کلوخ انداز را پاداش سنگ است

 

مهدی ذوالفقاری :

در ادبیات ما بعضی از ضرب المثل ها هستند که بار سنگین اجتماعی داشته و بیانگر یک جمع بندی سیاسی و اجتماعی میباشند از آن جمله نکته بالا که می گوید کلوخ انداز را پاداش سنگ است .

کلوخ به معنای گل نا پخته ای است که با آن خشت درست می نمایند و در قدیم و قبل از آجر سازی  از آن در دیوارکشی استفاده میشد. پرتاب کردن کلوخ در موقع درگیری و نزاع به معنای اعتراض شمرده میشد ، و هیچ خطری مانند سنگ و یا جسمی منسجم از آن استفاده نمی شد و خطری جدی ای را به اصابت شونده ایجاد نمی کرد. برای مثال اگر کلوخی به سر شخصی اصابت کند ، به هیچ وجه صدمه ای به شخص مذکور وارد نمیکرد  و انداختن کلوخ فقط نمونه ای از اعتراض میبود .

با این مقدمه قصد من این نیست که لغت و یا جمله بالا را شرح دهم ، بلکه موضوع این است که در مقابله با حملات مزدوران ، امنیتی ها، ناجا ، لباس شخصی ها و عوامل سرکوب رژیم اسلامی چگونه مقابله کرد و از خود به دفاع پرداخت و نکته مهم تر اینکه اوباش جمهوری اسلامی به هیچ وجه به مردم و معترضان بی سلاح کلوخ نمی اندازند بلکه از گلوله های جنگی و یا ساچمه ای استفاده نموده و کشتار میکنند.

سوال این است که در مقابل این کشتار و تجاوز به مردم رنج دیده و گرسنه چه عکس العملی باید نشان داد ، کسانی که عدم خشونت را تجویز میکنند چه راه حلی را برای مقابله با کشتار و خشونت دولتی نشان میدهند ؟   آیا میشود با کلیشه های گذشته و الگوهای امتحان شده دیگر کشورها قناعت کرد ، مردم را به کشتارگاه ها کشاند و راهنمائی کرد و یا در بهترین حالت مردم را به خانه هایشان کشاند و وعده سر خرمن به آنها داد ؟ در ضمن برای کسانی که  به قوانین حقوق بشر هم تاکید می نمایند که :

قوانین حقوق بشر و الحاقات آن مردم را به دفاع از خود تشویق کرده و بطور روشن تقابل با زورگویان ، آدم کشان را دفاع از خود تلقی کرده است.

در شرایط کنونی ما چه جوابی برای خود و مردم داریم ، رژیم اسلامی 43 سال است با دزدی های نجومی ، ویرانگری های محیط زیستی و نابودسازی سرزمینمان و جواب هر اعتراضی را با با سرکوب و کشتار پاسخ میدهد.

جمهوری اسلامی از روز نخست پایه های حکومتش را طوری بنا گذاشته که هرگونه اصلاحات در آن به معنی فروریزی همه ساختارهای این نظام خواهد بود و همان طور که اشاره شد تمام اعتراضات مردم ، همگی و بدون استثناء به خاک و خون کشیده شده اند. بنابراین روشن است   که نظام جمهوری اسلامی را تنها و تنها با قیام مسلحانه توده های مردم و همراه و هماهنگ با اعتصابات گسترده و پیوسته سراسری میتوان و باید سرنگون نمود.

تظاهرات سراسری و گسترده خوب است ولی تجربه نشان داده که کافی نیست و ضربه پذیر میباشد همچنانکه بارها اگر به گذشته بازگردیم می بینیم که تماما در مراحل مختلف به شدید ترین وجهی سرکوب شده اند و نتیجه ای جز سرخوردگی و هزینه نداشته است.

جنبش سبز ، اعتراضات رای من کو ، جنبش آبان 98 ، اعتراضات بی آبی خوزستان ، ماه شهر ، اصفهان ،  بلوچستان و جنبش های مناطق و موضوعات دیگر چقدر حاکمیت را به عقب نشینی واداشت ؟

میدانیم ادامه جمهوری اسلامی نابودی کامل کشور و سرزمینمان می باشد و ما هیچ چاره ای جز سرنگون کردن کامل این حاکمیت را نداریم ، برای سرنگونی باید به توازن قدرت و آرایش قدرت جدید روی آورد. برای انجام این کار می بایست روی دیگر اصول خود پافشاری کرد . 

باید دیدگاه های ارتجاعی رژیم مانند دزدی ، خیانت ، جنایت آنها را همچنان ادامه داد و سکولاریسم ، حقوق مساوی شهروندی ، دموکراسی ،  عدالت اجتماعی ، حقوق بشر و برابری حقوق زن و مرد را هم به خود و مردم تفهیم کرده و بقبولانیم .

بکوشیم که هرچه زودتر نکبت اسلام و حکومتش را از سرزمینمان پاک کرده و همه برای ساختن کشورمان آماده شویم.

کسی و هر ایرانی که به خود احترام می گذارد و برای خودش شخصیت انسانی شایسته ای را متصور است ، از داشتن چنین حکومتی سرافکنده و شرمسار می باشد و فشار این شرمساری را روی شخصیت و روان خود حس میکند ، باید برخیزد و در سرنگونی حکومت اسلامی  بکوشد.