کنار گذاشتن بزرگان از بازی ‘کودکانه’

شهیار قنبری
 

مریم زهدی بی‌بی‌سی :

جرای دستکاری شده ترانه «کودکانه» با آهنگسازی اسفندیار منفردزاده و ترانه شهیار قنبری و صدای فرهاد مهراد در برنامه «دورهمی» صداوسیما، توسط بنیامین خواننده ایرانی، واکنشهای بسیار زیادی ایجاد کرد.

خانواده و صاحبان مادی و معنوی آثار فرهاد که سالهاست با صداوسیما و سیستم فرهنگی حاکم در کشمکش‌اند اما شهیار قنبری و اسفندیار منفردزاده این بار هر دو مستقیما به موضوعی اشاره کرده‌اند که سالهاست در جریان است.

فرهاد کمابیش و اسفندیار منفردزاده و شهیار قنبری مثل خیلی‌های دیگر ممنوعه تلقی می شوند اما آنجا که کار به خاطرات جمعی و تعلق خاطر مردم به آثار هنری می‌رسد، جمهوری اسلامی همواره به نفع شرایطش از آنها بهره می‌گیرد؛ مثل ایام انتخابات، نوروز، مسابقات ملی و…

اسفندیار منفردزاده در نامه‌ای مستقیما بنیامین، خواننده ترانه تغییر کلام یافته کودکانه را مورد خطاب قرار داده و گفته:

https://www.instagram.com/tv/B-YrVuZgeuO/?utm_source=ig_embed

«چهل سال است که روزانه چهل تریبون و چهل دوربین، شما و امثال شما را زیر نور گرفته‌اند. در عزاداری‌های رسمی سیاه می‌پوشید و در زیر نور جشن‌هایشان، رنگارنگ می‌شوید؛ با این همه همچنان چشم به تتمه سرمایه‌ ما دارید؟ ما که نام و چهره‌مان ممنوع است، اما آثارمان دم دستِ همگان…»

شهیار قنبری هم به بی‌بی‌سی فارسی گفت «چگونه است ما اجازه نداریم در بازی آنها شرکت کنیم ولی آنها مدام در بازی ما شرکت می کنند و تجاوز می کنند به بازی ما؟».

فرید احمدی که شعر اصلی را تغییر داده بود اما از این کار خود دفاع کرده و آن را آرایه‌ای ادبی به نام «تضمین» خوانده، در یک پیام صوتی گفت که این کار مرسوم است و چیز بدی نیست که اعتراض می‌کنید.

بنیامین در اولین اجرای این ترانه در برنامه ویژه تحویل سال ۱۳۹۰ در تلویزیون ایران آن را در قالب ادبی «استقبال» خوانده بود و گفته بود این کار در امتداد مسیر گذشتگان است و حافظ هم این کار را کرده است.

بنیامین گفت شاعر این ترانه می‌خواسته از فرهاد «استقبال» کند خودش هم قصد «استقبال» از ملودی کار را داشته است. این در حالیست که نه به هنگام نخستین اجرا و نه در اجرای اخیر در برنامه «دورهمی» نامی از ترانه‌سرا و آهنگساز این اثر برده نشد.


ترانه اصلی سروده شهیار قنبری:

بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی وسط سفره‌ی نو

بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ

با اینا زمستونو سر می­کنم

با اینا خستگیمو در می­کنم

شادی شکستن قلک پول

وحشت کم شدن سکه­ی عیدی از شمردن زیاد

بوی اسکناس تا نخورده­ی لای کتاب

با اینا زمستونو سر می­کنم

با اینا خستگیمو در می­کنم

فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه

شوق یک خیز بلند از روی بته­ های نور

برق کفش جفت شده تو گنجه­ها

با اینا زمستونو سر می­کنم

با اینا خستگیمو در می­کنم

عشق یک ستاره ساختن با دولک

ترس ناتموم گذاشتن جریمه­ های عید مدرسه

بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب

با اینا زمستونو سر می­کنم

با اینا خستگیمو در می­کنم

بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری

شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن

توی جوی لاجوردی هوس یه آبتنی

با اینا زمستونو سر می­کنم

با اینا خستگیمو در می­کنم

ترانه‌ای که با ملودی «کودکانه» فرهاد توسط بنیامین خوانده شده:

بوی عیدی بوی تو بوی کاغذ رنگی

بوی تندِ تپش قلب من از دیدن تو

بوی عطر با تو رفتن توی یک خونه نو

به اینا حواسمو جمع می کنم

با اینا عشقمو محکم می کنم

شدتِ اومدنت تو فکر من وحشت از رفتن تو

حتی یه لحظه که می خوای بری توو فکر

فکرِ یک هدیه جالب که بگیرم واسه تو

واسه تو، واسه تو، واسه تو، واسه تو

صدای کفشِ تو وقتی که میای

توی قلب من قدم می زنی

عاشقونه اونجور که میخوای

بوی گلِ سلام تو که پر می گیره تو فضای

تو فضای، تو فضای، تو فضای، تو فضای

به اینا حواسمو جمع می کنم

با اینا عشقمو محکم می کنم

لذتِ قدم زدن با تو توی پیاده رو

هوا بارونی زیر چتر عشقِ من و تو

عشقه تو بارون تنده داره می شوره منو

به اینا حواسمو جمع می کنم

با اینا عشقمو محکم می کنم

بوی قهوه، بوی قهوه بوی قهوه

بوی عکس، بوی عکس بوی عکس

بوی قهوه، بوی عکس دوتا فنجون برعکس

اشتیاقِ دیدنِ عکسِ ما دوتا تو یه قاب

یا تماشای تو اون لحظه که میری توی خواب

به اینا حواسمو جمع می کنم

با اینا عشقمو محکم می کنم

به اینا حواسمو جمع می کنم

با اینا عشقمو محکم می کنم

—————————-

شهیار قنبری ترانه‌سرای «کودکانه» در اعتراض به این عمل در صفحه اینستاگرامش نوشت که شعرش میوه یک زندگی، درد، زخم و گریه است، اسباب‌بازی نیست.

متن شهیار قنبری در اینستاگرام

شعر من اسباب‌بازی نیست. میوه‌ یک زندگی درد و زخم و گریه است. آسان به دست نیامده که آسان از دست برود.آقای بنیامین بهادری به شکل گستاخانه و بی‌شرمانه‌ای در متن ترانه دست می‌برد و هرچه دم دستش است را ول می‌کند در متن ترانه: بوی لنگه کفش، بوی جارو، بوی دمپایی… اجرای فرهاد مهراد در این اثر مقدس است. بنیامین و بقیه‌ای که بدون اجازه این اثر را می‌خوانند و حتی در متن آن دست می‌برد، انگار ترانه «گل‌پری جون» می‌خوانند! برای مهران مدیری متأسفم… سرزمین ما جای پژوهش و تحقیق نیست.


شهیار قنبری در گفتگو با بی‌بی‌سی این کار را ادامه پروژه‌ای خوانده که با «شبیه سازی» خوانندگانی چون ابی و داریوش آغاز شده و حالا به اینجا رسیده که حرف و تفکر و تشبیه شاعری چون او را بگیرد و با استفاده از بی‌حافظگی و بی‌خبری مردم از آن در ایجاد گم‌گشتگی استفاده کند.

آقای قنبری که معتقد است در ایران قانون، مدافع هنر نیست می‌گوید رسانه‌ها نقش مهمی در بی‌خبری مردم داشته‌اند.

آقای قنبری که ترانه‌های به یادماندنی زیادی در کارنامه کاری خود دارد درباره گستردگی واکنش‌ها می‌گوید که ۴ دهه است به تنهایی فریاد می کشد و این فریادها جایی منعکس نشده و این نخستین بار است که در این زمینه موجی شکل گرفته اما رسانه‌ها نقش مهمی دارند که تا به امروز این نقش را بازی نکرده‌اند.

شهیار قنبری که از صداهای مهم اعتراض هنر، بعد از انقلاب ایران در خارج از این کشور محسوب می‌شود همچنین می‌گوید در رژیم گذشته هنرمندان روشنفکر با وجود همه مشکلاتی که در مقایسه با مشکلات امروز اصلا مشکل محسوب نمی‌شود، حضور و صدا داشتند و کار می‌کردند؛ همه این ترانه‌های ماندگار هم میوه‌های آن سالها هستند.

شاعر و خواننده «بغلم کن» و «قدغن» از اینکه کسانی که ترانه «کودکانه» را با دستکاری اجرایی دیگرگونه کرده‌اند از کارشان دفاع می کنند، شگفت‌زده است و می‌گوید سیاست‌سازان فرهنگی در ایران «به عمد سراغ ترانه‌های خاطره‌انگیز رفته اند تا آنها را خراب کنند و مردم را گیج کنند و روایت خودشان را بسازند و شگفتا که امروز که در موضع دفاعی هستند که شبیه حمله است. این افراد حتی به هنگام اعتراف هم دروغگویان بی استعدادی هستند.»

او به پدیده‌ای با عنوان «خواننده سالاری» اشاره می‌کند و می گوید مردم عمدتا تصور می‌کنند اشعار ترانه‌ها را خوانندگان می‌نویسند.

آهنگساز این اثر اسفندیار منفردزاده، آهنگساز ترانه‌های ماندگار ابی، داریوش، فرهاد، فریدون فروغی و… موسیقی فیلمهایی چون گوزنها تنگنا، رضا موتوری، طوقی، داش آکل، قیصر و … هم درباره گستردگی اعتراضات به بی‌بی‌سی فارسی گفت «این وضعیت، مصداقی است برای آن کلام آشنا که یک نفر را شاید بشود برای مدت کوتاهی فریب داد اما همه را نمی‌توان همیشه گول زد.»

اسفندیار منفردزاده
Image captionاسفندیار منفردزاده، آهنگساز

آقای منفردزاده که پیشتر هم نسبت به پخش و انتشار بی‌اجازه آثارش معترض بوده این بار هم در نامه‌ای خطاب به بنیامین نوشت:

“آقای بنیامین! شما در دستبرد به آهنگ من و شعر شهیار قنبری بی‌شرمی کرده‌اید. چنان بی‌شرم که من در این ایام تلخ‌تر از زهر هم سکوت را جایز ندانستم.

خطاب من به شما باشد، اما امید دارم صدای مرا کسانی از هم‌سلیقه‌گان شما هم بشنوند.

همین ابتدا تأکید کنم که کار شما دستبرد و سرقت است و هیچ چیز دیگری نیست؛ یعنی رواست که شما را «سارق» بنامم.

«سلیقه» مفهومی نسبی ست، اما اعتماد به نفس در بی‌سلیقه بودن، به طور مطلق شرم‌آور است.

چهل سال است که روزانه چهل تریبون و چهل دوربین، شما و امثال شما را زیر نور گرفته‌اند. در عزاداری‌های رسمی سیاه می‌پوشید و در زیر نور جشن‌هایشان، رنگارنگ می‌شوید؛ با این همه همچنان چشم به تتمه سرمایه‌ی ما دارید؟ ما که نام و چهره‌مان ممنوع است، اما آثارمان دم دستِ همگان! آنها را نه برای صِلّه و عنوان، که برای همین مردم ساخته‌ایم. عاشقانه به عشق عمومی می‌اندیشیدیم و خوشبختانه بهترین ارج و اجر را هم از نسل‌های بعد گرفته‌ایم که ما را در خصوصی‌هایشان می‌شنوند. چه خوب که همگان ما را بشنوند، اما چه بد که بی‌همه‌کسان به آنها دستبرد بزنند.

شرم کنید!

و تلخند اینکه نتیجه‌ی سرقت‌تان، کوس رسوایی پرصدایی را از شما بر سر بازار آورد! عجب سلیقه‌‌ی مبتذلی در دستبرد به شعر شهیار! چه کراهتی در بازاجرا و خواندن آهنگ من!

آقای محترم! این سلیقه‌ی زشت از کجا بر ذهن شما و امثال شما نشسته که زیبایی را تحمل نمی‌کنید؟ چه اصراری به تخریب یادگاری‌هایِ از سرندِ تاریخ رد شده؟ چه علاقه‌ای به تخریب گوش و هوش و سلیقه‌ی عمومی؟

ترانه‌ی «کودکانه» در زمان خود دست و سطح سلیقه‌ی مردم را گرفت و بالا کشاند. دانسته شد که با زیبایی هم می‌شود خاطره داشت؛ و حالا شما «پایِ منبر قدکشیدگان»، به هیچ زیبایی‌ای رحم نمی‌کنید؟

شک ندارم که اگر مأموریت تبلیغ سیاهی و زشتی را هم ‌داشتید چنین ماهرانه عمل نمی‌کردید!

این چه سمّی ست در ذهن شما که امر را بر شما مشتبه کرده «با زیبایی‌ها عکس گرفتن، یعنی زیبا شدن». آینه دوای درد شما و تفکر شماست. شبیه آن صحرانشین شده‌اید که خزنده‌ی بیابانی را به بادیه‌ی خورش دیگران انداخت و فریاد زد: «من هم شریک!».

شرم کنید. قد بکشید! خودتان باشید! خودتان بسازید ، اما مدام از خودِ قبلی‌تان عبور کنید! به جای شراکت طلبیدن در زیبایی‌هایِ خاطره شده، از زیبایی‌آفرینان گذشته درس بگیرید. رسم زیبایی‌آفرینان تاریخ همین بوده؛ هم چنان که ما نیز از بزرگان پیش از خودمان یاد گرفتیم و عاشقانه چیزی بر آن افزودیم.

این نوشته‌ی من خطاب به شما و همفکران شما می‌توانست پر از مهر و عشقِ پدری به فرزند برومند و دانسته‌ی خود باشد. می‌شد شما احترام ما را نگاه دارید و ما نیز در اجراهای شما، ایستاده برایتان کف بزنیم! بدِ حادثه آنکه تاریخ آن ملک این آرزوها را از ما گرفت.

اما چه جای حسرت؟ اگر در سرزمین‌مان نیستم، باز هم زیباترین فرزندان آنجا، کارهای ما را در خیابان می‌خوانند و عاشقانه ما را بارانی می‌کنند!

شرم کنید و دستِ کم پای اجرای آنها بایستید و باران بخورید! شاید کمی شسته شوید!

نه اولین بار است نه آخرین!

برخی منابع خبری در ایران از شکایت رسمی آقای قنبری علیه بنیامین خبر می دهند.

صاحبان رسمی آثار «فرهاد مهراد» و خانواده‌اش سال‌هاست بر سر پخش آثار این خواننده با صداوسیما درگیرند. بعد از پخش برخی ترانه‌های فرهاد به همراه تصاویر بی‌ارتباط با فضای ترانه و شعر، خانه فرهاد و پوران گلفام رسما از صداوسیما شکایت کردند. از صداوسیما خواسته شد آثار فرهاد را پخش نکند اما صداوسیما به حکمی که صادر شده بود بی‌توجهی کرد تا جایی که هم‌چنان آثار این خواننده را پخش می‌کند.