چشم انداز ملت- دولت کشور ایران

 

حسین عرب :

پیرو نظراتی که در گذشته آقایان داریوش آشوری ، آجودانی، و دیگران در ارتباط با تشکیل ملت- دولت در سرزمین کنونی ایران ابراز کرده اند، اخیرا مقاله ای از آقای بنی طرق با عنوان “داریوش آشوری و مقوله دولت – ملت در ایران” در رسانه های مجازی درج، و بالاخره در یک برنامه تلویزیونی، با حضور آقایان بهبهانی و آقائی به مقوله ملت- دولت پرداخته شده است.

در یادداشت حاضر کوشش می شود، ضمن طرح چند سئوال و ارائه پاسخ به نقد مقوله ملت- دولت ایران همت گماشته شود.

الف: ضرورت تاسیس و تشکیل ملت- دولت ها

ب: مشخصات اصلی یک ملت- دولت

ت: سیر تحول تاسیس و تشکیل ملت- دولت در ایران

عصر روشنگری در اروپا به گسترش علم و دانش بشر انجامید، و مبتکران و مخترعین توانستند با بهره گیری از علم ، به تولید فن آوری های جدید برسند، که حاصل آن تحول در ارائه خدمات و ساخت کالاها از تک سازی (Job production) به تولید با تیراژ کم (Low production) و در ادامه به تولید انبوه (Mass production) بود.

فروش محصولات تولیدی و تامین مواد اولیه رو به تزاید، مستلزم وجود امنیت پایدار و مستمر در بازارهای هدف ، و این به معنای تغییر در روش حکومت داری و در انداختن طرحی نو در جغرافیای سیاسی موجود بود. در اوائل قرن هفدهم، حکومت های اروپائی برای تصاحب بازارهای جدید به جنگی پرداختند که به مدت سی سال ادامه داشت، و در نهایت در 1648 در قراردادی معروف به وستفالی ، تعریف جدیدی از اداره جهان میان حکومت های اروپایی شکل گرفت، در آن زمان سه درجه از حاکمیت در اروپا مستقر بود، امپراطوری رم مقدس، به ریاست پاپ و حاکم بر کل اروپا، حکومت های سلطنتی منطقه ای، از جمله، آلمان، فرانسه، سوئد، و .. که ریاست آن با شاه بود، و حکومت های محلی، که بنام دوک نشین شناخته شده، و حاکم برآن دوک صاحب اراضی محلی بود.

قرارداد وستفالی ، امپراطوری روم مقدس را به تاریخ سپرد، واحد سیاسی جدیدی ، تحت نام “کشور” تعریف کرد، کشور واحد سیاسی ای بود که صاحب سرزمینی با مرزهای مشخص با همسایگان، و مردمی که در پهنه سرزمینی کشور ساکن بودند، اتباع یا شهروندان کشور مربوطه خوانده می شدند. هر کشور تحت حاکمیت دولتی بود که در راس آن شاه و سایر ارکان اداره کشور، و ارتش متمرکز از مرزهای کل کشور حراست و نگهداری می کرد، دولت ها در چهار دیواری کشور خود مختار هستند، و هیچ دولتی حق مداخله در امور داخلی کشور دیگری را ندارد. کلیه دوک های داخل محدوده هر کشوری تحت قوانین و مقررات آن کشور عمل می کنند. دولت هر کشور، تنها مرجع ذیصلاح برای استفاده از زور است.

مردم هر کشوری بعنوان شهروندان آن، ضمن الزام به تبعیت از قوانین و مقررات مصوب کشور موصوف، دارای حقوقی از جمله امنیت جانی، مالی، حیثیتی، اخلاقی ، و خانوادگی هستند که دولت متبوع آنها باید شرایط لازم برای تامین امنیت و حفاظت از شهروندان خود را فراهم نماید.

مردم دارای تابعیت یک کشور، “ملت ” نامیده شده، و تنها وجه مشترک افراد یک ملت تابعیت کشور موصوف است، و سایر مشخصات اعم از جنس، سن، نژاد، قوم، قبیله، زبان، رنگ، آداب و سنن ، دین، ثروت، و فقر هریک از آحاد ملت مربوط به خود آن فرد است و تا جائی که آزادی دیگران را سد نکند، مجاز به عمل به خواسته خود می باشد.

مجموعه سرزمین، ملت، و دولت، یک واحد سیاسی مستقل بنام “کشور” را می سازد، و اصطلاحا ” ملت- دولت” خوانده می شود، سه جزء تشکیل دهنده هر کشور، از یکدیگر لایتجزاء هستند.

کشورها می توانند با یکدیگر متحد شده و یک واحد سیاسی با هویت جدید را بسازند که با اشکال مختلف تا کنون صورت گرفته، که بنام های ” اتحاد جماهیر” ، ” فدراسیون” ، “ایالات متحده” ، و ” پادشاهی های متحده” موجود هستند.

سرمایه داری حاکم اروپا بر حسب نیاز به مواد اولیه سرزمین های دیگر و همچنین فروش محصولات تولیدی خود، و بمنظور تامین شرایط امن داد و ستد ، دو راه در پیش دولت های خود قرار داد، اول، ارتش کشور اروپائی راسا امنیت را در سرزمین های خارج از اروپا تامین و حفظ کند، یا در مناطقی که شرایط مهیا هست، با حمایت از طبقه تحصیل کرده علوم جدید که عموما در دانشگاه های اروپا دوره دیده  و دارای تمایلات مدرن بودند، پروژه کشور سازی را راه اندازی کنند. یکی از سرزمین هائی که کاندیدای تاسیس ملت- دولت شد ، ممالک محروسه شاهنشاهی ایران بود.

تحصیل کردگان مدرن ایران که تقریبا همگی در اروپا درس خوانده و در جامعه میزبان با مفاهیم جدید ملت- دولت، آشنا شده بودند، با رویکرد تشکیل حکومت متجدّد به میدان آمده و داستان ها در وصف روابط ملت با دولت، ملت با ملت، و دولت با ملت گفتند که هر آدم عادی ایرانی تحت فقر، ظلم، و ناامنی شیفته آن می شد، و در مقابل گزمه ها و خبر چین های حکومت مضطرب از شنیدن گفته های روشنفکران فرنگ رفته، به سراغ دربار رفته و سخنانی که در میان مردم دهان به دهان منتقل می شد را به سمع بزرگان دربار و شخص سلطان رسانند. از طرف دیگر هر گروه از مردم مقلد مرجع دینی بودند که بدون اذن آنها حرکتی نمی کردند. لذا به خدمت مجتهد خود رفته و استفثاء کردند که چه باید کرد؟

ناصرالدین شاه گفت نویسنده کتاب قانون ، میرزا یوسف خان را به حضور آورده و دستور داد با همان کتاب آنقدر بر سرش بکوبند تا بمیرد. در سمت دیگر ماجرا، مراجع با طرح سئوال از طرف مقلدین که نظر شما راجع به اروپا چیست؟ طبق روش و رسم گذشتگان دین، پاسخ دادند، اروپائیان قوانین اسلام را گرفته و با کمک آن پیشرفت کردند، اما چون کافرند، پیشرفت های خود در جهان مادی را با مفاسد دنیا همراه کرده و لذا کشورهای اروپایی علیرغم کسب ثروت مادی نزد خدا مغضوب و در قیامت به جهنم می روند، ما باید قوانینی که موجب پیشرفت آنها شده و از دین اسلام برداشته اند را بگیریم ، و از اعمال زشت آنها دوری کنیم تا هم این دنیا را بدست بیاوریم و هم در دنیای پس از مرگ به بهشت برویم.

روشنفکران در برابر واکنش تند دربار، مراجع دینی، و مردم عادی قرار گرفتند، و فهمیدند که گروه های اصلی که برای مردم احکام حکومتی و شرعی صادر می کنند ، تن به کشور مدرن نمی دهند، و مردم عادی هم فاقد توانائی ذهنی و عینی برای همراهی با این تحول هستند، لذا استراتژی خود را در تاسیس ملت- دولت مدرن به تشکیل شکلی ملت- دولت مدرن تقلیل داده و با خود گفتند ما اگر سر قلاب نظام تجدد خواهی را به رژیم مستقر در ایران بند کنیم، می توانیم در آینده به مرور آنرا به مراحل بالاتر و عمیق تر ارتقاء بدهیم. با این تفکر رویکرد به سه گروه مخاطب را بشرح زیر توجیه کردند

مردم: به مردم گفتند حکومت مشروطه برای مردم عدالت را به ارمغان می آورد. و برای اثبات سخن بر سر در مجلس نوشتند “عدل مظفر”.

مراجع دینی: معتقد بودند که اسلام تمام قوانین مورد نیاز بشر را در خود دارد، و دیگر لزومی به تهیه و تصویب قوانین جدید نیست. روشنفکران جواب دادند، مجلس مشروطه حکم مشورتی دارد ، و برای نشان دادن عزم در گفته، بر بالای سالن مجلس نوشتند، ” وشاورهم فی الامر” و همچنین برای خوش خدمتی بیشتر در قانون اساسی 5 مجتهد را ناظر بر قوانین مجلس گماشتند.

دربار: در دوره به نتیجه رسیدن انقلاب مشروطیت شاهی بر مسند سلطنت تکیه زده بود که معتقد بود دو چیز در دنیا اصل است، و بقیه قضایا فرع، و آن دو چیز، جماع و جوع است.

با شناخت از منش شاه خوش گذران، به او گفتند، در مشروطه، مسئول رسیدگی به امور و شکایات مردم دولت است و کسی مزاحم اعمال خطیر سلطان نمی شود، و برای اطمینان خاطر ملوکانه، اختیار ارتش بدست شاه سپرده می شود تا کسی نتواند دست از پا خطا کند، و ضمنا سلطان با داشتن اختیار ارتش، هیچ مسئولیتی بر دوش ندارد.

با اوصاف بالا انقلاب مشروطه به پیروزی رسید و ساختاری بر کشور حاکم شد، که همه اسمی برآن برازنده بود الا ملت- دولت مدرن. آش آنقدر شور شد که شاه جوان از کشورهای خارجی پول قرض کرد و به اروپا رفت، با آمدن رضا خان و تغییرات در شرف انجام به او پیغام دادند که رضاخان در حال آماده سازی خلع قاجار و سلطنت خود هست، پاسخ داد، من در پاریس کلم فروشی را به سلطنت در ایران ترجیح می دهم.

با به سلطنت نشستن رضا شاه، ظاهر حکومت مشروطه هم تعطیل و به مرخصی 16 ساله رفت، روی کار آمدن محمد رضا شاه هم زمان با جنگ دوم جهانی بود همراه با هرج و مرج در کل جهان و بخصوص در ایران اشغال شده. مدت 12 سال ایران در دستان دو گروه که یکی خواستار اصلاح اشکالات مشروطیت و درباری که خواستار بازگشت به دوران رضا شاه بود، که در نهایت با نشستن کشورهای دیگر بر یک کفه ترازو، آنرا سنگین تر و پیروز کردند.

طرف پیروز چرخه معیوب بازسازی استبداد را با سرعت به حرکت در آورد، تا مافات 12 سال زمان از دست رفته جبران شود، و ادامه گردش افزاینده چرخه استبداد، در سال های دهه 50 به سرعتی رسید که به زبان بدون لکنت ایادی حکومت در زندان ها و شخص حاکم در سخنانش می گفت، کشور ارث بابام  هست، هرکس نمی تواند تن به آنچه خواسته می شود بدهد، بهتر است به جاهای دیگر دنیا برود.

انقلاب 57 برعکس انقلاب مشروطیت که با نیت خیرخواهانه و به قصد استقرار نیم بند نظام مشروطه انجام شد تا به مرور زمان تکمیل و بهتر شود، این بار با نیت شیطانی نشان دادن در باغ سبز شروع شد تا با سفت شدن جای پای نو رسید گان، و قبضه قدرت توسط عوامل حکومت جدید، نقاب از صورت بردارد و چهره اصلی خود به مردم عیان کند.

اگر انقلاب مشروطه در طی مدت 70 سال از اهداف اولیه منحرف و به ناکجا آباد استبداد انجامید، جمهوری اسلامی در مدت 40 سال دولت مداری خود، دولت نیم بند باقی مانده از دوران پهلوی را هم پشت سر گذاشت، و شعار سال های پایانی محمد رضا شاه که هرکس اینجا مطابق میلش نیست برود، تبدیل به این پیام شده است ” ماندن و مردن، رفتن و جستن” .

توضیحات بالا بدین منظور ارائه شد روشن شود که تاسیس و تشکیل ملت- دولت مدرن در ایران

از ابتدای برپائی فاقد مشخصات اصلی یک ملت- دولت بوده و در مدت 110 سال گذشته از انقلاب مشروطیت را باید نزاع  تجدد خواهان با استبدادیان  دانست که حاصل آن عدم راه اندازی نظام ملت- دولت تا کنون است، و لذا کار برای آینده کشور، شامل دو بخش اساسی است، بیرون کردن آموزه های غلط از ذهن مردم در ارتباط با دولت مدرن، و در مرحله دوم، نشاندن تعریف درست از ملت- دولت و تشکیل آن از الف تا یا هست.

چشم انداز آینده راه دشواری است که نقش پیشگام آنرا تحصیل کردگان دانشگاهی با کمک همه اقشار مردم در مسیر ساخت و استقرار ملت- دولت مدرن است تا با کوشش شبانه روزی مردان و زنان ایران ، کشوری آزاد و آباد بسازیم.