سخن روز( 4)

 

:

دکتر نصرت واحدی :

آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت

هم میهنان گرامی درنوشتهﻯ پیشین به دو مطلب توجه شد :

  • جنبش “هجوم و تسخیر” ایران مبین نه دشواری سیاسی بلکه نتیجهﻯ انحطاط فرهنگی در سرزمین جمشید است
  • مبارزهﻯ دامنه دار کنونی دارای 3 مطالبه “زن“، “زندگی” و “آزادی” است.

لفظ “هجوم و تسخیرذات جنبشی است که هموطنان دلیرمان از زن و مرد تا پیر و جوان در مقابله با رژیم فاشیست مذهبی 43 سالهﻯ کنونی برپا ساخته اند. جنبشی که پس از درک ریشه های فرهنگی مصیبت کنونی، برای مردم راهی جز برکناریش موجود نیست.

لفظ هجوم به معنی اعتراض و اعتصاب عمومی لازمهﻯ استبدادی است که جز سر نیزه و چکمه و قتل و جنایت وسیله دیگری برای حاکمیت خود نمی شناسد، تازه به آن نیز رضای خدا گوید. از این رو هجوم وسیله ای قاطع و به حق است تا همهﻯ شهروندان را  به قدرت خود آگاه سازد.

در چنین حالتی امر تسخیر به معنی مهار پریشانی عمومی مملکت بدست مبارزین است تا این جنبش هرز نه چرخد و به میل و خواست مبارزین نیز خاتمه یابد

جالب اینجاست که مبارزین درون کشور این دو مطلب را دائمأ در کف خیابان ها نیز می نویسند.

از این رو نویسنده مخترع لفظ “هجوم و تسخیر” نیست، بلکه تنها تصویر کف خیابانی آن را تجسم ساخته است.

با این وجود هنوز در رسانه های گروهی، این لفظ  در حمایت از جنبش مردم جا برای خود باز نکرده است.

درعوض استعمار درون – آنها که خواهان قدرتند- و ارتجاع سرمایه داری بین المللی – آنها که به کشور ایران بصورت دست نشانده علاقه دارند، سعی می کنند با ایجاد دولت موقّت و رهبر و رهبری جوئی این دشواری فرهنگی را سیاسی سازند.

چنین کاری در دوران شاه فقید نیز صورت گرفت که نشانهﻯ نبود قشری به نام “الیت جامعه” یا نخیگان آن بود. قشریکه لازمهﻯ هدایت مردم بسوی آینده ای مطمئن است.

در دوران فتنه خمینی نخبگان کشور در برابر فریاد  جمعیت بزرگ کف خیابان :

                             ایران کشور ماست        خمینی رهبر ماست

سکوت کردند و یا درک نکردند که  اینهمانی کردن خمینی با “کشورایران” چه مصیبتی بهمراه می آورد. مصیبتی که “شهید پروری” شد. نه برای ایران بلکه برای امام!

در آن زمان نیز دشواری ایران نه سیاسی بلکه فرهنگی بود. اما سکوت نخبگان کشور این دشواری را سیاسی نمود. اشتباهی که به قدرت طلبی میدان داد، اشتباهی که رفع گرفتاریهای فرهنگی را به عقب انداخت. اشتباهی که به قیمت ایجاد گروههای فدائیان اسلام، مجاهدین و چریکهای فدائی خلق ایران تمام شد. گروههائی که بخاطر رسیدن به قدرت خون مطالبه می کردند. اکنون نیز آنها در نقش ناجی در صحنه حضور دارند. پارادوکسی که فرصت طلبی نام دارد.

در اینجا با تحلیل این جنبش نشان می دهیم :

  • چرا این جنبش فرهنگی است؟
  • چرا نه تنها ایرانیان در ساحل عافیت نشسته بلکه رسانه های خارجی نیز که این جنبش را بدون سر می پندارند سخت در اشتباه اند؟

توجه بفرمائید شعار “زن، زندگی و آزادی که معّرف این جنبش است هر سه ارزشهای اجتماعی هستند. این ارزشها در ایران پیش ار ولایت فقیه وجود داشتند.

پس این جنبش اعتراضی با شعارهای خودش ولایت فقیه را متهم می کند که ارزشهای اجتماعی آنها را ربوده است. آنها این ارزشها را دوباره مطالبه می کنند. از این رو دشواری آنها یک دشواری فرهنگی است.

اما در این هجوم به معنی اعتراض، سری، یا رهبری، دیده نمی شود. مطلبی که نشان می دهد مردم همگی بطور جمعی خود را مسئول اعتراضات و با آن نه ولایت فقیه بلکه خود را “سوورن” یا بزرگترین قدرت کشور،”اعلیحضرت”، می پندارند.

پس آنها به خود حق برکناری حکومت قهر را می دهند تا قدرت خویش را که مقبول جامعه است دوباره برپا کنند.

پست این جنبش رو به مردمسالاری دارد. لذا مبارزین درون کشور زیرکانه و ماهرانه “تئوری جدیدی” را برای عبور از استبداد به دمکرسی ارائه می دهند. این کار هنری است که از درون بی هنری به آسمان تنوره کشیده است. همهﻯ دوستداران ایران این هنر را می بایستی به فال نیک بگیرند. هنری که تا به حال به این صورت در جائی دیده نشده است.

توجه بفرمائید، در مردمسالاری استثناء وجود ندارد. پس کلام رهبر چون استثناء است کلامی بی مصرف شده است.

متأسفانه در خارج از کشور همه دنبال رهبر و رهبریت اند. یعنی این گروهها دمکراسی را هنوز نمی شناسند.

در اینجا باید یادآوری کرد که ایران امروزی مخروبه ای بیش نیست.  کثافت و بیماری به دلیل نبود نظافت،  بهداشت و پاکیزگی همه جا را فرا گرفته است. کارنیست، کارخانه نیست، فساد و فحشا اموری معمولی شده اند. آب آشامیدنی و مزارع کشاورزی و موّاد غذائی و هوا برای تنفس آلوده است.

آنها که ادعای رهبری دارند می بایستی بدانند ایران کنونی برای آبادانی خود تنها:

گاو نر می خواهد و مردکُهن

تا آن موقع جنبش اعتراضی نیاز به “تشکیلات” دارد. تشکیلاتی که در تمام شهرها و محله ها شعبه داشته باشد. کاری که ضرورت دارد.

زیرا همانطور که مشاهده می شود هرچه اعتراضات یا هجوم قوت و قدرت بیشتری پیدا بکند حوادث برآمده از آن نیز فزونی می یابد. تا جائیکه عاقبت به یک پریشیدگی تبدیل می گردد.

یک چنین وضعیتی غیر قابل کنترل است. یعنی آینده در دست فرآیند “امرژنس” قرار می گیرد.

از این رو هجوم می بایستی دارای تشکیلاتی بزرگ باشد تا پیش از پریشیدگی جامعه اعضای تشکیلاتش با برنامه هائی که از قبل تهیه شده است مهار خیابانها و شهرها  را بعهده بگیرند. و میخ مردمسالاری خود را به زمین  میهن خویش بکوبند.

                                                                             مونیخ 3 نوامبر 2022