رضا مقصدی
سرود ِ سبز ِ”سپیده” –
به رنجهای سکوت ِ سیاه، چیره شده ست.
صدای دخترم از دور دست می آید.
صدای دخترم از نزدیک.
اگرچه تاریکم
وآسمان ، به نَفَس های سرد، خیره شده ست.
ترانه ای به زبان ِ سپیده می گذرد
که لحظه های دلم را سپید خواهد کرد.
بگو به باغ بخند د
بگو جوانه ، به جان ِ در خت بنشیند.
بگوبه عشق ! درین روزگار ِ بی لبخند-
به رقص برخیزد.
مگو که تاریکم
وآسمان ، به نَفَس های سرد ، خیره شده ست.
سرود ِسبز ِ”سپیده”-
به رنجهای سکوت ِ سیاه، چیره شده ست.
به عشق بنویسید :
که ماجرای جوان ِ دلم ، تماشایی ست.
به عشق بنویسید :
صدای دخترم از دوردست می آید
که اوج ِ زیبایی ست.
…………………….
5 بهمن 97