آفتاب خواهد دمید

 

رها اخلاقی :

آفتاب خواهد دمید
شک مکن آفتاب به شب خواهد دمید
این شبِ تیره به صبح خواهد کشید
«غم مخور» ای هموطن در «خود مرو»
می رود حتم سویِ گور شیخ پلید
می زند آفتابِ پیروزی به شهر
خفتگان حتّی ز خواب خواهند پرید
میزند شیپور «اسرافیل» به شهر
هان بپا خیزید قیامت سر رسید!
نی قیامت همرهِ دوزخ بهشت
بل قیام ملّتی از جنسِ عید
هر طرف موجی خروشان شهر و ده
نعره و فریادِ ملّت شیخ شنید
شهر غرقِ بوسه و لبخند و گل
لیلیِ شهر بوسه از مجنون بچید
سویِ شهر آید که فرهاد صد که شوق
جامی از لبهایِ شیرین سرکشید
کرده بود ممنوع عشق را شیخِ رذل
عشق آمد عاشقی را شهر بدید
می شود آزاد هر ممنوع که شیخ
جایِ غم یاس، شادی و نور و امید
هرچه زندان بر سرِ شیخان خراب
هرچه زندانی به بند، جملّه رهید
آسمان در آسمان آزادگی
خواندنِ مرغ سحر با صد نوید
ناله و غم غصّه رفت ملّت چه شاد
«روزِ نو» آید سحر صبحی سپید
نان و آزادی و مسکن این شعار
فقر و نکبت جهل، در گورش چپید
می شود آباد هرجایِ وطن
عطرِ آزادی نگر هر جا وزید
شعر نمی گویم که بل این عاقبت
آخرِ هر ظلم این آید پدید
این قدِ خم گشتهء ملّت ز درد
روزِ آزادی ببینش بس رشید
کس نشاید باز «استیداد» کند
ملّتی را ظلمِ زین شیخان جهید
ای «رها» خواهم تو را آن روز شاد
از دو چشمت اشکِ شادیها چکید
 

۱۰ تیرماه ۲۵۸۴ ایرانی

۱۰ تیرماه ۱۴۰۴

۱ ژوئیه ۲۰۲۵ میلادی