
سیروس ملکوتی :
حقیقت در این است که جنگ را وعده کهنه نابودی اسرائیل توسط رژیم ج.ا آغاز نمود . آنها جنگ را با همه از دست دادن هایشان در برابر سقوط هولناکی که وعده مردمان کشور آنرا گواهی میدهند البته ترجیح میدهند . جنگ هر چند آنها را به حقارت و شکست میرساند اما قادر است احتمالی بر ماندگار سازی آنان بدهد . این آن تفکریست که این حکومت را بسوی گزینه جنگ در برابر قبول خواسته های آمریکا کشانده است . حکومتی که جامعه را بر لبه پرتگاه فروپاشی ساختاری و حتی انقراض تمدنی نشانده است و در برابر فلاکتی که خود بانی شکل یافته گی آن بود ناکارآمدی مدیریتی خود را بوضوح بیان نموده ، البته جنگ را تنها راه برای خلاصی از هر پاسخ و مسئولیتی میشمارد، و از آن استقبال میکند . زیرا فقر و مرگ و فلاکت و ویرانی همه و همه میتواند از این پس خود را برگرده جنگ بنشانند و نه بانی حقیقی ان . بیمایه اما آن تفکری که گمان میبرد با حملات نظامی کشوری دیگر مرگ این رژیم را مستقیما بدست می اورد ، و بیمورد تر و توهم آمیزتر آن تفکر دیگری که در میانه غرش توپها از حنجره تنهایی خود فریاد بر می آورد زنده باد صلح آنهم بدون پژواکی در میدان حقیقی جنگ ! و اما کدام صلح ؟ حکومتی که همواره طنابهای دارش برای شهروندانش برپاست چگونه از گلوگاه های فشرده طناب دار انتظار میرود صلحی را از جلادان خود فریاد برآورند! اتفاقا باید جنگی که از آن شهروندان با رژیم است به دیگران وانگذاشت . باید ابتکار را بدست خود گرفت و سرنگونی این رژیم را ممکن ساخت آنهم پیش از آنکه محاسبات ماشینری جنگ قادر باشند ویرانیهای ترمیم ناپذیر را برای نسل فردایی باقی بگذارند ، تا صلح آرزویی میسر گردد. صلح و همزیستی صلح آمیز نیازمند مدیریت سیاسی صلح جوی بر سریر قدرت است . برای یکبار هم شده بهتر است دست از خودمحوریها برداشته و مرگ رژیمی را فرابخوانیم که همه هستی اش، با مرگ سرزمینی و انسانی ما گره خورده است .
همین اکنون است آن فرصت بازدارندگی جنگ آنهم با به میان برخاستن و پای در میدان گذاردن تا رژیم ویران ساز و انسان کش را به زیر کشاندن . این آن تمنائیست که باید در شعائر ما گنجانده شود و نه نظاره نشستن در برابر ویترین تماشای جنگ در هورا کشیدنها و یا مرثیه خوانیهایش!