
س.ملکوتی :
طی سالهای گذشته یکی از موارد انتقادات من به نگرش ثنویت سازی در تفکر سیاسی جریانات سیاسی بود که همواره به همین خاطر نیروهای سیاسی را میان دو قطب پذیرش و نفی قرار میداد . در صورتی که میدیدند و با پوست و گوشت و استخوان خود میتوانستند حس کنند که میان تقابلات ساخته و پرداخته شده دو قطب گرایی میتوان نقاط اتکا دیگری را هم یافت که خود باشند و مردم ستم دیده . اما برای راه سوم و انتخاب معادلاتی بیرون از عرف و سنت کم اندیشی و ساده سازی گزینه ها همواره خود را به اسارت قطبی میکشاندند که یا خود و یا مردم متکی به آنها باید بهایش را میپرداختند . از آغاز تقابلات نظامی اسرائیل و آمریکا نیز با اینکه بسیاری آموخته بودند که نباید خود را در سیطره پروپاگاندای دو قطبی سازی قرار دهند ، اما در عمل برای فرار از اتهامات رایج این دوران مجبور میشدند ضمن نفی این ثنویت شکل گرفته و با همه ادعا بر درک از قطب سوم ، باز تمایل خود را بیشتر به این و یا آن سو وزن کشی نمایند . جنگ دوازده روزه به تنفس یا آتش بسی انجامید . حال شاهد بهره برداری رژیم و حامیان آن در طراحی پیروزی حکومت هستیم که چگونه دارند حقارت خود را جشن میگیرند . و کم نیز همآوای این جشن و سرور حکومتی نداریم . دوباره بازار خودباختگان شرف این سالهای حامیانه رژیم ننگ و جنایت گرم شده و حال با دستی به پیش ادعای اتهام بر بی وجدانی و بی شرافتی مخالفان رژیم را دارند نغمه پردازی میکنند . در این میان کم نیستند از همراهان میدان مبارزه با رژیم ،به چنان هراسی دچار گشتند که برای رفع اتهام به گونه ای همصدایی با حامیان رژیم دچار آمدند و رنگ باختند . بار دیگر تفکر دوالیته در مقیاس داخلی و جهانی نشان داد که میتواند جنایات رژیم را در برابر نفرت از اسرائیل نادیده بگیرد و خود را نفس زنان به مرگ بر گفتنهای عهد جنگ سرد برساند تا آنسو ترک را خشنود از خود سازد . و چه همصدایی خفت باری با دستگاه پروپاگاندای فاشیسم مذهبی حاکم در یک کرال مشمئز کننده خود را پشت قاری خوانان و نوحه خوانان و قاتلان فرزندان سرزمینمان قرار میدهد . آری در این دوالیته جدال با جمهوری اسلامی و نفرت از اسرائیل البته قدرت سلطه بیشتری درخود دارد و میتواند حتی به یکباره دفاع ملی میهنی و آشتی هنگامه ای با حکومت را همراه آورد . نفرتی که سنت و جوهر و تن پوش همه ایام جوانی و حافظه تقدیس شده همه ایام بود . و مهمتر اینکه قادر شدند چپ جهانی را از خود نا امید نساخته و نشان بدهند حاضرند برای اجرای رقص تانگوی سیاسی در خیابانهای اروپا از خواست مشترک با مردمان خود براحتی بگذرند . از آن روز برای توجیه انتخاب خود دست به هر سفسطه و بازیگری میزنند و چه چیز بهتر از تکرار نفرت از جنگ و کشته شدن ها و زندان اوین و عزم بد اندیش موشک دشمن بد طینت و بد سرشت و بیگانه از هستی همه ما مردم این دیار در کشتن عزیزانمان ! و یا به میان کشاندن قطب دیگر افراط سیاسی و عمده نمودن آن تا گزینه های حکومت نوازانه و یا چشم فروبستنها برخی کشانده نشود و همچنان دلیر میدان مبارزه جلوه نمایند. جمهوری اسلامی نشان داد که همچون یک رهبر توانا آنهم در نهایت عجز خود قادر است ارکستر دوقطبی را چه استادانه هدایت کند و مخالفان خود را آویخته قطب خود سازد . ۴۶ سال تجربه مدیریتی در این بازی او را استاد بازی شطرنجی نموده که گویی جدال بر سر حقمداری رنگی در برابر رنگ ناحق دیگر است . حق با اوست و دیگری همواره ناحق و دیگر انگار هیچ چیز دیگری در میان نیست . دو الیته تفکر و بینشی که عمریست ما را به اسارت دو بازیگر تفکری اسیری کشانده است .