شعری که سبب تعطیل شدن روزنامه قانون شد !!!

خر وصیّت کرد : فرزندم ! بیا و ‌خر نباش ! این همه خر بوده ای ، کافی ست ، پس دیگر نباش یا تلاشت را بکن با پارتی پُستی بگیر ! یا فرار مغزها کن ! توی این کشور نباش کار کردن مثل خر در شأن ما هرگز نبود ! همتی کن وارثِ این شغل زجرآور نباش سعی کن یا رانت خواری یا زمین خواری کنی ! هر چه می خواهی بخور اما پی عرعر نباش آخورت را پُر کن و تنها خودت از آن بخور ! بیخودی دلسوز اسب و قاطر و استر نباش از مترسک هم نترس ، اصلا به او جفتک بزن ! لیک روی خط قرمزهای گاو نر نباش کهنه پالانی به تن کن ، حفظ ظاهر کن ولی در تجمّل از الاغ کدخدا کمتر نباش گوسفندان را بترسان از جهان آخرت ! باطناً اما خودت هرگز بر این باور نباش هر چه در دِه یونجه موجود است ، یک ‌شب جمع کن ! صبحش از اینجا برو ، یک لحظه هم اینور نباش تیز اگر باشی دُمَت را هم نمیگیرد کسی حال و ‌حولت را بکن ، دلواپس کیفر نباش !