
س.ملکوتی :
مردمان ایران ۴۶ سال است که بی وقفه انواعی از جنگ ها و ترور را در جای جای این سرزمین تجربه میکنند . جنگ در این سرزمین دیرزمانیست که تقویم روزها و فصلها و سالها را از آن اعیاد نکبت خود نموده است . جنگ گلوله و چشمان پاکدلان کشورم ، جنگ اسید و صورتهای زیبا و هستی ساز وطنم ، جنگ با دستان زحمت و کار در سوزاندن تن های بیقرار و گرسنه با شعله بنزین ، جنگ با کرد دلاور و بمباردمان شهرها و مردم هماره برپا، جنگ گلوله با کولبر و سوختبر زحمت ، جنگ با شرافت و معصومیت بلوچ ، جنگ با هموطنان عرب در کشتارگاهی بنام نیزار مرگ ، جنگ با طبیعت و خاک ، جنگ با تاریخ و سنن ، جنگ با آینده سرزمینی آیندگان ، جنگ با فرهنگ و ادب و هنر ، با زبانها و گویشها و با تمدن ، جنگ با جهان بشری ، جنگ با اسیر به اسارت نشسته زندانها ، جنگ جوخه های مرگشان با دست های بسته اسیران خاورانها ، جنگ …جنگ … جنگ
آنگاه تو میخواهی مرا از جنگی که خود این حکومت اتش آنرا برافروخت و حال چه نیک دارد در آن میسوزد، به دار مکافات و گناه بنشانیم؟ که چرا از مرگ چند انسان کش و فرزند کش مادران و پدران سوگوار سرزمینم شادمانم ؟
شادمان نه از آن روی که اسمان سرزمینم با عربده مستانه ای سیاهپوش گردیده . شادمانم که میتوانم شکاف دیوارهای جباریت را نظاره کنم تا با دستان خود آن را براندازم .
نه میسرایم به هستی نکبت جمهوری ننگین اسلامی که اغازیست بر هستی صلح و سرایش دوباره مهر از بلندای سرزمینم .