همنشین بهار :
خانمها و آقایان محترم سلام بر شما. این بحث به دکتر محمد رضا عاملی تهرانی اشاره دارد که ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ تیرباران شد. من با نگاه و دیدگاه ایشان میانه نداشتم اما میدانم که به بهروزی ایران میاندیشید. کم نبودند کسانیکه به میهن خویش عشق میورزیدند و پیش و بعد از انقلاب، در هر دو نظام، با بیداد استبداد روبرو شدند و البته بعد از ۵۷ و ملاخورشدن رنج و شکنج مردم سمدیده، بمراتب بیشتر و مهیب تر.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پرده ی پندار میباید درید
میتوان نگاه دکتر عاملی به ناسیونالیسم و برخی نوشتههایش را مانند مارکسیسم تجارتی استعمارگران و، بررسی انقلاب ششم بهمن نقد کرد، میتوان همدمیاش را با حزب رستاخیز و امثال شریف امامی و ازهاری و… زیر سؤال برد، میتوان نظر او را که حرکت مردم بپاخاسته ایران در سال ۵۷ «توطئه استعمارگران رنگارنگ است»، واقعی ندانست اما، همه اینها دلیل نمیشود که چشممان را بر اعدام ناحق وی ببندیم. اینک خلخالی، ربانی املشی، سیدرضا زوارهای و خیلیهای دیگر که در دادگاه دکتر عاملی معرکه میگرفتند، زیر خروارها خاک خفتهاند اما مرور آن ایام که همه ما را از خود، «بی ـ خود» کرده بود، بر کژ راههها نور میاندازد و پرده ی پندار را میدرَد.
آنزمان فقط تودههای روستایی و کنار شهری نبودند که برای خلخالی ها، هورا میکشیدند، تنها اعضای هیئت مؤتلفه، حزب جمهوری اسلامی و امثال هادی غفاری، دُور برنداشتند، من و شما نیز بودیم.