احد قربانی دهناری :
برخی تهیدستان و فقرا علیرغم اینکه منافع مادی ندارند و از غارت دیکتاتورها بهرهای نمیبرند، از دیکتاتورها و حکومت دیکتاتوری پشتیبانی و دفاع میکنند. این پدیده را چگونه میتوان توجیه و تبین کرد؟
دلایل حمایت
پدیده حمایت برخی از فقرا و تهیدستان از دیکتاتورها و حکومتهای دیکتاتوری بسیار پیچیده است و شاید بتوان با دلایل زیر توجیه کرد:
گاه جنبش ضد دیکتاتوری پراکنده، ضعیف و فاقد جذبه است و مردم گزینه مطلوب خود را نمیبینند. بسیاری از افراد در شرایط اقتصادی و اجتماعی دشوار ممکن است دیکتاتوری را به عنوان تنها گزینهی در دسترس برای حفظ ثبات و امنیت کشور ببینند. آنها ممکن است معتقد باشند که حتی یک دیکتاتوری ناکارآمد، سرکوبگر، فاسد و غارتگر بهتر از هرج و مرج و بیثباتی است که ممکن است در صورت تغییر حکومت به وجود آید.
از سوی دیگر، دیکتاتورها از ترس و کنترل بیشترین بهره را برای بقای خود میبرند. آنها معمولاً با ایجاد یک فرهنگ ترس و کنترل اجتماعی، مخالفان را سرکوب میکنند. تلاش نظاممند دارند تا حامیانی در بین گروههای ضعیفتر پیدا کنند. برخی از افراد ممکن است به دلیل ترس از پیامد مخالفت، از دیکتاتور حمایت کنند. اعدامها حکومت اسلامی در ایران و زندانهای مخوف سپاه و خامنهای در این مقوله میگنجد.
دیکتاتورها مردم فریب و اغواگر هستند. آنها از شعارهای ملیگرایی، حفاظت ارزشهای سنتی، حفاظت ارزشهای مذهبی یا جنگ علیه دشمنان خارجی و دین برای جلب حمایت تودهها استفاده میکنند. این شعارها میتوانند احساسات و عواطف افراد را تحریک کنند و آنها را به حمایت از رژیم و یا به بیتفاوتی سوق دهند. سوء استفاده رژیم از احساسات مذهبی مردم ایران، سرمایهگذاری بر مداحها و گسترش خرافات و استفاده ابزاری از شعائر مذهبی در ایران این راستا قابل تبین است.
دیکتاتورها از توزیع منابع و امکانات برای بقای خود سود میجویند. آنها به طور هدفمند بخش کوچکی از غارت کلان را به صورت منابع و مزایا به گروههای خاصی از جمعیت، از جمله فقرا، اعطا میکنند تا وفاداری آنها را بخرند. این نوع حمایت میتواند با ایجاد وابستگی به رژیم نیز همراه باشد. حکومت اسلامی سهمیه دانشگاه و کاردولتی برای وابستگان خود و فرزندان آنها دارد. وابستگان و حامیان رژیم از رانتها گوناگون بهرهمند هستند.
باورهای دینی و ارزشهای مذهبی و فرهنگی برخی جوامع، به ویژه جوامع پدرسالار، دیکتاتوری را توجیه میکند. در این جوامع، ارزشها و باورهای فرهنگی به حمایت از رهبران دیکتاتور کمک میکنند. افراد ممکن است به خاطر تعلقات قومی، مذهبی یا فرهنگی از یک رهبر حمایت کنند، حتی اگر این حمایت در درازمدت به نفع خودشان نباشد.
در جوامعی که نهادهای دموکراتیک سیاسی، صنفی و مدنی به شدت تضعیف و سرکوب شدهاند، مخالفان بهجای مبارزه با دیکتاتوری سرگرم مبارزه باهم هستند، شهروندان به دیکتاتورها به عنوان نمایندگان قدرتی که میتوانند مشکلاتشان را حل کنند، ثبات ایجاد کنند، نگریسته و از آنها حمایت کنند. دشمنی در اپوزیسیون برای تهیدستان، نشانهی شوم درگیریها و مناقشات پس از دیکتاتوری است.
این عوامل میتوانند در کنار هم باعث شوند که برخی از فقرا و تهیدستان به حمایت از دیکتاتوری بپردازند، حتی اگر در نهایت منافع مادی آنها تأمین نشود و در فقر، فلاکت و سرکوب زندگی کنند.
تبین پشتیبانی
پدیده حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها در سیاست و روانشناسی تحت عناوین مختلفی بررسی میشود. مفاهیم متعددی در علوم سیاسی و روانشناسی وجود دارد که پدیده فقرای حامی رژیم های دیکتاتوری را توصیف میکنند. هرچند هیچ اصطلاح واحدی وجود ندارد که به طور عام و فراگیر این رفتار را در بر گیرد، ولی چندین نظریه و مفاهیم چارچوب هایی برای درک آن ارائه می دهند:
یکی از این نظریهها سندرم استکهلم[1] است. این نظریه به شرایطی اشاره دارد که در آن قربانیان یا افرادی که تحت کنترل یا فشار شدید هستند، با افرادی که بر آنها تسلط دارند، احساس وابستگی و حمایت میکنند. همدردی، وفاداری یا حتی عشق به سرکوبگران خود دارند. اگرچه این اصطلاح بیشتر در زمینههای خاصی مانند گروگانگیری یا سوءاستفاده بهکار میرود، اما میتواند به پدیدههای اجتماعی نیز تعمیم داده شود. هنگامی که در مورد رژیم های سیاسی اعمال می شود، مکانیسم مقابله روانی را منعکس می کند که در آن افراد به اقتداری که آنها را سرکوب و آزادی آنها را محدود میکند و آنها را از یک زندگی معمولی محروم میکند، وابسته می شوند و از آن حمایت می کنند.
عدهای در تلاش برای شناخت پشتیبانی قربانیان از سرکوبگران خود، از اصطلاح آگاهی کاذب[2] که ریشه در تئوری مارکسیستی دارد کمک میگیرند. این نظریه به شرایطی اشاره دارد که در آن گروههای محروم ایدئولوژیهایی را درونی میکنند که بر خلاف منافع مادی خودشان است. در مورد دیکتاتوریها، به این معنا است که فقرا روایتهایی را که توسط رژیمهای استبدادی ترویج میشود، میپذیرند و از آن دفاع میکنند، و معتقدند که دیکتاتورها منافع آنها را نمایندگی میکنند، حتی اگر این در زندگی واقعی آنها انعکاسی نداشته باشد. شرکت تودههای وسیع در عزاداریهای مذهبی دولتی در ایران را در این راستا میتوان دید. عزاداری و مداحی حکومت اسلامی در ایران که رژیم میخواهد خود را مبارز با ناحق نشان دهد را عده زیادی به عنوان بخشی ار اعتقادات دینی خود میپذیرند.
توجیه دیگر را در نظریهی وفاداری اجتماعی و جمعی[3] میبینیم. این نظریه به مفهوم حمایت افراد از یک رژیم سیاسی به دلیل تعلقات اجتماعی، قومی، فرهنگی، نژادی، مذهبی و حتی جنسیتی تاکید دارد. در اینجا، حمایت ناشی از هویتهای گروهی و جمعی، نژادی، قومی یا مذهبی است. همنژاد، همکیش، قوم من، همجنس و حتی همشهری من حق دارد. یک «ما» و «آنها»ی کور، وجدان انسانی، داوری بیطرفانه و تفکر مستقل را از کار میاندازد. سیاست به باور و اعتقاد تبدیل میشود و فعالیت سیاسی به پیروی و اقتدا کردن.
نظریه دیگر وابستگی بقاگرا[4] است که در جامعهشناسی سیاسی و اقتصادی، به این موضوع اشاره دارد که چگونه گروههای محروم به منافع یا امتیازات کوچک و کوتاه مدتی که توسط رهبران مستبد به عنوان بخشی از استراتژی بقا ارائه میشوند، تکیه کنند. وقتی دیکتاتورها یارانههای انتخابی یا کمکهای جزئی ارائه میکنند، فقرا ممکن است به دلیل وابستگی وفاداری پیدا کنند، و آنها را به حمایت از رژیم سوق دهد. یا در شرایط بحرانی، برخی افراد برای بقا و حفظ خود به دیکتاتورها تکیه میکنند. این موضوع به نظریههای روانشناسی مرتبط با رفتار در شرایط فشار و ترس اشاره دارد. حمایت از حکومت ولایت مطلقه فقیه از ترس بدترشدن اوضاع با گذار از حکومت اسلامی را در پرتو این نظریه میتوان درک کرد.
تئوری دیگر، نظریه توجیه سیستم[5] به طور روانشناختی توضیح می دهد که چرا افراد، از جمله افراد محروم، ممکن است از یک سیستم ناعادلانه یا ظالمانه دفاع کرده و آن را منطقی تلقی کنند. نظریه توجیه سیستم بر این باور است كه عدهای تمایل دارند كه نظم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی موجود را مشروع بدانند، حتی اگر برخلاف منافعشان باشد. در توجیه سیستم سیاه پوست به نژادپرست و زن به زنستیز، مهاجر به ضدمهاجر رای میدهد و آن سیستم را به عنوان “بهترین چیزی که داریم” و دیکتاتور را به عنوان مشکلگشا، منبع ثبات و راه نجات میبیند.
در روانشناسی، نظریه شخصیت اقتدارگرا[6] که توسط تئودور آدورنو[7] و دیگران توسعه یافته است، میگوید که برخی از افراد، به ویژه آنهایی که از پیشینههای تهیدستی دارند، ممکن است به دلیل تمایلات روانی به تسلیم در برابر قدرت، از شخصیتهای مستبد حمایت کنند. این ویژگی شخصیتی اغلب در فرهنگهایی که بر اطاعت کورکورانه و وفاداری به اقتدار تأکید میشود، پرورش مییابد. در این رابطه، چهره دیکتاتور تا حدی تجلیل می شود که افراد بدون توجه به منافع مادی از آنها حمایت می کنند و آنها را به عنوان شخصیتهای قهرمان و پدرانه می نگرند. شیفتگی برخی به رهبران ایران مثل محمد رضا شاه، خمینی و خامنهای، بدون نقد عملکرد آنها را این نظریه روشن میکند.
این نظریه ها و اصطلاحات جنبه های مختلف یک پدیده را منعکس می کنند و به توضیح انگیزه های پیچیده پشت حمایت فقرا از دیکتاتورها میپردازند. این پدیدهها و مفاهیم میتوانند در تحلیلهای عمیقتر برای شناخت دلایل حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها کمککننده باشند.
پژوهشهای نظری و میدانی
پژوهشهای نظری و میدانی در زمینه حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها در رشتههای مختلفی مانند علوم سیاسی، روانشناسی اجتماعی، جامعهشناسی و مطالعات توسعه انجام شده که بسیار آموزنده است.
تحقیقات جامعهشناسی گسترده در این زمینه شده است. این تحقیقات به بررسی ساختارهای اجتماعی و اقتصادی در جوامع مختلف میپردازند و سعی میکنند بفهمند چرا برخی از اقشار تهیدست از دیکتاتورها حمایت میکنند. مثلاً، مطالعاتی در مورد تأثیر فقر و عدم دسترسی به منابع آموزشی بر رفتار سیاسی افراد وجود دارد.
تحقیقات روانشناختی زیادی در این زمینه وجود دارد. این پژوهشها به تأثیر عوامل روانشناختی بر حمایت از دیکتاتوری پرداختهاند. این تحقیقات به بررسی احساسات، ترسها و وابستگیهای عاطفی افراد به دیکتاتورها میپردازند.
پشتیبانی قربانیان از سرکوبگران توجه بسیاری از نظریهپردازان سیاسی را نیز به خود جلب کرد. آنها به بررسی رابطه بین فقر، نابرابری و حمایت از رژیمهای دیکتاتوری توجه کردند. این نظریهها به تجزیه و تحلیل ساختارهای قدرت و توزیع منابع معنوی و مادی در جوامع مختلف میپردازند.
مطالعات موردی بیشماری در این زمینه وجود دارد. پژوهشگران به تحلیل موارد خاصی از کشورها یا مناطق خاص میپردازند که در آنها تهیدستان از دیکتاتورها حمایت کردهاند. این مطالعات شامل مصاحبهها، نظرخواهیها و جمعآوری دادههای میدانی است.
تحقیقات مقایسهای قابل توجهی وجود دارد. پژوهشگران با مقایسه کشورهای مختلف و بررسی چگونگی حمایت اقشار فقیر از دیکتاتورها در این کشورها، به دنبال یافتن الگوها و روندهای عمومی این پدیده هستند.
این پژوهشها میتوانند به درک عمیقتری از دلایل حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها کمک کنند و به سیاستگذاران و پژوهشگران ابزارهایی برای تحلیل و مقابله با این پدیده ارائه دهند.
نمونههای پژوهشها
در زمینه حمایت تهیدستان و فقرا از دیکتاتورها، تعدادی پژوهش مهم انجام شده است که به تحلیل این پدیده از دیدگاههای مختلف پرداختهاند. در زیر به برخی از پژوهشگران و آثار مهم آنها اشاره میکنم:
جیمز اسکات در آثارش به بررسی چگونگی واکنش و مقاومت فقرا در برابر نخبگان و حکومتهای دیکتاتوری میپردازد. او استدلال میکند که تهیدستان، به جای سرکشی مستقیم، از روشهای غیرمستقیم برای مقاومت استفاده میکنند که گاه باعث تداوم سلطه دیکتاتور میشود.[i]
بارینگتون مور که آثارش یکی از منابع کلاسیک در تحلیل رابطه بین طبقات اجتماعی و حکومتهای دیکتاتوری است، این پدیده را بررسی میکند که چگونه طبقات پایین و کشاورزان در جوامع مختلف در برقراری یا تداوم دیکتاتوریها نقش داشته و تحت چه شرایطی از دیکتاتورها حمایت میکنند.[ii]
تد رابرت گر در آثارش به تحلیل نقش محرومیت و احساس بیعدالتی در تمایل به حمایت از یا شورش علیه حکومتها میپردازد. از سوی دیگر، گروههای محروم ممکن است به دلیل احساس ناتوانی و بیپناهی از دیکتاتورها حمایت کنند.[iii]
سیمور مارتین لیپست در آثارش به بررسی عوامل اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر شکلگیری رفتارهای سیاسی پرداخته و نشان میدهد که چگونه طبقات پایینتر در برخی موارد به دلیل وابستگی اقتصادی و اجتماعی به رژیم، از حکومتهای استبدادی حمایت میکنند.[iv]
پاول میلگروم، داگلاس نورت و بارری واینگست اگرچه در آثارشان مستقیماً به بحث دیکتاتوری نمیپردازند، اما آنها به نقش نهادها و چگونگی تأثیرگذاری آنها بر حفظ و تداوم حکومتهای استبدادی و حمایت اقشار مختلف از دیکتاتورها پرداختهاند. این پژوهشها بر این نکته تأکید میکند که حکومتهای دیکتاتوری با ایجاد نهادهای زرد و تضعیف نهادهای راستین میتوانند وفاداری طبقات پایینتر را جلب کنند.[v]
آلبرت او. هیرشمن در آثارش نظریهای درباره چگونگی واکنش افراد به کاهش کارایی و مشروعیت سیستمهای حکومتی ارائه میدهد. این نظریه به تحلیل وفاداری افراد تهیدست به حکومتهای استبدادی کمک میکند و توضیح میدهد که چگونه تهیدستان ممکن است با احساس عدم وجود گزینه جایگزین، از دیکتاتورها حمایت کنند.[vi]
استیون لوییتسکی و لوسان وای به تحلیل سیستمهای حکومتی پرداختهاند که در آنها رژیمهای دیکتاتور به کمک حمایت مردمی به کنترل سیاسی خود ادامه میدهند. این کتاب نشان میدهد که چگونه دیکتاتورها با استفاده از ابزارهای اقتصادی و روانی تهیدستان را جذب و حمایت آنها را جلب میکنند.[vii]
مطالعات میدانی در مورد پوپولیسم استبدادی در سالهای اخیر در کشورهایی مانند ونزوئلا، روسیه و مصر انجام شده است. در این مطالعات این موضوع بررسی شد که چگونه سیاستهای اقتصادی کمک به فقرا – مانند یارانهها یا پرداخت نقدی، رانت یا سهمیه تحصیلی – میتواند حمایت از رهبران اقتدارگرا را در میان جوامع محروم تقویت کند. این مطالعات نشان میدهد که چگونه حتی منابع و مبالغ ناچیز میتوانند وابستگی ایجاد کنند و به وفاداری سیاسی منجر شوند.
این پژوهشها به شکلگیری پایههای نظری و میدانی برای فهم بهتر رابطه بین تهیدستان و دیکتاتوریها کمک کردهاند و به ما نشان میدهند که چگونه عوامل اقتصادی، روانی و اجتماعی در این حمایت نقش دارند.
شناخت ریشههای پشتیبانی تهیدستان از غارتگران خود و سازوکارهایی که دیکتاتورها برای جلب حمایت غارتشدهها و قربانیان خود بهکار میگیرند، به نیروهای سیاسی، صنفی و مدنی این امکان را میدهد که با دیکتاتوری کاراتر مبارزه کنند.
چه باید کرد؟
چگونه میتوان مردم را از ادامه حمایت از دیکتاتورها بازداشت؟
بازداشتن مردم و بهویژه تهیدستان از حمایت از دیکتاتورها به راهکارهای پیچیده فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی و توجه به همهی عواملی که در بالا اشاره شد، نیازمند است. از آن میان میتوان از رویکرد کلیدی زیرین یاد کرد.
لازم است که روی آگاهیبخشی و آموزش گسترده تودهها سرمایهگذاری جدی شود. برای بسیاری از مردم، خصوصاً تهیدستان، دیکتاتورها میتوانند وعدهدهنده ثبات، امنیت یا رفاه باشند. آموزش عمومی از طریق رسانهها، سازمانهای مردمنهاد و فعالان اجتماعی میتواند به افزایش آگاهی مردم از پیامدهای واقعی سیاستهای دیکتاتوری روشن کند. با ارائه اطلاعات واقعی، مردم درک بهتری از فساد و پیامدهای منفی و مخرب، جبرانناپذیر و درازمدت حکومتهای استبدادی پیدا میکنند.
به تقویت جامعه مدنی و حمایت از سازمانهای مستقل باید توجه ویژه شود. جوامعی که در آنها نهادهای مستقل و جامعه مدنی قوی وجود دارند، بیشتر در برابر تبلیغات و عوامفریبی دیکتاتورها مقاوم هستند. سازمانهای مردمنهاد و رسانههای مستقل میتوانند حقایق را به گوش مردم برسانند و در برابر استبداد مقاومت کنند. همچنین، این نهادها میتوانند به تهیدستان کمک کنند که با همکاری، تعاون و فعالیت جمعی راهکارهای دیگری برای بهبود وضعیت خود بیابند.
برای بهبود وضعیت اقتصادی تهیدستان باید مبارزه همهجانبه کرد. بسیاری از دیکتاتورها از فقر و نابرابری اجتماعی برای کنترل مردم بهره میگیرند. از این رو، بهبود شرایط اقتصادی و کاهش وابستگی مردم به دولت مرکزی، آنها را کمتر در معرض تأثیر دیکتاتورها قرار میدهد. توسعه برنامههای کارآفرینی، حمایت از مشاغل کوچک، و ارائه کمکهای مالی مستقل میتواند به تهیدستان کمک کند تا وابستگی کمتری به حکومت داشته باشند. تهیدستانی که امکان و فرصت کمتری در کسب دانش دارند، بیشتر مستعد پذیرش خرافات و اندیشههای عوافریبانهی دیکتاتورها هستند.
ترویج ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشری همچون آزادی، برابری، عدالت و کرامت همهشمول انسان در جامعه میتواند به مردم کمک کند که در برابر حکومتهای دیکتاتوری آگاهتر شوند و اهمیت مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی را درک کنند.
افشاگری علیه دیکتاتورها و جلب حمایت بینالمللی و نیروهای دموکراسیخواه، به تهیدستان کمک میکند که صدای خود را به گوش جهان برسانند و از حمایتهای مادی و معنوی آنها بهرهمند شوند. دیکتاتورها به این امر واقفند و تلاش کنشگران در این راستا را به شدت مجازات میکنند.
ایجاد امید به تغییر و شگلگیر جایگزین مثبت در بریدن از دیکتاتورها نقش اساسی دارد. اگر مردم احساس کنند جایگزینهای واقعی و بهتر برای حکومت استبدادی وجود دارد، بهسوی آنها جذب میشوند. ایجاد جنبشهای مردمی، احزاب سیاسی و رهبران آلترناتیو که در عمل بتوانند نمونههای مثبتی از دموکراسی، رواداری، رعایت کرامت انسان بهویژه رقیب و مخالف، کثرتگرائی، عدالت و رفاه را ارائه کنند، میتواند مردم را از حمایت از دیکتاتورها باز دارند.
امید به تغییر مثبت مهمترین عامل جلب تهیدستان به مبارزه برای گذار و دست کشیدن از حمایت دیکتاتورها است. اپوزیسیون دموکرات، روادار، کثرتگرا که با رقیبان با احترام برخورد میکند و نشان میدهد درایت و توان مدیریت و رهبری جنبش، کاردانی ایجاد جبهه، مهارت سازمان دادن لجستیک، تبلیغات و لابیگری چه قبل و چه بعد از سرنگونی را دارد، امید ایجاد میکند. اپوزیسیون پراکنده، انحصارطلب، هتاک و توهینکننده که در گذشته یا آینده چنان مانده است که قادر به اتحاد در حال نیست، ناامید کنندهی ستمدیدگان و در خدمت دیکتاتور هستند.
ترکیب این راهکارها میتواند مردم را بهتدریج از حمایت از دیکتاتورها بازدارد، این فرایند نیاز به صبر، پایداری و تلاش جمعی و کار خستگیناپذیر و درازمدت دارد.
۲۴ آبان ۱۴۰۳ – ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴
[1] Stockholm Syndrome
[2] False Consciousness
[3] Social and Collective Loyalty
[4] Survivalist Dependence
[5] System Justification Theory
[6] Authoritarian Personality
[7] Theodor Adorno
[i] James C. Scott – Weapons of the Weak: Everyday Forms of Peasant Resistance (1985)
[ii] Barrington Moore Jr. – Social Origins of Dictatorship and Democracy (1966)
[iii] Ted Robert Gurr – Why Men Rebel (1970)
[iv] Seymour Martin Lipset – Political Man: The Social Bases of Politics (1960)
[v] Paul R. Milgrom, Douglass C. North, Barry R. Weingast – The Role of Institutions in The Revival of Trade: The Law Merchant, Private Judges, And the Champagne Fairs (1989)
[vi] Albert O. Hirschman – Exit, Voice, and Loyalty: Responses to Decline in Firms, Organizations, and States (1970)
[vii] Steven Levitsky and Lucan A. Way – Competitive Authoritarianism: Hybrid Regimes after the Cold War (2010)