ابتدای انقلاب، در دادگاه‌ها، بالاخص دادگاه مسئولان رده بالای حکومت شاه، “نمایندگان مردمی” هم حضور داشتتند. ابوالفضل حکیمی، نماینده مردمی حاضر در دادگاه هویدا می‎گوید: “مدتی که گذشت، تنفس دادند و هویدا را از در پشتی دادگاه خارج کردند. من به دنبال ایشان رفتم. هویدا را از پله‌‌ها پایین برده بودند. آن بخش از ساختمان زندان قصر یک حیاط کوچک بود که در انتهایش دو اتاق شبیه سلول انفرادی وجود داشت. ناگهان از سمت سلول‌ها صدای گلوله آمد. لحظاتی بعد آقای خلخالی و آقای غفاری از آن اتاق خارج شدند. آقای غفاری یک کلت کمری در دست داشت و خلخالی با سرزنش به او می‌گفت ‘دستت چرا می‌لرزید؟’ فهمیدم هویدا را کشته‌‌اند.”

روایت ابراهیم یزدی هم این گفته‌ها را تایید می‌کند: “هنوز حکم رسمی صادر نشده بود و داشتند او را از دادگاه خارج می‌کردند که آقای غفاری احساساتی شد و به ایشان تیراندازی کرد و از این بابت بسیار مورد شماتت هم قرار گرفت. بعد ظاهرا پیکر بی‌جان آقای هویدا را جایی نشاندند و حکم اعدام را برایش خواندند و اعدام کردند.”