اسماعیل وفا یغمائی :
چون من نمی خواهم در کارکرد مردم نفرت زده از ملایان در روز بقول خمینی یوم الله!!دخالتی بکنم و نمی دانم ملت این الدنگهای نجاست بر سر را می زند! می کشد!می درد!یا بلائی دیگر بر سرش می آورد! کلمه و فعل ردیف شعر را به عهده خوانندگان میگذارم تا خودشان تصمیم بگیرند چه مجازاتی میخواهند برای این درندگان در آخر هر بیت مهیا کنند.
عاقبت ملت شما را ای فقیهان می….
هر کجا باشید آخر ای وقیحان می…
زرت و پرت و عر و تیز ای جانیان بی فایده ست
میرسد روزی که اندر هر خیابان می…
در خم هر کوچه در هر شهر این خلق کبیر
ازستیغ صبحدم تا شامگاهان می….
میرسد روزیکه رهبر از سرود ملتی
هفت نوبت زرد روزی و شورت و تنبان می…
بانگ یا جدا و یا جدایتان تا آسمان
میرود، او آنچه را کردید جبران می….
گوز بز هم نیست نیروی شما در پیش خلق
گر به پا خیزد شمایان را به قرآن!!می…
ملت ار همسان زعمان تا خزر، بر پا شود
هان شما را از خزر تا موج عمٌان می….
کرد و لر ترک و بلوچ و آذری، با ترکمان
طالشی مازندری با فارس ، یکسان می..
حضرت الاه تان از بانگ یا جدایتان
بیضه خود را حوالت سوی شیخان می….
آنچه را ریدید از آغاز تا اکنون ،فرو
خلق یکسر در گلوگاه شمایان می….
جاکشان! ایران کُشان! ملت کُشان،روز قیام
چوب را در هفت جا با دست توفان می…
با چه گلبارانی از ره آمدید و چون روید
ریشتان را جیش ملت شاشباران می….
زنده ام از عزم ملت نی ازین نارهبران
هان «وفا» جان را به پای خلق قربان می….
رهبر توفان ز دریای وطن خیزد بدان
کی نظر تاریخ با این ناتوانان می…
من فدای خاک پای هر که بر این آب و خاک
هر نفس او زندگی از بهر ایران می …..