
محمد حسین یحیایی :
جمهوری ولایت به سال های پایانی دهه پنجم خود نزدیک می شود، در این چهل و اندی سال هم فرصت سوزی و هم انسان سوزی کرده است، در سال های نخست انقلاب کشور هایی که شباهت های ساختاری و اجتماعی با ایران داشتند، در خیلی از حوزه های اقتصادی و اجتماعی موفقیت های چشمگیری بدست آوردند، تولید ناخالص ملی خود را چند برابر کرده، در ردیف 20 کشور پیشرفته قرار گرفتند ( عربستان سعودی و ترکیه ) و همچنان به پیش می تازند، ( تولید ناخالص داخلی ایران 370 میلیارد، ترکیه 1150 میلیارد، عربستان 1100 میلیارد دلار، محمد حسین عادلی، رئیس کل بانک مرکزی و دیپلومات سابق در گقتگو با کافه خبر آنلاین ) ولی رژیم ولایت سرگردان در انتخاب مسیر به این سو و آنسو می رود و هنوز نقشه راهی در سیاست اقتصادی و دیپلوماسی پیدا نکرده است. با یاد آوری این جمله از « خامنه ای » که بعد از این همه سال و ناتوان از مدیریت جامعه که با سخت ترین بحران اقتصادی، فقر و گرسنگی روبرو شده می گوید: راه حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی پایبندی به مبانی انقلاب و خداست ! خامنه ای گویا نمی داند که سال ها است این جامعه را به گروگان گرفته، همه منابع اقتصادی و انسانی آن را به هدر داده، در همه امور اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دخالت کرده و در نهایت به بن بست رسیده است.
خمینی در ابتدای انقلاب 1357 برای فریب مردم به رویا فروشی پرداخت و مطالبی بر زبان آورد که قادر به اجرای آن نبود، زیرا سرنوشت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم را بخود آنها واگذار نمی کرد، خود را با اصل ولایت مجهز کرده و مردم را نابالغ و نادان می دید و می پنداشت. حتی برای فریب و گول زدن توده ها بویژه تهیدستان که زیر فشار اقتصادی و خفقان سیاسی در رنج بودند می گفت: در سراسر ایران برای ضعفا مسکن می سازیم، ما عمل می کنیم، حرف نمی زنیم، ما علاوه بر اینکه می خواهیم زندگی مادی شما مرفه بشد، زندگی معنوی شما را می خواهیم مرفه بشد… دلخوش نباشید که فقط مسکن می سازیم، آب و برق را مجانی می کنیم… شما را به مقام انسانیت می رسانیم. در آن شرایط ویژه کسی از وی نپرسید که مگر انسان ها مقام انسانیت نداشتند؟ که شما می خواستید به آنها انسانیت را هدیه کنید؟ مردم هم مقام انسانی داشتند و هم بلوغ سیاسی که خواهان آزادی و حق تعیین سرنوشت خود بودند! ولی خمینی و دوستان فدائیان اسلام وی خواهان اعمال اندیشه های ارتجاعی بر جامعه بودند و از احساسات پاک و مذهبی مردم ساده دل و ساده اندیش سوء استفاده کردند. « جلیل محمد قلی زاده » سردبیر مجله « ملانصرالدین » که به نکات مهم بویژه فعالیت های ارتجاعی می پرداخت و آن را با طنز گزنده بقلم می کشید در سال 1288 نوشته بود: مردم آگاه باشید، یک روزی می بینید تعدادی ملا ( 700 ، 800 نفر ) بر این مملکت حاکم شده، بعد از مدتی یک ویرانه به پا می کنند و در نهایت ملت را با این ویرانه رها می کنند و می روند. به نظر می رسد پیش بینی جلیل محمد قلی زاده به حقیقت پیوسته، کشور ثروتمندی مانند ایران را به ورشکستگی و ویرانی کشانده اند. بعد از خمینی نوبت به خامنه ای رسیده است که با مردم فریبی به ویرانه سازی خود ادامه می دهد، خامنه ای سال ها تلاش می کرد با صدور ابلاغیه ها و حکم حکومتی مجلس خود ساخته را دور بزند، سند چشم انداز 20 ساله منتشر کند، تمدن اسلامی برپا سازد، برنامه های عمرانی را با 8 درصد رشد اقتصادی به پیش ببرد، تا رویای خود را در حاکمیت اسلامی محقق سازد، ولی جامعه به دلخواه وی پیش نرفت، به این آرزو ها و خیال های واهی واکنش نشان داد و به وی یادآور شد که اقتصاد با فرمان و دستور پیش نمی رود و قانونمندی خود را دارد، از آن رو بعد از چندین دهه هنوز رژیم ولایت نتوانسته مسیر اقتصادی خود را مشخص سازد.
اقتصاد رژیم ولایت در همه حوزه ها با شکست و بن بست روبرو شده است، سال های طولانی همه منابع اقتصادی هزینه نظامیگری، فعالیت های اتمی و حفظ و آموزش نیرو های نیابتی در درون و برون شده، دیگر منابعی برای رشد اقتصادی، سرمایه گذاری، اجرای طرح های زیربنایی و حتا هزینه های دارویی و معیشتی برای مردم باقی نمانده است« پزشکیان » رئیس جمهور ولایت می گوید: برای رشد اقتصادی 8 درصدی در مرحله نخست نیاز به 150 میلیارد دلار در سال دارد، تا بتواند برنامه هفتم توسعه را اجرایی کند و یا اقتصاد را در همین حد کنونی نگهدارد، دولت وابسته به ولایت قادر به سیاست ورزی و سیاست گذاری نیست، همه صندوق های باز نشستگی و بیمه های اجتماعی را خالی کرده است. دولت ولایت در همه این سال ها منابع اقتصادی را حیف و میل کرده، دیگر قادر به پرداخت حقوق بگیران هم نیست و حتی از مردم می خواهد به گرسنگان یاری رسانند و کمک های معیشتی بکنند، همین خواسته وخامت اوضاع را به نمایش می گذارد، از سوی دیگر خامنه ای از خیزش مردمی هراس دارد که بر اساس کارشناسان و کنشگران اجتماعی هر لحظه می تواند شعله ور شود، زیرا تورم به شدت بالا می رود و در همین چند هفته ابتدای سال 1404 شتاب بیشتری گرفته و از مرز 40 درصد گذشته است. در این میان هرکدام از اقتصاد دان های وابسته به رژیم ولایت که خود سال ها بعنوان مشاور در دولت های گوناگون کار کرده اند، سردرگم و گیج به نسخه نویسی مشغول شده اند و ساختار اقتصادی و سیاسی چندین ساله را زیر پرسش نمی برند، « پروفسور هاشم پسران » سخن از تحریم های اقتصادی، سوء مدیریت و راه برون رفت را برگشت به دوران «هاشمی رفسنجانی » می داند، « موسی غنی نژاد، نیلی و طبیبیان » با ستایش از بازار آزاد به حذف دولت از اقتصاد پافشاری می کنند و می گویند: که باید همه منابع در دست بازار قرار گیرد، باید از قیمت گذاری و تعیین آن از سوی نهاد های مشخص صرفنظر شود و بازار خود تعادل را برقرار سازد، این عده توجهی به حداقل مزد و گرسنگی مردم تهیدست ندارند و بازار را مقدس می شمارند. عباس آرگون، عضو هیات رئیسه اتاق بازرگانی تهران در همین رابطه می گوید: کاهش عدم قطعیت ها، ثبات بخشی شاخص های کلان، ترسیم چشم انداز روشن از تعاملات با دنیا، کاهش مداخله دولت و تقویت بازار سرمایه، الزامات تحقق سرمایه گذاری برای تولید ضروری است، این افراد و بینش ها نمایندگانی در نهاد های حکومتی دارند و از تریبون های گوناگون به ستایش بازار ادامه می دهند و توجهی به تهیدستان جامعه ندارند که در زیر بار سنگین گرانی و فقر له می شوند، در این میان باید یادآور شد که مقام ولایت هر روز بیشتر از گذشته پایگاه مردمی خود را از دست می دهد در حالیکه از نظر اقتصادی با استفاده از منابع کشور که متعلق به مردم است فربه تر می شود.
از سال های نخست انقلاب واژه « انفال » که برای خیلی ها نامفهوم ولی برای خمینی و دارودسته بازاری آن آشکار بود وارد حوزه اقتصاد از نوع اسلامی آن شد، همه اموال مصادره شده ( مراکز تولیدی، مستقلات و …)، بنیاد های وابسته به دربار و غیره زیر چندین مجموعه قرار گرفتند و زیر نظر ولی فقیه به فعالیت های اقتصادی پرداختند، ( ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد های گوناگون، آستان قدس و… ) که همگی از پرداخت مالیات معاف شدند کل اقتصاد را تحت تاثیر قرار دادند و زمینه دزدی های کلان، رانت های فراوان، خروج ارز از کشور و… را فراهم کردند. این در حالی است که همه اموال و دارایی های این نهاد ها، ستاد ها و غیره متعلق به مردم است و باید از سوی مردم اداره شوند و مورد نظارت و حسابرسی مردم قرار گیرند، ولی طرفداران حکومت دینی و اقنصاد به اصطلاح اسلامی با آن به شدت مخالفت می کنند و می گویند همه این اموال بر اساس اصل 45 از قانون اساسی متعلق به ولایت است! ، شفاف سازی و حسابرسی در آنها امکان پذیر نیست، آنها دور از رقابت با استفاده از ابزار سیاست در راستای سرمایه داری عمل می کنند و به تقویت قدرت مالی ولایت می پردازند. هرچند این نهاد ها جایگاه بزرگی در اقتصاد کشور دارند ولی موجب انباشت سرمایه نمی شوند و سرمایه ثابت آنها همواره مستهلک می شود، زیرا بخش مهمی از مازاد آنها به خارج منتقل می شود ( در سال بین 15 تا 20 میلیارد دلار ) در نتیجه یکی از عوامل مهم فساد در جامعه و اقتصاد همین نهاد ها هستند که نظارت مردمی ندارند، زحمتکشان، کارگران و روشنفکران تولید ثروت و دانایی می کنند، آنان می توانند اداره تولید و مدیریت را خود در دست گیرند، اقتصاد و سیاست را مردمی کنند، راه برون رفت از بحران فراگیر کنونی تکیه بر مردم و گذر از ولایت، انفال و مقدس شماری بازار است.
آنچه مسلم است با این ساختار سیاسی و اقتصادی نمی توان جامعه نزدیک به 90 میلیونی را اداره کرد، این ساختار بغایت ارتجاعی، کهنه و فرسوده جوابگوی نیاز های امروزی نیست، مردم بویژه جوانان و زنان به بلوغ سیاسی رسیده اند، می خواهند خود در سرنوشت سیاسی و اقتصادی مشارکت کنند و از منجلاب ولایت ساخته و استبداد رها شوند، آنها به آینده فکر می کنند، آنها از خود می پرسند، کشوری با این همه امکانات انرژی و منابع دیگر چرا باید با قطعی برق و کمبود آب، ریزگرد، نشست زمین و فرسایش خاک روبرو شود؟ با این ساختار کنونی و رژیم ولایت در افق و چشم انداز دور ابر های تیره و تار و بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی مشاهده می شود، رژیم درمانده ولایت تلاش می ورزد به شیوه گذشته با سرکوب و تهدید بکارش ادامه دهد و در این میان به فتنه انگیزی در میان ملل و اقوام ساکن در جغرافیای ایران ادامه می دهد که باید این ملل و اقوام بسیار هوشیار باشند و از بهانه جویی های بی پایه و اساس دست بردارند و از واقعیت های موجود درس عبرت گیرند، راه برون رفت همبستگی، اتحاد، صلح و مخالفت با مداخله کشور های دیگر در امور داخلی بویژه حمله نظامی به تاسیسات زیربنایی که متعلق به مردم است.
mhyahyai@yahoo.se.
.