
مهدی اصلانی :
۷۵ سال پیش در داراب چشم بر جهان گشود
تا حُرمتِ ترانه شود.
در روزمرگیهای ایّام کمتر به زایش و تولد مینگریم
اردلان سرفراز پارهی جداناشدنیی خاطرهی ترانه است.
از جوانسالهگی ترانهباز بودم و سرسپردهی کلام.
اگر در تاریخ ترانه قرار باشد ده ترانه شماره کنم، بیتردید یکی از آنها «گلایه» است.
سرایشی که تابلوی نقاشی را میماند
«دیری است که از خانهخرابان جهانم
بر سقف فروریختهام چلچلهای نیست»
و
تنها چیزی که مرگفروشان در فرمانرواییی تازیانه قادر به فتح آن نشدند، همانا غرور است.
در بخشی از گلایه آمده:
«ببین که خستم
تنها غروره عصای دستم»
