
رها اخلاقی :
بس ست «توهین» به یکدیگر عزیزان
بباید جمّله بود در فکرِ ایران
نگه شیخِ کثیف بر منبرِ خون
تمام ملّتند در رنج پریشون
چرا دائم به یکدیگر دهید فحش؟
به این فحشها نموده جان و دل خوش
چرا دائم به یکدیگر پریدن
برای شیخ دائم وقت خریدن؟!
بگیریم تو« چپی»، راهِ خودت رو
و یا شهزاده را دوست، همرهش شو!
اگر شهزاده را باشی هوادار
بنامِ وی مکن کاری دل آزار
مگو تو هر شعارِ زشت و منفی
که «شیخ» در پشتِ آن گردد که مخفی
به فکرِ ملّتِ در رنج و خون باش
نه که روزی رسد گوئی که «ای کاش»
تاسّف خوردن و ای «کاش گفتن»
نسازد چاره ای جز «غبطه خوردن»
اگر امروز نجنبیم شیخِ سرمست
کند نابود میهن را که یکدست
رفیقِ چپ، بباش هشیار و آگاه !
طنابِ شیخ نیندازد تو در چاه
بگیریم «دشمنی» داشته به آن «شه»
چرا «شهزاده» را «خصمی» در این ره ؟!
گناهش چیست، چون فرزند «شاه» هست؟
همین «فرزند» بودنْ خود «گناه» هست؟
شنیدی کشتنِ آن شوشتری را *
گنه کرده به بلخ آهنگری را ؟
و یا شعر پدر بودش که «فاضل» ؟
ز فضلِ آن پدر فرزند چه «حاصل» **
بجایِ فحش و توهین جوی وحدت
اگر در فکرِ ایرانی و ملّت
و یا تو در ره شهزاده در جهد !؟
مشو بر خواستِ «شهزاده» که بد عهد
خودش بارها بگفته این سخن را :
«شرارت ـ فحش» ندارد نزدِ من جا
هرانکس با منست باید مؤدّب
که «توهین» دشمنی هست حتم «مسبّب»
بیایید جملّه باشیم فکرِ میهن
اگر خواهید که گردید همرهِ من
همه باید به فکرِ رنجِ مردم
برای محوِ شیخِ جنسِ «کَژدم»
که« زهرش» کرده مسموم خاک و مّلت
علیه شیخِ خونریز جملِّه هِمّت
«منِ گوینده» دارم این یکی حرف
نباشید عینِ آفتاب و که هم برف
خطابم بر شما اینست، بگوئید:
نمیخواهید که ره وحدت بپوئید ؟
چرا« شه» را کنارِ «شیخ» نشانده ؟
چنین منطق بود لایق به خنده
اگر این حرفتان با منطق ست جور
زمانِ« شه» ببود مسکن که در گور؟
مرادم «قبر خوابی» ست ای «رفیق» جان
فروشِ تن برایِ لقمه ای نان
ز فقر ملّت کَشَد خود را به آتش
سرِ دار دائماً «سودابه» «آرش»
تو را بر هرچه که ایمان بدارید
به جایِ دشمنی «وحدت» بکارید
شده کشور همه مملو ز رنج درد
نگاه ها پر ز غم کل چهره ها زرد
اگر دردِِ وطن دردِ شمایان
تهاجم سویِ شیخ، این درد که پایان
عزیزان «دشمنی» را راهِ حل نیست
در این اوضاع بگوئید راه حل چیست؟
اقلّا دشمنی با هم نکرده
بباشیم ضدّ هم، «شیخ» حتم بُرده
تمامِ دشمنی ها سویِ شیخ باد
که«ملّت» زین خبر جملّه همه « شاد»
امیدوارم کمی بر خود بیائید
بجایِ دشمنی، بر «شیخ» بر آئید
فیزیک را خوانده اید قانونِ «بُردار»؟ ***
اگر تابع به آن، حتماً دهد« بار»
تمامِ «نیروها» گردد که خود «جمع»
در این شامِ سیه گردد که «شه- شمع»****
چو باشید تابعِ قانونِ بردار
شود سقف بر سرِ شیخ حتم که آوار
پس از آن «اختلافها» طرح کنید هان
به «شورا مجلسی» با عقل و برهان
امیدوارم «رها» بیند چنین روز
شود شیخْ سرنگون، ملّت که پیروز
بس است توهین به یکدیگر عزیزان !!
وگرنه این« وطن» یکدست «ویران»
* شعر معروف :
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسکری
** شعر :
گیرم پدر تو بوده فاضل
از بهر پدر تو را چه حاصل؟
*** قانون بردارها در فیزیک:
جابجائی سنگی عظیم (وزنی سنگین) توسط چند نیرو در یک جهت
شاه-شمع : منظور نوری بزرگ و عظیم، مانند،«شاه- راه»، «شاه- لوله»،
۸ خرداد ۲۵۸۴ ایرانی
۸ خرداد ۱۴۰۴ خورشیدی
۲۹ ماه می ۲۰۲۵ میلادی