کلاب هاوس را به “چال سیلابی” بَدَل نکنید!

 

مسعود نقره کار :

 

” کلاب هاوس” به عنوان یک رسانه و شبکه اجتماعی شنیداری( صوتی)می تواند عرصه ای برای گفت و شنید ، تبادل نظر و رقابت های سیاسی سازنده و سالم میان جریان ها و شخصیت های سیاسی ِ مخالف حکومت اسلامی باشد، می تواند محلی برای آموزش و آموختن و درس گیری و انتقال دانش و تجربه باشد، اما دریغا که بخشی از نشست های ایرانیان در این “کلاب”  صحنه ای برای جولان و یکه تازی حامیان آشکار و نهان حکومت اسلامی، و عرصه ای برای نمایش بی فرهنگیِ بخشی از جامعه سیاسی ما، و نمایش تفرقه، فرقه، تخریب، تحریف واتهام زنی شده است.

من کلاب هاوسی نیستم و حداکثر 4 یا 5 بار در گفت وگوهایی در کلاب هاوس که بیشتر بحث و گفت و شنید  در بارۀ همکاری و ائتلاف و اتحاد بود شرکت کردم. من کلاب هاوسی نیستم چون به باور من ما “حرف” زیاد زدیم و چشم ام آب نمی خورد عملی سازنده و دموکراتیک از این کلاب بازی ها حاصل و آبی  برای مردم میهنمان گرم شود. ترس و نگرانی ام هم از این  است که کلاب هاوس بیش از این به ” جعبۀ حرف” تبدیل شود و بَدَل به قهوه خانه ای شود با صدها و هزاران نقال که هر کس نَقل خودش را فریاد کند، و ذره ای  به نقل و نقال دیگری گوش ندهد. تردیدی ندارم  دوستانی دلخورانه اعتراض خواهند کرد که اهمیت گفت و گو و دیالوگ و گفتمان دموکراتیک را درک نمی کنم و هنوز به ارزش های کلاب هاوس پی نبرده ام و… قس الهذا. چه کنم عزیزان، من گفت و گو و دیالوگ و گفتمان دموکراتیک را پراهمیت می دانم اما بین گفت و گو و دیالوگ و گفتمان دموکراتیک با تخریب و تحریف  و تسویه حساب کردن و تصفیۀ دیگران و دیالوگ برای فخرفروشی و خود نمایی و رو کم کردن  و دراز کردن همدیگر فرق می گذارم. و راستی چرا ایرانیان عاشقِ ” کلاب هاوس” هستند؟ چون اهل گفت و گوی دموکراتیک هستیم ؟ یا….؟

 اخیرا” یکی از مبارزان داخل کشور که به تازگی از زندان آزاد شده، بخشی از یک برنامه ” کلاب هاوس” را که جماعتی از ” اپوزیسیون” برگزار کرده بودند برای من فرستاد و به طعنه و طنز زیر آن نوشت: ” زنگ تفریح با اپوزیسیون خارج از کشور”.

گوش کردم، و گفتم خوشا به حال حکومت اسلامی. این صداها صادر شده از بخشی از اپوزیسیون حکومت اسلامی ست یا از حلقوم ِحکومتیان  که در کلاب هاوس ها ( و شبکه های مجازی) منتشر می شوند؟ دیالوگ دموکراتیکِ فحش و اتهام و عربده کشی و نفس کش طلبیدن بین افرادی شناخته شده و مدعی در اپوزیسیون خارج کشور که فقط پائین تنه روی میز نگذاشته بودند و دیالوگ  به اسافل اعضا نکشانده بودند.

در پاسخ به آن عزیز نوشتم: من این بیماری و درد را می شناسم  و سالیانی ست در بارۀ لمپنیسم یا لات مداری سیاسی در میان اپوزیسیون حکومت اسلامی، و عربده کشان و لُشوش دنیای مجازی و “حقیقی” گفته و نوشته ام، اما چه سود؟!

 امروز لات مداران کلاب هاوسی و شبکه های مجازی دراین شبکه ها، و حتی درصحنه های حقیقیِ  بسیاری از تظاهرات در خارج کشور” چال سیلابی” ها و ” پاخطِ ماشین دودی” ها و  چاله خرکُشی ها و چال ها و چاله ها و گودهای ریز و درشت دیگر را بازسازی و امروزین کرده اند، همان محله و محل هائی در تهران و شهرهای بزرگ ایران  که پاتوق خلافکارها و اراذل و اوباش و لتوت و لُشوش  بودند. نشست کلاب هاوسی که  مبارز گرانقدر با درد و رنج از داخل ایران برای من فرستاده  پخش زندۀ گفت و گویی چال سیلابی بود، همسایه های ” گود زنبورک خونه” حوالی سرقبر آقا ( میدان مولوی و منطقه بازار تهران) را به یاد من آوردند، پاتوق لات ها و عربده کش ها و باجگیران را ، که پیشینه اش به دوران قاجار بر می گردد، به زمانه ای که بخشی از آب های هرز و فاضل آب ها و سیلاب ها به این گود و چال ریخته می شدند.