بهرام رحمانی :
به شهادت تاریخ در هر جامعهای به خصوص در جوامع استبداد زده، کارگران پیشگام مبارزه سیاسی – طبقاتی و تحولات کلان و سرنوشتساز هستند. از اینرو، ضروریست که هر فعال سیاسی و اجتماعی به تجارب پیکار کارگران و نقش و اهمیت برجسته آنها توجه کند.
اما نگاه تاکنونی بسیاری از جریانات چپ و کمونیست به مبارزه طبقه کارگر، نگاهی در راستای رسیدن به قدرت و حاکمیت بوده است. اگر دقیقتر بگوییم طبقه کارگر جاده صافکن به قدرت و حاکمیت رسیدن احزاب چپ و حتی راست نیز محسوب میشود.
در شوروی سابق بر خلاف نظریه مارکس و انگلس که گفته بودند دولت باید رو به زوال برود حدود هفتاد سال تقدیس شد و این اقدام الگویی برای بسیاری از سازمانها و احزاب چپ در سطح جهانی شد که حتی برخی پرو روس هم نیستند.
این نگاه تاریخی و طولانی سبب شده است که طبقه کارگر، یک طبقه برای خود و جامعه نباشد و مستقیما خودش اهداف و برنامههایش را تعیین نکند و همواره چشم به برنامههای احزاب بدوزد. و یا در بهترین حالت بخش اصلی فعالینهای تشکلهای کارگری، مربوط به چانهزنی بر سر تعیین حداقل دستمزدهای سالانه کارگران با نمایندگان کارفرمایان و دولت در چارچوب قانون ضدکارگری «سه جانبهگرایی» است.
این نگاه به جنبش کارگری، سبب شده است که رقابت حزبی و سکتاریستی و فرقهگرایی و خودمحوربینی به درون طبقه رخنه کند و باعث تفرقه گردد.