نازنین!

 

رضا مقصدی :

نازنین!

عاشقم به هر بهانه ،حرف می زنم.خنده ات اگر زجنسِ صبح
گریه ات اگر زجنسِ شب
شادی ات اگر زجنسِ شبنم است-

با تو ! از تو ! مهربان !
مثل یک ترانه ،حرف می زنم .

واژه، واژه، شادی ام.
گرچه این زمانه، تلخ بگذرد.

خاطرات من ،خجسته گرچه نیست
پای آرزوی من، شکسته نیست.تا بلندِ عاشقانه، بال می کشم.

آرزوی باغ های ناشکفته را
برگ های زخم خورده را
تاهوای سبزه ی شمال می کشم.

نازنین !

از شقایقی که با تو حرف می زند
یک نفَس،بچین !