دکتر نصرت واحدی :
لفظ “هجوم و تسخیر” تنها مبین دیالکتیک مبارزهﻯ زنان و مردان شجاع ایرانی در میهن مان ایران نیست. بلکه این لفظ دورهﻯ تعالی ادبیات (فرهنگ) در آلمان را به نام “Sturm und Drang” نیز تداعی می کند. دورانی که با نوشته های مردان بزرگی در آلمان تاریخی شد[1].
اما محور اصلی نوشتهﻯ چهارم همانا “فرهنگ ملّی” است. فرهنگی که در “زن، زندگی و آزادی” خلاصه شده است. اما می بایستی پذیرفت که حادثهﻯ کشتن “ مهسا امینی” سبب خودآگاهی مردم گشت. تا جائیکه آنها فرهنگ واژگون شده خود را دوباره روی پای خودش گذاشتند(ما از شریعت گذشته ایم).
این برخوردها و جریانات را می باستی نه با حرفهای نامربوط، بلکه بررسی و تحلیل نمود.
در این تحلیل ابتدا لازم است که به پرسش فرهنگ چیست؟ پاسخ داد.
فرهنگ دستگاهی است که در هر قوم یا جامعه ای که با محدوده ای جغرافیائی مشخص می شود خودآفرین، خود ساز و بطور تاریخی بوجود میآید تا قوام و دوام آن قومیا جامعه را ضمانت کند.
این دستگاه به واقع در اثرات متقابل انسانی خودآگاه با دنیای زندگی و جهان شکل می گیرد. زمینهﻯ این تجارب باورهای بسیار پیچیده و متنوعی است که گاهی تنها در زبان آن قوم یا جامعه وجود دارد. این زمینه فرهنگ را هنجاری می کند. ولی اینکار انسانی را که جزئی از جهان بود به ییرون از آن پرتاب می نماید. مطلبی که در ادیان سامی بطور متا فیزیکی نیز موجود است.
اما فرهنگ بدون حافظه نمی تواند قوام و دوام جامعه را ضمانت کند. این حافظه (تربیت) همان اذهان مردم از یکسو(حافظه ضمنی) و نوشته ها و نمادها و اسطوره ها از سوی دیگر است(حافظه غیرضمنی). پس عناصر فرهنگ همیشه در اذهان عمومی موجود و چون چراغ راهنمائی اعمال و رفتارآنها را راه نماست. به این دلیل زبان روز مره مردم نمایشی از فرهنگ آنان است.
بعبارتی دیگر زبان خشن و پر از ناسزا انعکاس بربریت(عقب ماندگی محض فرهنگی) و زبان نرم و پر از مهر و محبت زبان فرهنگ مدرن است که در لفظ تمدّن باز تاب دارد. ولایت فقیه چیزی جز بربریت با خود نیآورده است. بربریتی که زنان و مردان متمدن امروزی به ویژه مبارزین درون آن را نفی می کنند.
هر آدم عاقل و بالغی نیز می بایستی این مطالبه را پشتیبانی بکند. در غیر اینصورت او در بربریت فنای خود را ورق خواهد زد.
آشکار است که فرهنگ در هر قومی افراد را خودی یعنی اعمال و رفتارشان را قابل پیش بینی می نماید.
در ایران امروز که ولایت فقیه خود را در مقابل مردم قرارداده است، دو فرهنگ به چشم می خورد. یکی فرهنگ قهر و آن دیگری فرهنگ ضد قهر. پس مبارزینی که به فرهنگ ایران زمین تکیه دارند خودی ( اعمال و رفتارشان قابل پیش بینی است) و دولت که مردمی نیست غیر خودی گشته است.
به زبانی ساده مردم همصدا و با یک زبان ولایت فقیه را نفی می کنند.
با توجه به اینکه منشور سازمان ملل و فرهنگ مبارزان ایران زمین هر دو به بی اعتباری این ولایت فقیه صحّه می گذارند. حق این است که فقها و کارمندان دولت و نیروی های انتظامی به خود آیند و به مانند دوران مشروطیت پشتیبان حقوق مردم باشند تا در آینده از گزند آنها مصون بمانند. ایران به همیاری و همکاری و مشارکت همه در کار سازندگی خود نیاز دارد. نیازی که متعِّین مرگ و زندگی است.
یادمان نرود فرهنگ ملّی در ایران همیشه رو به نوسازی خود داشته است. چنین فرهنگی خود انتقادی است. جشن نو روز که هزاره ها را پشت سر دارد انتقادی بودن فرهنگ ایران زمین را بخوبی نشان می دهد. یعنی در فرهنگ ملّی ایرانیان همیشه نو جای کهنه را می گرفته است. امری که اکنون محور چرخش دنیای مدرن است. آنچه که اصل تکامل جهان نام دارد، طرحی که نه تنها یونیورسال بلکه بر بسیاری از مسائل مهم دنیائی چون قدرت، اخلاق و آداب زندگی نیز تأثیر گذارده، یعنی برآنها چرخش تکوینی خود را داغ زده است. معمولأ به خردگرائی تجددگویند. زیرا، تا آنجا که ممکن است، امر خردگرائی امور را به مراحل کوچکتری تقسیم می کند تا این مراحل برای همه قابل فهم و قابل محاسبه بشود. به این جهت چون اصل تکامل جهان مرحله ای صورت میگیرد پس گذر از کهنه به نو نیز یک تجدد است.
از این رو بازگشت به مشروطیت متضاد با اصل تکامل جهان و لذا نفی تجدد است.
پس اگر دولت و نیروهای انتظامی میل به کهنه دارند و نمی خواهند دین و مُلک را نو بسازند آشکارا بر دیو بودن خود صحّه می گذارند. از اینرو این کهنه باوران غیرایرانی حق اداره کشور را نیز ندارند که اکنون به خرابه ای تبدیل شده است.
توجه به فرمائید مبارزین آزادیخواه درون کشور پس از چند هزاره مسئله زندگی را در ایران مطرح می سازند.
مسئله زندگی یا بهتر دنیای زندگی همیشه در غرب مورد پرسش بوده است. دنیای زندگی که در واقع بستر وجودمان(از نوزادی تا مرگ) می باشد در ایران تنها یک بار مورد توجه قرار گرفته است. آنهم بیش از چهار هزاره پیش بوسیله زردشت بصورت 3 اندرز ارائه گشته است. گفتاری که دنیای زندگی را بررسی، تشریح و ساختاری می کند. این گفتار که امروز پایه دنیای زندگی ادموند هوسرل و یورگن هابرماس می باشد فقط بحثی آکادمیک نیست بلکه تأثیر تحلیل آن امروز فرهنگ را به شدّت خردگرا ساخته است. ایرانیان که در واقع مؤسس دنیای زندگی هستند هرگز به درستی و راستی گفتار زردشت را تحلیل نکرده اند تا حکمت نهفته در آن پدیدار شود.
از این رو برای مبارزین ایران تنها نوآوری مطرح نیست بلکه آنها این نوآوری را در بستر فرهنگی خودشان می جویند.
این خیزش امروزی مردم که برای زنده کردن فرهنگ ملّی بوجود آمده است هرگز خاموش نمی شود. زیرا این خیزش نه تنها ریشه ای است بلکه افزون بر آن جوانان کشور می خواهند آینده داشته باشند. آنها در فضای مجازی مدام خود را با دیگران مقایسه می کنند. در این مقایسه کیفیت زندگی خویش را لمس و پس از چهار دهه دریافته اند که حاکمیتی که برای رضای خدا کارمی کند(چه راست و چه دروغ) نمی تواند رضای آنها را تأمین نماید. آنها نه فره ایزدی بلکه فره مردمی را می خواهند. پس ما در بیرون از کشوراگر ایرانی هستیم می بایستی از خواست آنان حمایت بکنیم. به ویژه رسانه های گروهی مکلّف به این حمایت هستند.
به ویژه آن ها که فکر می کنند می بایستی : “اطاق فکری در بیرون از کشور در جهت همآهنگ کردن اعتصابات و فراخوانها” ایجاد بکنند، هنوز خودآگاه نیستند. خوشبختانه بیانیه 1 “لیدرهای میدانی” دیروز خط بطلان بر اینگونه فعالیتها کشید.
یکی از خصوصیات “دنیای زندگی” این است که خودش شبکه ای از تعامل مردم است. اما این تعاملها می بایستی همه با هم همآهنک صورت بگیرد تا شیرازه امور مملکت از هم گسیخته نشود. درست به این دلیل چون ایرانیان خارج نشین در شبکه تعامل مملکت قرار ندارد هرگز نمی تواند تعامل درون نشین ها را همآهنگ سازند.
مسئله آزادی که بدرستی شعار مبارزین درون کشور است به معنی اختیار نیست. بلکه تنها به معنی آزادی انتخاب است. اما چون این آزادی در آسمان وجود ندارد پس این آزادی عزت انسان در روی زمین است. یا به زبان فرهنگی آزادی والاترین ارزش جامعه است. لذا هیچ مقامی بزرگتر تر از مقام آزادی نیست. مردان خدا هنگامیکه این آزادی را از مردم می گیرند نه تنها خود عزت ندارند بلکه روحانی نیز نیستند. آنها و یا هرمستبدی حتی فولاد هم که باشد در برابر آتش آزادی ذوب خواهند شد.
از سوی دیگر جنبش “هجوم و تسخیر” یک تعامل گستردهﻯ فرهنگی است. در صورتیکه تعامل دولت یک تعامل سیاسی است. به این دلیل این دوتعامل نمی توانند خود را همآهنگ بسازند. در نهایت می توان این دو را در هم تلفیق (سنتز) کرد تا “سروشی کیانی” سرتاسر سرزمین پارسیان را به وجد آورد.
مونیخ 10 نوامبر 2022
نصرت واحدی
[1] Johann Wolfgang von Goethe و Jakob Michael Reinhold Lenz و Friedrich Schiller و Friedrich Maximilian Klingerو Friedrich Leopold Graf zu Stolberو Christian Friedrich Daniel Schubart