
س.ملکوتی:
تصویری از فردای آتش بس موقت را برخی مفسران در برقراری فضای سرکوب میپندارند که به نظرم تا حدود زیادی میتواند مبالغه ای بیش نباشد و یا تعمیم دادن یک هنگامه برخاستن از حقارت خود خواسته تا زمامداری مجدد را شامل گردد . منابع این مبالغه هم از درون تغذیه میکند که حکومت مایل است آنرا دامن بزند ، همچنانکه مجریان بسیجی او در میانه جنگ در برنامه های تلویزیونی خود با رجز خوانی هایشان آنرا وعده میدادند که بیشتر به وعده مستانه و رجز خوانی وجود ترسایی بی شباهت نبود . منبع دوم باز میگردد به حامیان سیاست طاعت پذیری از حکومت که تحت همدردی با مردم چنین آینده ای را ترسیم مینمایند تا از هم اکنون زمزمه براندازی حکومت را منتفی سازند . جدا از ممکن و یا ناممکن بودن این وعده ها بهتر است به چند موقعیت پیش روی نگاهی بیفکنیم .
نخست باید متوجه باشیم ، با حکومتی سر و کار خواهیم داشت که بازوان اقتدار و سلطه اش را در امپراتوری کوچک خود در منطقه از دست داده است . و همراه با این میرایی اقتدار که در دریافت ناظران جهانی حتی بصورت تحقیر آمیزی جلوه نموده است ، باید بتواند برای افراشته نگاه داشتن سر خود توجیهی بیافریند . یعنی حکومتی خواهیم داشت که سخت درگیر منیتی شکست خورده خواهد بود که میتواند واکنشهای گوناگونی را به نمایش بگذارد . نخست اقتدار بیرونی از دست رفته خود را سعی کند در درون خود دوباره سازی نموده و آنرا به نمایش بگذارد . برای چنین امری راهی جز همان شیوه ها و روشهای گذشته را نخواهد داشت . اما آیا براستی قادر میگردد این اقتدار را با ارعاب و سرکوب بر جامعه باری دیگر تحمیل کند و مردم معترض به وجود خود را وادار به دریافتی چون هراس و خاموشی سازد ؟ به نظر می آید وقتی داریم این پرسش را در ذهن خود مرور میکنیم متوجه تناقضات آن با واقعیتها میشویم و در می یابیم که شکست اقتدار بیرونی حکومت نمیتواند چهره درونی آنرا استوار و مصمم برخ بکشاند . و اگر حکومت و بسیجیان آن متوجه موقعیت خود نگردند و بخواهند به سرکوب و اعدامها همچنان ادامه دهند بی تردید پس از گامهای نخستشان با ایستادگی و مقاومت مردمی مواجه میگردند . تصور دوم گزینه همزیستی حکومت با مردم ناراضی و مخالف خود از طریق تغییرات رفتاری خواهد بود که هم حکومت و هم مردم خوب میدانند که حکومت و جامعه با دو ظرفیت و مطالبه متفاوت مواجه هستند . حکومت اگر حاضر به برخی از اصلاحات رفتاری کنترل شده گردد باز مجبور است در برابر زیاده خواهی نسل جوان و مردم از دید خود ابزار سرکوب در نتیجه انکار مطالبات و تحدید آنها را بکار گیرد . در تفکر زیرساختی این حکومت اطاعت و امت زیستی از یکسو و سرکوب مطالبات مدنی و اصولا شهروند سالاری از سوی دیگر و در طرف متضاد یکدیگر قرار خواهند داشت . در ثانی برای ماندگاری حکومت تنها آتش بس و ماندگاری آن کافی نخواهد بود . حکومت در سراشیبی انقراض ساختار و دیواره های حکومتی خود قرار دارد . بدون کمکهای جهانی و تزریق جان در رسانه مرده حکومت ، نظام قادر به پاسخگویی و تامین نیازهای جامعه نیست .و اصولا تن دادن به جنگ چیزی نبود جز فرار نمودن از عدم توان پاسخگویی های آن نظام که حال با زیستی بیرون از جنگ تمام آن پرسشها و مطالبات چون آواری شدیدتر از گذشته بر سرش ریخته خواهند شد .
همانگونه که آتش بس موقت اگر تداوم بیابد منجر به عقب نشینی های مکرر حکومت در برابر معادلات جهانی خواهد شد همین نسبت عقب نشینی نیز در صورت بکار نبستن سرکوب در رابطه با مردم خود نیز شکلی تصاعدی به خود خواهد گرفت . من تنها آینده ممکن را برای جمهوری اسلامی گامهایی به سراشیبی محو شدن و یا شکستنی که از انتخاب سخت جانی روی دهد میبینم .
بر خلاف تصور بسیاری خوشحالم که جنگ با کشورهای دیگر تداوم نیابد تا مبارزات مردم بتواند خود را در تقابل سازی با حکومت بیاراید و اینبار در همخوانی با همایش سیاسی تا بتواند نقش تاریخی خود را ایفا نماید. اما از سوی دیگر بر این باورم که همین جنگ با شکستن اقتدار حکومتی چه در صحنه منطقه ای و چه در درون تاثیر خود را برجای گذارده است . مهم نتیجه گیری نهایی از شرایطیست که ضعف حکومت و سپس با تلاش و امیدوارانه ، همایش سازماندهی شده مردمان از نبرد پایانی بدست می آورد .
نه به جمهوری اسلامی