اسماعیل وفا یغمائی :
باش تا این خلق، قصد منزل پایان کند
آذرخش خشم خود تخمیر در توفان کند
باش تا کرد و بلوچ و ترکمان و آذری
با لروباگیل و ترکان خویش هم پیمان کند
باش تا یعقوب بر تبریزیان رهبر شود
باش تا ستار خان عزم بلوچستان کند
باش تا کوچک روان تا خاک خوزستان به رزم
باش تا قوم عرب پیکار در گیلان کند
باش تا سردار دلواری برزمد بهر یزد
باش تا یزدی نبرد از بهر تنگستان کند
باش تا تقطیر یک ملت میان قطره ای
در خروش خویش اقیانوس را حیران کند
باش تا پوشد لباس نفرت از آخوند، عشق
عشق با نفرت، وطن را راهی میدان کند
باش تا گیسوی ژینا،همچنان یال ژیان
خویش را بر پرچم رودابه ها افشان کند
باش تا در هر گذرگاهی دو صد آتشفشان
تا کند بنیاد شیخان بی امان طغیان کند
باش تا پولادِروح ملّت ایرانزمین
خویش را خورشید سان در قعر شب تابان کند
من نه اندر خواب در بیداری خود دیده ام
ابر آزادی در ایران خویش را باران کند
هر کرانی لاله اندر لاله اندر لاله ها
از خلیج فارس تا بحر خزر رویان کند
بر سر هر بانوئی تاجی زگل بگذارد او
تا مبادا یاد ژینا را دمی پنهان کند
ارتش ابلیس هم گر بر شود بی شک وفا
چوب خشم خویش راملت بر این شیخان کند
سردار دلواری:رئیسعلی دلواری مبارز تنگستانی