
رها اخلاقی :
پنجاه و هفتی واژه ای و یا بهتر است بگویم ناسزائی است که به شرکت کنندگان در انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی نسبت داده می شود. نسلی که در اوج شور و در حذیذ شعور سیاسی «خمینی» واقعا دجال را از غاری در بیابانهای خشک عربستان سعودی به گلستان ایران در قلب خاورمیانه به حاکمیت رساندند .
امروزه هرآنکس که فشاری،رنجی،دردی از طرف حاکمان جنایتکار حاکم بر میهن می بیند، یقهء به حق آن نسل را می گیرد و در خیلی اوقات ناسزاترین کلمات را نثار آنها می کند.
نسل ۵۷ را نباید یکجا برای همه به کار برد،بلکه به نظر نگارنده این نسل به دو بخش باید تفکیک داده شود،سر یا سران، و بدنه .
بدنهء نسل ۵۷ نسلی بود که توسط تبلیغات رهبران(سران) کور و بیسواد و گاها با سواد امثال حزب توده(نیابتی های اتحاد جماهیر شوروی) به تلهء جنایتکار خمینی کشانده شدند ،در این زمینه ترس و وحشتی که نام ساواک(سازمان امنیت) ایجاد کرده بود،خدمت بزرگی به( سران) در این به تله کشاندن این نسل(بدنه) به آنها کرد،نام ساواک بیشتر از عملکرد آن در درون، در بیرون ایجاد ترس و وحشت کرده بود،در صورتیکه آنهائی که تجربه رفتن به ساواک را داشتند چنین وحشتی نداشتند.
چه کس یا چه کسانی عامل این ایجاد چنین ترس و وحشتی بودند، باید پا در میان گذاشته و مسئله را روشن کنند.
نفوذ و قدرت سران جریانهای سیاسی از چپ ماتریالیستی گرفته تا ایدئالیستی که به وحی وغیره اعتقاد داشتند،در برابر آخوندها که آن موقع با احترام «روحانی» خطاب می شدند،شاید ۲۰٪ به ۸۰٪ بود. اما همین بیست درصدیهاد بزرگترین خدمت را به هشتاد درصدیها کرده و راه را برای آنها هموار کردند.
بزرگترین دشمنی آخوندها با محمد رضا شاه پهلوی، دقیقا دشمنی با مدرن بودن وی و بویژه و بویژه آزادی زنان بود. در این زمینه پوشش آزاد زنان بزرگترین حربه آنها بر علیه شخص شاه بود، که شاه دارد جامعه را به فساد می کشاند.
ما همه مسلمان بودیم حتی چپ ما، حداقل نامش اسلامی و یا بزبانی دیگر شناسنامه ای مسلمان بود. رابطه طبیعی محمد رضا شاه پهلوی با غرب و بویژه با آمریکا، تنها حربه افراد یا گروه ها و سازمانهای به اصطلاح سیاسی برعلیه شخص وی بود، که کلیشه ای وی را «مزدور امپریالیسم» آمریکا خطاب می کردند.
آخوندها به رهبری خمینی، سوار بر تمامی این موارد و نفوذ روحانی خود بر جامعهء به میدان آمده، از پیر و جوان که گله وار به خیابانها ریخته بودند، سوء استفاده کرده و جامعه را به سمتی که می دانستند کشاندند(از خشن نبودن محمد رضا شاه پهلوی نیز حداکثر سوء استفاده را بردند) .لازم به ذکر است که علی شریعتی«مرتجع» در به انحراف کشاندن جوانان نقش بسیار پر رنگی داشت.
بدنهء ۵۷ با تمام وجود و با تمام فداکاری به خیابان ریخت و آن شد که در جلو چشم داریم . خمینی به حاکمیت رسید، محمد رضا شاه پهلوی اهل حفظ تاج و تخت خویش به بهای کشتار ملت خویش نبود و رفت( آنهائی که باور دارند از ترس رفت، سخت در اشتباه بوده و هستند) .
امّا امّا،
خمینی که اقتصاد را در حوزه های نجف و کتب مقدسش«خری» می دید، بسرعت با نسلی معترض روبرو شد که خود را فریب خورده می دید. این نسل از همان ماه های اولیه به حاکمیت رسیدن خمینی جنایتکار و اصحاب،به مقابله با وی برخاست و به شکنجه گاههای شیخ برده شد،بویژه بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ هزار هزار به جوخه های تیرباران و تخت های شکنجه سپرده شد، یعنی همین نسل (بدنه)۵۷ اولین نسل شجاع بود که به چهره خمینی تف کرد و به سخت ترین شیوه با چنگ و دندان به جان وی افتاد و حاکمیت واپسمانده آنرا به نبرد طلبید. بماند که اکثر رهبران گروه ها و سازمانهای سیاسی(مجددا سران پنجاه و هفتی) فرار را بر قرار ترجیح داده و نسل قربانی شده ۵۷ را به تنور کشتار شیخ سپردند و خود در کشورهای بقول خودشان «امپریالستی» منزل کرده و به کار بی خطر به اصضلاح سیاسی پرداختند.
کشتار و شکنجه بیرحمانه حاکمیت اسلامی، بخش بزرگی از همین نسل فدارکار را مجبور به ترک وطن و آواره غربت کرد، همین نسل در خارج کشور با کمترین امکان رسانه ای و تبلیغاتی به افشای چهره جنایتکار آخوندها و در راس آن خمینی پرداخت، در سرما و گرما، از خیابانها و کوچه های پر خطر پاکستان گرفته تا خیابانهای یخ زده اروپا و آمریکا، با در دست گرفتن عکسهای شکنجه شدگان و تیرباران شدگان یاران خویش، به افشای چهره جنایتکاران پرداختند و ماهیت خمینی و خمینی چیان را به جهان آشکار کردند، جدای از موضع سیاسی رهبران بی غیرت و مفتخور آنها،که گاها در این کارزار افشاگرانه از آنها سوء استفاده ابزاری در جهت جمع آوری کمک مالی برای مهمانی ها و کنفرانسهای پر زرق و برق خویش می کردند(اگرچه جمع آوری مالی باز بهانه ای بود برای سرکار گذاشتن این افراد) .
همین نسل ۵۷ بود که خون جگر خورد و چهره واقعی خمینی را به جهان معرفی کرد. نه انترنتی بود که با یک «کلیک» کار را تمام کرد و نه رادیو و تلویزیونی، آنچه بود اندک و در اختیارعده ای خاص.
همین نسل تکه پاره شده، بعدها پس از اشراف به ماهیت رهبران فراری و عافیت طلب و ترک و افشای چهره آنها، به مزدوری وزارت آخوندها متهم شدند، چرا که حاضر نبودند مجددا کورکورانه فرمانبر آنها باشند.
آری نسل به خود آمده ۵۷(بدنه)، در اصل در دادگاه های متعدد به ناحق محکوم شناخته شده و جندین بار تیرباران شد، دادگاه های قرون« ملائی»،دادگاه عافیت طلبان بی عمل، دادگاه رهبران فراری و متاسفانه دادگاه «نسل نو» که با همین پنجاه و هفتی ها دچار یک ضحاک شده اند .
پنجاه و هفتی هایئ که شرح رنج و درد آنها در بالا گفته شد، با آن عده پنجاه و هفتی هایی که هنوز افتضاح ۵۷ اسلامی را با کلماتی همانند«انقلاب شکوهمند» و غیره یاد می کنند در تضاد بوده و هستند و اصلا با آنها قابل قیاس نمی باشند و دور از انصاف است که آنها را با مدافعان انقلاب یعنی افتزاح ۵۷ یکی دانست .
آری نسل «بدنه۵۷»،اولین خط تهاجم به خمینی و اصحاب بود و همچنان در کنار و همراه نسل نو بر علیه حاکمیت ضد ایرانی جمهوری اسلامی ادامه می دهد.
۱۸ اسفند ۲۵۸۳ ایرانی
۱۸ اسفند ۱۴۰۳ خورشیدی
۸ مارس ۲۰۲۵ میلادی