پیش و بعد از ۵۷، رودرروی ستم و بیعدالتی ایستادند با کوشش و روایت همنشین بهار

 

همنشین بهار :

در بحث «مادران صبور و فرزندان غیور» به موارد زیر هم باید اشاره می‌شد:
 مادر زمردیان، (خواهر لیلا زمردیان) (…) که جان ۳ فرزندش حمید، محمدرضا و حمیرا اشراق را گرفتند.
 مادر فاطمه مادر اکبر و پروانه دادخواه
 مادری که ۴ پسرش به نام خاتوادگی کریمی یا اعدام شدند و یا در درگیری مسلحاته کشته شدند.
مادر تحصیلی (مادر حسین، فهیمه، ناهید و حمید) 

مادر محمدیان باجگیران که فرزندانش دکتر شهرام محمدیان، جعفر محمدیان و … را استبداد دینی گرفت. دخترش پروین محمدیان هم در زندان وکیل آباد بود.

 نگاه و دیدگاه قربانیان سرکوب (که بحثی جداست)، مّد نظر من نبوده است. در اینکه استبداد زیر پرده دین، بیداد را به اوج رساند تردیدی نیست. نحوه عملکرد ساواک هم با سازمان‌های امنیتی بعد از انقلاب بسیار متفاوت بود.

من ایستادگی در برابر ستم و بیعدالتی رابرجسته کردم با این توضیح که دو رژیم پیش و بعد از انقلاب، اصلاٍ و ابدا با هم قابل مقایسه نیستند و در یک تراز قرار ندارند.

 البته این اشتباه اتاق فکر ساواک بود که پیش و بعد از «داستان سپاس» مرتجعین شناخته شده را با «سپاس سپاس اعلیحضرتا» از زندان رها کرد اما امثال جزنی و ذوالانوار را به را به رگبار می‌بست. پی‌آمد طبیعی سرکوب درازمدت جنبش ملی و ممنوع بودن سیاست اعتراضی در چارچوب قانون، اضداد پادشاه (ازجمله گروههای سیاسی ضد سلطنتی) را نیز، به تحلیلهای غلط اندر غلط انداخت که در پی‌آمدش خودشان و نسل انقلاب، سوختند یا به چاله و چاه افتادند…
در این مسیر همه قربانی شدند، چه آنها که ستم کردند و به داغ و درفش روآوردند، و چه آنها که شکنجه و اعدام شدند.