافه شد. کثافت از همه منافذ حکومت بیرون جهیده است. در این ماجرا، پایه های حکومت بیش از پیش ضربه خورد و سست تر شد.
صلاح دیده اند که حاج سعید طوسی، تجاوز را انکار و فقط یکی از سه اتهام را – که از نظر حقوقی پیامد سبک تری دارد- یعنی ” تشویق فحشا ” را، بپذیرد. به این ترتیب او جانش را نجات می دهد و، حکومت با هزینه کمتری ازاین افتضاح خارج می شود.
جایگاه طوسی نزد خامنه ای رابطه راسپوتین و تزار را به ذهن تداعی میکند. شباهاتی بهم دارند. راسپوتین در دربار تزار نفوذ داشت، مورد حمایت ملکه بود و طعمه های خود را از زنان انتخاب میکرد . طوسی هم، جایگاه محکمی در بیت خامنه ای دارد، مورد حمایت رهبر و دستگاه قضایی است و اما، طعمه هایش کودک بوده اند. حاج آقا طوسی از این نظر، شخصیتی به مراتب کثیف تر از راسپوتین دارد. طوسی راسپوتین حکومت اسلامی است.
راسپوتین واقف بود که دشمنان زیادی دارد. میدانست که در دربار عده ای قصد جانش را دارند. لذا، گفته بود «اگر من بمیرم امپراتور به زودی تاج و تخت خود را از دست میدهد». بلاخره، کاسه صبر عده ای از شاهزادگان بسر آمد و نقشه قتل او را طراحی و اجرا کردند. شگفت اینکه، پیش بینی راسپوتین درست از آب درآمد. دو سال بعد تزار سقوط کرد.
طوسی بواسطه تجاوز به کودکان خانواده های بسیجی و سپاهی نیک میداند که، نه فقط مورد تنفر عموم که، دشمنانی هم در میان خودی ها دارد. از نظر حکومت هم، به یک معضل بدل شده است. او خطر را حس کرده است. بیجهت نیست که میگوید اگر ” محاکمه ام کنند حداقل صد نفر را با خود بزیر میکشم”.
حاجی طوسی پدوفیل درک میکند که سرنوشت تلخی در انتظارش هست. شاکیان پرونده را پیگیری میکنند، موضوع رسانه ای شده است و در مطبوعات و فضای مجازی در ابعاد وسیع مورد توجه قرار گرفته است. کوس رسوایی همه جا بصدا درآمده است. افتضاح، گریبان او و بیت رهبر و شخص خامنه ای را سخت چسبیده است.
این مساله به کجا ختم میشود؟ آیا حکومت سربه نیستش میکند تا از شر این پرونده رها شوند؟ آیا به کنج تاریکی روانه اش میکنند و سرنوشتی شبیه سرنوشت سعید امامی را، برایش رقم خواهند زد؟ کسی چه میداند شاید، آقا زاده ای پیدا شود و به زندگیش خاتمه دهد. یا اینکه، افسار “نیروهای خودسر” را رها کنند تا، پایان سناریو را بنویسند. به هر حال، هر چه شود یک چیز در این میان برجسته است: این پرده ای دیگر از آسیب شناسی یک حکومت در حال زوال است که به پایان کار خود نزدیک می شود.