
همنشین بهار
با آقای دکتر قصیم پیشتر در مورد مکتب فرانکفورت، ارنست بلوخ، هانا آرنت و مانس اشپربر… صحبت کرده و از ایشان بسیار آموختهام. همچنین چند گفت و شنود (در مورد مجاهدین، شورای ملی مقاومت و…) داشتهایم.
- آزادیِ نظر را به بهایِ «احترامِ شخصی» نباید فروخت
- امرِ واقع(فاکت)، بایستی تاوانش پرداخته شود
- اوضاع عوض شده، عوض شده، عوض شده…
- بازگشت از تنهایی
…
در این گفتوشنود (۵)، آقای قصیم ضمن اشاره به استعفای خودشان(و آقای محمدرضا روحانی) از شورای ملی مقاومت، وقایع غمانگیزی را تعریف میکنند و اینکه مضمون آن استعفا، نهیب وجدان و غلیه شرمندگی بر حوصله و صبر بود….
…
چگونه میشود کسانی را که همیشه لب تیغ بودند اما وفادار ماندند و راز شخصیتی و ساختار جان و وجودشان وفاداری (وفاداری به ایران و آزادی) است، وصل به دشمن جلوه داد؟ آیا مترجم ارجمند کتاب Let History Judge (کتاب مددوف)، فکر نکردند «در دادگاه تاریخ»، سکوت در برابر بی مروتی هیچ توجیهی ندارد؟ بی اختیار بیاد امضای زشت رومن رولان در محکومیت آندره ژید میافتم و کلوخ انداختن شبلی به منصور حلاج مّد نظرم میآید.
پس هر کسی سنگی میانداخت. شبلی گِلی انداخت. حسین بن منصور آهی کرد. گفتند: «از این همه سنگ چرا هیچ آه نکردی؟ از گِلی آه کردن چه سرّ است؟ گفت: «از آن که آنها نمیدانند، معذورند. از او سختم میآید که میداند که: نمیباید انداخت.