یادداشتی بر آنچه می گذارد

 

دکتر کاظم ودیعی :

دول و رسانه های غرب وقتی که در آغاز انقلاب زنان ایران به شمار هزاران هزار ناگهان چادری شدند و به تظاهراتی عظیم دست زدند علیه نظام سرکار، اعتراضی علیه این پس رفتگی نکردند هیچ، رهبر انقلاب اسلامی را مردی روحانی و نیک خواه مردم معرفی کردند.

از آن سکوت و آن تائید و آن پذیرائی، امروز روز خبری نیست و در سراسر غرب تظاهرات زنان در رسانه ها جلوه گر است.

«عبرت»

*

از مشروطه پادشاهی، امر زنان در ادبیات سیاسی ما و نزد بخشی از اقشار متجدد ایران مطرح است. اُدبائی مترقی حتی سرودند که: «زنان کشور ما زنده اند و در کفن اند.»

در چند مقطع تاریخی، دولتها و سران نظام به آزادی زنان ازباب پوشش اقدام کردند ولی مخالفان به بهانه اجبار در رفع حجاب، آن اصلاح را به انتقاد بردند.

گروه های سیاسی، روشنفکران و متجددان در انقلاب اسلامی به احترام نظرات روحانیون از رفتن زنان به پوشش اسلامی حرفی نزدند پس حجاب رسما جا افتاد.

اما زمانی کوتاه بعدِ به ثمر رسیدن انقلاب اسلامیِ «نه شرقی نه غربی!» بخشی از بانوان به هوشیاری رفتند و دست زدند به تظاهراتی نسبتا عظیم ولی دیر بود دیگر و نظام تازه جا افتاده منکوب کرد تظاهرات را و گویا به تکرار هم نرسید.

اما زنان محجبِ هوشمند طی دهه ها در دو سمت و سو دست به ابتکاراتی زدند در پوشش که بنوعی زینت افزا شد در ایران و قدری هم تحمل آفرین. به هر حال هنر کار خودش را کرد و دلخوشی ها ظهور کرد و تصویر زن محجب ایران اسلامی رفت به آنجا که در مقایسه با آنچه در افغانستان جاری است مترقی است و در مقایسه با آنجا ها که زنان آزادند در پوشش قدری عقب گراست. ولی در نهی دائمی.

***

تظاهرات امروزی زنان رنگ و روئی از تک جنسی دارد ولی حرکتی است وسیع و صریحا کل نظام را در هدف گرفته است.

حساسیّت نظام ولایت فقیه به امر و ضرورت حجاب جنبه های متعدد دارد مثلا رهبر خامنه ای بارها از این اعتقاد حرف می زند و یکبار هم گفت: که بانوان برای وظایفی دیگر آفریده شده اند!!

و البته آقای خاتمی که دو بار به ریاست جمهور رسید هرگز از این امر، نه گفت و نه نوشت و نه اقدامی کرد.

اما در این ایام حرفی زد که قرآن در این باره چنانکه نظام می کند اشارکی ندارد.

*

شعار: زن_زندگی_ آزادی که اینک در تمام تظاهرات جاری به چشم می خورد، شعاری است بظاهر زنانه و در باطن سیاسی. زیرا زندگی و آزادی مردان را هم در بر می گیرد و بدیهی است که در همه حال مردان دوشادوش  زنان در این حرکت شریک اند و سهیم.

و اما آزادی

این واژه آزادی از بدو حرکت ترقی خواهانه ی مشروطیت نزد ما جاری و ساری است ولی هر کس برداشتی از آن دارد. پس هر کس معنایی می گیرد از آن.

بررسی انقلابات در جهان و در ایران در این باب به ما میرساند که هدف کاربردی این واژه در حرکات سیاسی، رهایی از چنگ نظام حاکم موجود است. انقلاب اسلامی شعار « آزادی_ استقلال_ جمهوری اسلامی» را روان داشت. این سه شعار به معنی : رهایی از چنگ رژیم بالای سر_ استقلال در برابر قدرت های خارجی_ استقرار نظام اسلامی است.

اما بسیاری از گروه ها آزادی را عین دموکراسی می دانستند. و استقلال را هم در معنای حراست سرزمین و وحدت و تمامیت ارضی. و در مورد جمهوری اسلامی شعار جمهوری دموکراتیک را بسته به رای مردم می دیدند. اما خمینی با خطابی که به بازرگان کرد و گفت، فاتحه ی دموکراسی را خواند و بازرگان در کتاب آخرین خود نوشت: «جمهوری اسلامی قبایی است به قد و قامت آقا»

و دیدیم که رفراندوم رفت به دوختن همان لباس.

**

نظام خامنه ای قدری متفاوت تر است از نظام مورد علاقه خمینی. زیرا امروز می بینیم که در حال و هوا و قیودی که نمی شود ادعا کرد « نه شرقی است و نه غربی. »

باری واژه آزادی در حرمت همگان هست در ظاهر و در بی حرمتی هاست در باطن. زیرا سرانجام آزادی ها مقید به قوانین و مقررات اند.

**

طی چهل سال اخیر این نظام جمهوری اسلامی ولایت فقیهی در معرض تظاهرات و حرکات اعتراض آمیز بسیار بوده است که خونبارترین آن را در داستان نامزدی موسوی (امیر حسین) و ریاست جمهوری احمدی نژاد شاهد شدیم.

در تمام این حرکات, گروه های زخمی عهد خمینی حضور داشته اند ولی با وجود حّدت و شدت و گستردگی اعتراضات، هرگز نشد کسی دریابد که با کدام سازمان یا با کدام رهبر سر و کار دارند. 

البته مردم از سه گروه – اصلاح طلبان و سلطنت طلبان و مجاهدین خلق حرف می زنند ولی هرگز وحدت و سازماندهی ها مکشوف مردمان نشد.

« در این مقاله هدف ما بیرون است از سازمان هایی که بمدد بیگانه پدید آمدند و غروب کردند.»

ـ  سلطنت طلبان به سنت، طالب جاذبه های فردی اند که از فره ایزدی نشانی داشته باشد. و در این مورد از بعد صرف نظر کردن ولیعهد، و هم پیش از آن سازمان دهی را دنبال نکردند.

ـ اصلاح طلبان و یاران مصدق بسیار کوشیدند ولی به سازماندهی لازم نرسیدند.

– مجاهدین سازمان داشته و دارند، و چون از آرمان های متعدد عبور کردند پیوسته در تردید عامه اند.

عامه مردم از صغیر و کبیر در ایران پیرو باور خودند و سازماندهی را ضرور نمی دانند و این میراث فرهنگ سیاسی هزاره های ماست که خود را به یک قهرمان بسپارد.

**

در ضرورت سازماندهی برای بهم رسانیدن معترضان، علوم اجتماعی و سیاسی منادی آن است.

عجبا که ما در ایران مکاتب فعال و خُلقیات فکری رنگارنگ داشته و داریم ولی بجز مذهبیون هیچ گروه سازمان یافته دیگر را به موازات آن نخواسته و نداشته و نداریم.

حرکات سیاسی مخالفان این چهل ساله به ثمر نرسیدند زیرا جنگ ایران و عراق و درگیری ایران با غرب، فرد ایرانی را در برابر انتخاب ها می نهاد که حرکت بمدد مردم بدون اتکا به بیگانه یا رها از آن؟!

از سوی دیگر انقلاب اسلامی و نظام بر آمده از آن در آغاز حیاتِ آرزوئی خود بود. و بعض حرکات، زاده بعض دُول مخالف نظام بودند.

کیست که نداند که امریکای مَدد رسان انقلاب اسلامی قریب یکسال و اندی کوشید با ایران خمینی به قرار و مدار و مراودات و معاملات رود و چون دینامیسم انقلاب مانع بود، امریکا که به سنت و موردی عمل می کند پس کشید و جمهوری اسلامی رفت به لیست سیاه.

و در ذهن عامه و ما فرض این است که اگر امریکا بخواهد میشود و همان ذهن، هوشیار بر مقاصد نیست که امریکا تجارت را میجوید و نظامِ ماندن را. و تکرار می کنم که: دینامیسم انقلاب را غرب توجه نکرد ولی بودند رهبرانی که گفتند: «امریکا ما را برد، امریکا ما را برگرداند» که البته این عین دوری از خرد سیاسی است.

مردم ایران بطوری طبیعی با غرب در رابطه و تحسین اند بدلایل حوادثی که به دو قرن اخیر مربوط میشود.

تحسین مردم از امریکا امری عادی و رابطه دو دولت بر اساس آقایی یکی و دنباله روی دیگری باشد خطاست.

هر حرکت اعتراضی در خارج لازمه اش اجازه گرفتن از کشور میزبان است. و هر کشور میزبان وقتی اجازه میدهد که سودی در آن باشد و نیز وقتی اجازه نمی دهد که در آن سودی داشته باشد. حتی وقتی در موردی اجازه ندهد و چشم به بندد بر تظاهرات بدون اجازه، سودی را در نظر دارد. اینها عیب کشور میزبان نیست زیرا صلاح کشور مطرح و اصل کار است.

نظام گذشته در باور به امریکا به تشخیص درست نرسید. ساده و سطحی عمل کرد و از ۱۹۷۰ رفت به لج و لجبازی با برون و درون.

**

لازمه استقلال وطن در افتادن یا دنباله روی از بیگانه نیست. حقوق بین الملل داور است. اساس حرکت ها اگر بر اتکای به نفس نباشد هم مردم را از خود دور می کنیم و هم به دام دنباله روی می رویم.

***

سازماندهی

این حرکت وسیع مردم ایران  در درون و بیرون یک نداست تا اعتراض ها جفت و جور هم شوند اما ما به قدرت کافی برای تغییر نظام نمی رسیم مگر آنکه باوری مشترک بر سازماندهی داشته باشیم وگرنه حرکت به محو شدن میرود.

ممکن است خواننده بپرسد به سازمان دهی چگونه دست یابیم.

پاسخ آنکه خُبرگان سیاسی باید به خط مشترکی رساند. طی بیانیه ای که از آن بوی اتکا به غیر استشمام نشود ولی حرمت ملل و دول در آن باشد.

دوم آنکه از میان آنها که می پیوندند به اصول آن بیانیه، افرادی انتخاب شوند به جهت تسحیل خط مشی و برنامه ها در مقاطع.

سوم آنکه هزینه ها در مبارزات متکی باشد بخود و بر اساس اقتصاد مبارزه که تفسیرهای آن بسمع مردم برسد.

ایرانیان مستحق یک حرکت به تمام معنی دموکرات و رزمنده اند. سازمان، آرمان و مایگان، یگانگی می طلبد و بدون این سه اصل محال است حرکات اجتمایی به ثمر رسد.

مباد آنکه رزمندگان امروزی به سبب بعض وابسته ها به یاس روند. زیرا نظام اسلامی جز این نمی خواهد و وای بر ما اگر جاده صاف کن آن شویم.

**

آنچه در درون مرز می گذرد پرتوی است از اراده ملی و آنچه در برون مرز شاهد آنیم حمایت درون است.

اما هیچ یک از این دو حرکت که به هر حال به هم میرسند دارای یک خط مشی و یک اراده بر سازماندهی نیستند که شاید بر آن باور ندارند.

ما نیازمند یک هیات رهبری برای راهبری ها هستیم. هیاتی که مسئول باشد و بذر دموکراسی را بکارد و برسد به تاییدی بسیج آفرین.

کار عظیم است و شاید طولانی. اما ستمی که نظام ولایت فقیه بر ما روا داشته است بی شک ما را به تلاشی بی سابقه خواهد برد.

نسل من عقیل تر از آنست که چیزی برای خود دست و پا کند. همینقدر که علل شکست خود را رو کند کافی اوست.

ایرانیان ذاتا حماسه گرایند. اینک باید بذر حماسه ای که در خور وطن ما باشد در اذهان کاشت.