دکتر محمود مسائلی :
طرح موضوع
اغلب تصور میشود که همه معتقدان به دیانت و مذهب، و بویژه شیعیان، مردمانی جزم اندیش، فرصت طلب، و واپسگرا هستند. اما وقتی که به لبنان نگاه میکنیم، این تصور با چالشی جدی مواجه میشود. درحقیقت، بر خلاف آنچه ممکن است هموطنانمان تصور کنند، بخش قابل توجهی از معتقدان لبنانی که دست بر قضا در جنوب، یعنی قلمرو حزبالله لبنان زندگی میکنند، با اسلام سیاسی مخالف بوده و این نیروی نظامی دست نشانده را دشمن سرزمین و هویت خود میدانند.
این آشنایی نسبت به جریانات مذهبی برای این نویسنده از حدود دو سال پیش شروع شد و آن هنگامی بود که از طریق یکی هموطنانمان که طی سالیان طولانی در لبنان زندگی می کردند، با آقای دکتر علی خلیفه استاد دانشگاه بیروت آشنا شدم. او بنیانگذار جنبش ملی برای آزادی لبنان است. در طی این مدت گفتگوهایی مجازی با هم داشتهایم. از آغاز چند نکته برای در باره جامعه سیاسی لبنان نظرم را جلب کرد. اولین آنها به همان روزهای اولیه آشنایی باز میگردد. هنگامی که طی نامه سرگشادهای به مردم لبنان از آنها درخواست کردم تا با صدای مردم ایران در رابطه با کشته شدن مهسا امینی همراه شوند، نامه توسط همان دوست محترم ایرانی که قبلا در لبنان زندگی می کردند، به دست ایشان رسید. آنان در حالیکه عکسهایی از مهسا در دست داشتند، تظاهراتی را در بیروت در پشتیبانی از مردم ایران انجام دادند. دومین نکته وقتی بود که از آقای دکتر خلیفه در یک گفتگو پرسیدم چرا با حزبالله لبنان مخالف هستند، پاسخ ایشان این بود که حزبالله یک نیروی فاسد، فرصت طلب و قدرت گراست (شرح به مضمون). سومین نکته این بود که در همه این ایام دیدم در همه عکسهایی که از فعالیتهای آنان در نشستها، کنفرانسها، گفتگوها، و یا تظاهراتی که داشتند، همه بانوان با آزادی کامل در نحوه پوشش خود (یعنی بدون حجاب) بودند؛ چیزی شبیه به ایران پیش از انقلاب. به اصطلاح موسی به دین خود، عیسی به دین خود.
در سال گذشته دعوت کردند تا در کنفرانسی برای آنها صحبتی در خصوص قوانین بینالمللی داشته باشم. برای من مجازی بود، اما دیگران شامل جامعه دانشگاهی و نهادهای جامعه مدنی حضور عینی داشتند. این کنفرانس آشنایی بیشتری برایم فراهم ساخت. در این رابطه تاکنون دو نوشتار تهیه کردم که در کیهان محترم لندن انتشار یافتند. حال به ذهنم رسید شرحی در باره اعتقادات سیاسی آنان و مبارزه بی امانی که با گروه حزبالله دارند، تهیه کنم. این شرح از منابع مختلفی که از طریق دکتر خلیفه به دست میرسد، تهیه شدهاند.
شیعه گرایی یا فرقه گرایی؟
-خانم سوسن مهنا در مقالهای با عنوان «آیا شیعیان لبنان می خواهند وارد جنگ با اسرائیل شوند؟»[i] که در ایندیپندنت عربی انتشار یافت، نظرها متوجه قدرت گرایی حزبالله میکند. درگیریهای مستمر بین اسرائیل از یک سو و حزبالله از سوی دیگر بر زندگی لبنانیها به طور کلی سایه افکنده است و به طور خاص بر جامعه شیعه جنوب تاثیرگذار بوده است. گویی چالشهای اقتصادی و اجتماعی میان چکش و سندان قرار دارند. ترس از انفجار همواره وجود دارد زیرا حزب الله راهبرد خود را از ادامه مقاومت در برابر اسرائیل میگیرد. اما نه برای دفاع از لبنان، بلکه برای حفظ نقش منطقه ای که دارد و هویت آن به این امر وابسته است.
با این حال، نمیتوان تصور کرد که جامعه شیعی در لبنان با یک گروه واحد نمایندگی می شود، زیرا نظرات و مواضع سیاسی گوناگونی وجود دارد و این امر در سطوح مختلف، چه از نظر سیاسی و چه از لحاظ اجتماعی، قابل مشاهده است. علی رغم اینکه نیروهایی مانند حزب الله و جنبش امل نماینده بخش بزرگی از جامعه شیعه هستند و موضع حمایتی از “مقاومت” مسلحانه در برابر اسرائیل اتخاذ می کنند، قشر بزرگی ترجیح میدهند از جنگ دور بمانند و معتقدند راه های دیگری برای رسیدن به ثبات و امنیت وجود دارد، به ویژه جنبشهای مدنی و مستقلها که ترجیح میدهند بر مسائل داخلی تمرکز کنند مانند اقتصاد، آموزش، بهداشت و راه حلهای مسالمت آمیز و دیپلماتیک و معتقدند جنگ با اسرائیل باید آخرین گزینه باشد. حتی گزارشات معتبر نشان میدهد که حزبالله فقط ۳۰ درصد از پشتیبانی مردم را دارد.
علی الامین، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، سردبیر وبسایت جنوبیه، معتقد است لبنانیها به طور کلی جنگ را رد میکنند و آرزوی صلحی را دارند که ثبات را برای آنها به ارمغان بیاورد و آرزوی ساختن کشوری را دارند که حقوق آنها را حفظ کند. و شرط ارتقاء آنها به ردهها و مناصب دولتی عادی که بر اساس قانون اساسی و یک قدرت مشروع و شود، و نه یک نیروی انحصاری.
الامین درباره شیعیان لبنان معتقد است که آنها خارج از این چارچوب فراگیر لبنانی نیستند. شاید برخی از آنها بیش از دیگران بخواهند جنگ را متوقف کنند، زیرا آنها بیش از دیگران بهای مرگ، ویرانی و آوارگی را می پردازند. بنابراین آنها بیشتر مشتاق هستند که پرونده جنگ را ببندند تا زندگی عادی خود را از سر گیرند.
مریم سیف، روزنامه نگار مقیم فرانسه، میگوید: «نمیتوان با شیعیان لبنان به گونهای برخورد کرد که گویی آنها یک موجودیت همگن با جهت گیریهای یکپارچه هستند. این دقیقاً همان چیزی است که (حزبالله) میخواهد و برای آن کار کرده است. دههها تلاش برای تثبیت آن برای بهرهبرداری سیاسی. حتی شیعیان حزبالله هم بهعنوان یک نهاد یا نسخهای واحد نیستند. کسانی هستند که از روی اعتقاد به این حزب وفادار هستند و آمادهاند تا سرحد مرگ با آنچه حزب بعنوان دشمن اعلام و دعوت به مبارزه می کند، و نه فقط اسرائیل، مبارزه کنند. کسانی هم هستند که به طمع امتیازات حزبی به آن وفادار هستند. آنها برای دستیابی به منافع تلاش میکنند و خود را تسلیم منطق زور و سیاست حاکم در میدان میسازند. اینان ممکن است هر وقت شرایط دیگری وجود داشته باشد از حزب جدا شوند. به همین دلیل است که در برخی از خیابانها و مناطق لبنان بیلبوردهایی با شعارهایی از جمله «بس است. ما خستهایم»، «ما جنگ نمیخواهیم» و «لبنان جنگ نمیخواهد» مشاهده میشود. آنها مخالف تبدیل شدن لبنان به منطقه جنگی پس از گسترش رویارویی ها بین اسرائیل و حزب الله، هستند.
به همین ترتیب، «جاد ح. فیاص» در مقالهای در النهار با عنوان لبنانیها علیه جنگ… کمپین هایی علیه جبهه مقاومت[ii] بیشتر توضیح می دهد که آن بیلبوردها نشان از وضعیتی دارد می گوید وخامت اوضاع اقتصادی و اقتصادی، خواستار خنثی شدن کشور از یک درگیری گسترده تر است. شرایط اجتماعی همراه با بی ثباتی سیاسی داخلی به لبنان اجازه نمیدهد با راه اندازی هر جنگی، پیامدهای آن ویرانگر باشد. تصاویری از مبارزان حزب الله کشته شده، از جمله مصطفی بدرالدین، تناقضی را نشان میدهد که است که لبنانی ها میان خود و حامیان «جبهه مقاومت» تجربه می کنند. کمپینهای الکترونیکی مخالف جنگ که ماهها پیش راهاندازی شده است.
علاوه بر این، لبنان برای شرایط جنگی آماده نیست. مناطق به سرپناه و مناطق حفاظت شده مجهز نیستند، انبارهای مواد اولیه مانند غذا و سوخت نمی توانند با شرایط اضطراری کنار بیایند، و بخش پزشکی و مؤسسات آن خسته شدهاند و قادر به تحمل بارهای ناشی از جنگ نیستند. بنابراین دلایل، موضع لبنانی ها روشن است. از نتایج نظرسنجی که چند هفته پیش توسط عرب بارومتر انجام شد، می توان نتیجه گرفت که بیشترین درصد لبنانی ها مخالف سیاستها و عملکرد حزبالله هستند. به لحاظ عددی، تنها ۳۰ درصد گفتهاند که به حزب الله اعتماد زیادی دارند، در حالی که ۵۵ درصد گفتهاند که اصلاً به حزب الله اعتماد ندارند. دکتر علی خلیفه که «جنبش آزادی برای لبنان» را تاسیس و آنرا اداره میکند، میگویدذ که مردمان جنوب لبنان اگر از حزبالله انتقاد کنند، مورد حمله قرار میگیرند: این شبیه به شرایطی است که در ایران امروز ما مشاهده میشود.
واقعا این خستگی از کجا سرچشمه میگیرد؟ محمد حمیا، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، میگوید: «شیعیان لبنان بخش مهمی از بافت لبنان هستند و در اکثر مبارزات و جنبشهای آزادی بخش برای امنیت، وحدت ملی لبنان شرکت داشتند. شیعیان از طریق جنبش (امل) و (حزب الله) در کنار سازمان ها جنگیدند و احزاب چپ و ناسیونالیست در آن زمان با تهاجم اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ مبارزه کرده و بخش بزرگی از جنوب و غرب بقاع را آزاد کردند. در سال ۲۰۰۰ و در جریان تجاوزات اسرائیل در ژوئیه ۲۰۰۶ از لبنان دفاع کردند، علاوه بر آن، حزبالله در شکست گروه های تروریستی از رشته کوه های شرقی لبنان و از مرز لبنان و سوریه، جایی که این گروه ها تهدید بزرگی برای امنیت و ثبات در آن کشور بودند، دفاع کرد.
اما اختلافات بین لبنانیها در نتیجه جنگ تشدید شده است و این شکافها در مواضع روشنفکران، نویسندگان و صاحبنظران شیعه به وضوح مشهود است. به نظر علی الامین گویی دو شیعه در لبنان وجود دارد. هیچ قانونی برای حمایت از یک گروه وجود ندارد. آنها که آواره شدند، خانه هایشان ویران شد و منابع معیشتی شان از میان رفت. آنها هیچ فرصتی برای جمع آوری برخی از چیزهایی که از دست دادهاند، ندارند، بنابراین نمیخواهند دو بار آنرا از دست بدهند. گروه دیگر مافیایی است که قدرت کشور را در دست دارد.
تلاش برای آزادی لبنان
دکتر علی خلیفه معتقد است که مسئله شیعه با اصرار بر ترویج بر اعتقادات آنها به عنوان نصرتهای خیره کننده الهی یا اراده ای عالی و عظیم، موجب انباشت شکستها شده است. خروج از (مسئله شیعه) به معنای عینی دانستن شکستها، و عاری از بار عاطفی برگردانده شده از تاریخ، مانند کوری ایدئولوژیک و آرزوی حکومت است. شکست نظامی شیعیان یک ضرورت سیاسی برای گردش قدرت و منظم بودن چارچوبها و ابزارهای آن در جامعه ای است که در آن دولت بدون انحراف بتواند تمام نقش های دفاعی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی خود را ایفا کند. این فرمولی است که در حکمرانی و اداره امور عمومی به یک دستاورد انسانی و تمدنی تبدیل شده است.[iii]
دکتر علی خلیفه در جامعه مدنی برای آزادی لبنان فعالیتهای خستگی ناپذیری دارد. اخیرا یک کارگاه آموزشی در مورد آینده لبنان و چالش های کنونی با عنوان «لبنانی که ما میخواهیم»، ترتیب داد. هدف این کارگاه توضیح این حقیقت جاری است که لبنان پل ها را از طریق تفکر و بحث در مورد مسائل دفاعی و امنیتی، پیشنهاد بیطرفی، پروژه صلح، گسترش می دهد. همچنین طرح تنظیم اقتصاد و احیای آن و ارزشهایی که جامعه کثرتگرای لبنان و فرهنگ زندگی مشترک را تضمین میکند. دکتر علی خلیفه در سخنرانی خود در این کارگاه توضیح داد حزبالله مسئول تعلیق قانون اساسی با برهم زدن انتخاب رئیاست جمهوری است. حزبالله به جنگهای دائمی گرایش دارد، و لبنان را بجای مکانی برای صلح و کثرتگرایی در منطقه به عرصه متفاوتی تبدیل کرده است.[iv]
دکتر یوسف مرتضی موضوع مهمی دیگری را به بحثهای اصلی افزود. پس از خوانش تاریخی که به معضل نظام سیاسی لبنان از منظر شیوه های فرقهای تبدیل شده است، دکتر یوسف مرتضی تاکید کرد که اصلاحات سند وفاق ملی در طائف پلی است برای رسیدن به لبنان مطلوب. اما راه حل به بن بست رسیده شیعیان که ناشی از کارشکنی حزب الله در نظام سیاسی است مانع از رسیدن به لبنان آرام است. دکتر الی الیاس، رئیس مرکز تحقیقات و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، روزنامه نگار و عضو اتحاد ملی، نیز تاکید کرد که دموکراسی توافقی نیازمند فرهنگ سیاسی دولتمردان است، نه رهبران فرقهای و گانگسترها. پروژه بیطرفی لبنان ثمره فرهنگ سیاسی دولتمردانی است که به مصالح عالی جامعه توجه دارند.
دکتر شماعی به واقعیت تمدنی هویتی جامعه لبنان و سازوکارهای برهم زدن چارچوب دموکراتیک موجود و ظهور نهادهای غیرقانونی در نتیجه شکست حکومت مرکزی اشاره کرد. وی به ضرورت ایجاد احزاب مدرن و آگاهی سیاسی ملی فراتر از فرقه گرایی اشاره کرد.
این جلسه با یک گفتگوی آزاد دنبال شد، جایی که خانم نلی قندیل، عضو نشست بانوی کوهستان و شورای ملی علیه اشغالگری ایران، حزب الله را به دلیل نقشش در ذخیره مواد منفجره در لبنان، کشتن مخالفان، برهم زدن نظام سیاسی و آغاز جنگ بی توجه به نظر بقیه لبنانی ها دشمن لبنانیها دانست. در این میان، فعال سیاسی، آقای حسین عطایا، عدم اعاده نقش دولت را مانع از هر گونه فرصتی برای پیشرفت جامعه دانست. سخنرانان بعدی مانند خانم سامیه خداج، و محقق و نویسنده سیاسی دکتر میشل شمعی مهمترین چالش امروز لبنان را گسترش نفوذ ایران در منطقه از طریق نقض حاکمیت و توانایی کشور دانستند.
دکتر خلیفه با تمرکز بر موضوع شیعه در لبنان ضرورت بازسازی ملی کشور براساس هویت لبنانی و با تکیه بر پدیده مدرن حکومت و دولت را با جدیت دنبال میکند تا از طریق آن بتواند پدیده سیاسی دست نشانده حزبالله را در آن کشور
خاموش کند. این فعالیتها اخیر در نشست دیگری با عنوان “شیعیان، لبنان، چالشهای شهروندی و پروژه دولتی در پرتو “مسئله شیعه” نوظهور که توسط حزب نیروهای لبنانی – دفتر پاریس، ترتیب داده شده بود، و جمعی از فعالان سیاسی و اجتماعی، دانشجویان و علاقمندان لبنانی و فرانسوی در آن شرکت داشتند، تجلی پیدا کرد. دکتر خلیفه به احساسات رو به رشد ملی در جوامع مختلف پرداخت و بر تفاوت بین بافت اروپایی که شاهد تکمیل مدلهای دولتهای ملی بود و بافت لبنان که ساختار ملی و میهنی آن هنوز در جریان است، تاکید نمود. او به توضیح مسئله شیعه پرداخت و توضیح داد که شیعه از یک مؤلفه فرهنگی و اجتماعی به یک تابع سیاسی در سراسر جهان تبدیل شده است که بر مفهوم ولایت فقیه ولایت فقیه استوار است.
دکتر خلیفه لبنانی شدن حزبالله را براساس نقش نظامی، نظام آموزشی و اقتصاد موازی آن غیرممکن دانست. بنابراین، وی بر لزوم مقابله با پروژه حزب الله از طریق سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از درون جامعه شیعی و در چارچوب یک صحنه فراگیر ملی بر اساس پروژه دولتی و ارزش های کثرت گرایی تاکید کرد.[v]