16.5 میلیون مشعل دمکراسیخواهی را در دست گرفتند

کوروش اعتمادی :

ادعای شرکتِ 70% از شهروندان واجد شرایط در دوازدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری رژیم اسلامی بسیار اغراق آمیز و بدور از حقیقت میباشد. معمولاٌ چنین ارقامی، متعلق به پیشرفته ترین دمکراسیهای جهان است، از این رو که اکثریت غالب مردم آگاهند آرای آنها نقشی تعیین کننده و قطعی در گزینش تصمیمات کلان سیاسی دولتها ایفاء میکنند. از این رو است در یک چنین شرایط دمکراتیک، جامعه شهروندی با رغبت بسیار در انتخابات شرکت میجوید تا با چنین روش مدنی به مطالبات سیاسی  و اجتماعی خود دست یابد. بر اساس تجربیات بدست آمده مشاهده میشود در پیش رفته ترین دمکراسی های جهان که شامل کشورهای اروپای شمالی میباشند، آمار شرکت کنندگان در انتخابات پارلمانی از مرز 80% فراتر رفته و گاه تا حد نصاب 83% هم میرسند. پس درکِ تأثیر جامعه بر سیاستهای دولت، عامل اصلی حضور گسترده  مردم در انتخابات در دمکراسیهای پیشرفته جهان میباشند. حال چگونه است در حکومتی با فرماسیون ماقبل تاریخی و بافت سیاسی عشیرتی که از روز نخست مردم را صغیر و زنان را ناقص العقل بحساب آورده و سیاستهای کلان کشور توسط ملایی بنام ولی فقیه اتخاذ میشود، ادعا میشود 70% از واجدین شرایط رأی در «انتخابات» شرکت جسته اند؟!!! از این رو معتقدم میبایست به اینگونه آمارهایی که رژیم اسلامی حاکم بر کشورمان اعلام میدارد تردید کرد و براحتی آنها را نپذیرفت و یا اگر فکر میکنید که نخیر این آمارها صحیح میباشند پس میبایست کمی به عقل جمعی جامعه رجوع کنیم و بررسی کنیم که در واقع چه چیزی در این کشور اتفاق افتاده است که اینهمه شهروندانش مسخ و ملنگ شده اند.

حال اگر بپذیریم که همهء آمار و ارقامی که رژیم اسلامی در رابطه با سهم آرای کاندیداتورهایش در دور دوازدهم ریاست جمهوری ارائه داده است درست میباشند و بر آنها شک و شبهه ای وارد نیست، پس نتیجه میگیریم که از مجموع 56 میلیون 432 هزار نفر از واجدین شرایط رأی حدود 40 میلیون در این دور ریاست جمهوری مهندسی شده شرکت جسته. یعنی برحَسبِ حساب و کتابهای خود رژیم ، قریب به 16.5 میلیون نفر از شهروندان داخل کشور، به خویشتن خود احترام گذاشته، فریب شوی ریاست جمهوری رژیم را نخورده و شرفتمندانه به این دغلکاری ملایان یک نه بزرگ گفته اند و در انتخابات شرکت نکردند.

امّا جالبتر آن که از سویی مشاهده میکنیم آندسته از مدعیان جامعهء روشنفکری، اعم از شاعر، نویسنده، خواننده، هنرپیشه، کارگردان سینما، تحلیل گیر اقتصاد، متخصص بازار ارز و بورس… که طی تمام این سالها سعی نموده اند ایفاء گرنقش «منتقد» و «اپوزیسیون» رژیم در داخل کشور باشند، حاضر نشده تا این لحظه در هنگام ارائه تحلیل های سیاسی بی سر و ته خود از حکومت و جامعه، کلامی در خصوص این 16.5 میلیون شهروند ایرانی در درون کشور که به شعبده بازی ریاست جمهوری رژیم اسلامی پشت کرده اند، سخنی بگویند!!! یک سکوت قبرستانی که تنها پس پرده چهره  ریاکارانه آدمهایی پنهان میماند که گویی شهروندان واجدِ شرایط رأی فقط آن 40 میلیونی هستند که با وزش هر بادی خود را همسو کرده و در مقابل بیدادگران زمانهء سرتکریم فرود میاورند.

لازم است یادآوری کنم از این پس حداقل برای من شأن و جایگاه تولیدات این باصطلاح فرهنگ سازان در همان مرتبتی قرار خواهند گرفت که جایگاه سیاسی امروز آنها در آن قرار گرفته است؛ دورویی، بُزدلی، نان به نرخ روز خوردن و سرتکریم فرود آوردن در مقابل دیکتاتورهای زمانهء. از این رو میبایست این نکته را هم اشاره کنم؛ این خیل مدعیان هنر و فرهنگ اثبات کردند که آنها در لحظات سرنوشت ساز نه در کنار مردم بلکه همدست با شیادترین حکومتگران تاریخ معاصر ایران در گسیل ایران به بحران مهلک جهانی ایفای نقش کرده اند.

امّا باز گردیم به آن 16.5 میلیون وجدانهای آگاه، متعهد و شرافتمند که با تمسخر به خیمه شب بازی ریاست جمهوری رژیم ملایان نه گفته و از حضور در این بالماسکه حکومت خودداری ورزیدند. براستی این 16.5 میلیون نفر چه کسانی هستند و در چه جایگاه اجتماعی قرار گرفته اند؟ روشن است این 16.5 میلیون شهروند معترض به وضعیت موجودِ سیاسی کشور نمیتوانند از قماش هوادران آیت الله قتل عام، رئیسی، باشند که با گرفتن ظرفی ناهار و یا شاخه نبات اهدایی، به آینده ای دلخوش باشند که قرار است با مرحمیتی های آستان قدس رضوی تأمین شود. و همینطور آنها نمیتوانند تعلق خاطری به نوکیسه گان تازه به دوران رسیده ای داشته باشند که در مناطق مرفه شهری سکنی گزیده اند و دست در دست حکومت بامید حفظ «امنیت» و «رفاه»، آرای خود را به نفع حسن روحانی به صندوقهای رأی ریخته باشند.

آن 16.5 میلیون شهروند ایرانی در درون کشور که به انتصابات مهندسی شده رژیم نه گفته اند از ویژگیها خاصی برخوردار هستند که متفاوت با مریدان حسن روحانی و آیت الله رئیسی میباشند. این 16.5 میلیون ایرانی که جرأت کرده با عدم حضور خود در انتخابات فرمایشی به فرمان حکومتی رهبر نه گفته و برای درخواست دودوزه بازانه حرفه ای پشیزی ارزش قائل نشده، از جمله نیروهای بالقوه دمکراسیخواهی هستند که در آینده ای نزدیک سرنوشت سیاسی ایران را در محو این حکومت قرون وسطایی رقم خواهند زد. این نیروی بالقوه دمکراسیخواه با شهامت اثبات نمود که مصالح روزمره فردی و منافع خُرد برایش مهم نبوده بلکه با درایت و دوراندیشی به ایرانی میاندیشد که بسمت یک دمکراسی مدرن متحول گردد. از این رو بنظر میرسد اپوزیسیون سکولار دمکرات دیگر نیروی کم جان و کم اثری نیست. از هم اکنون سکولار دمکراتهای ایران میبایست آگاه باشند در داخل کشور نیرویی با پتانسیل و قدرتمند وجود دارد که در صورت برقراری یک ارتباط سازماندهی شده و همراهی گسترده با آن میتوان در آینده ای نه چندان دور طورمار رژیم اسلامی را درهم ریزند.