همبازی من

 

رها اخلاقی :

من کودک بی زبان غزه 
شیرینی کودکی نه مزه
هم بازی من فتاده در خون
در حومه “اشک” و آخرش ” لون”*
من غزه ام و تو اورشلیمی
من مسلم و تو یکی کلیمی
آنکس که تو را وجود آورد
با جنس تو هم مرا برآورد
من عرض ادب سلام گویم 
در نزد تو آن شلوم جویم
همبازی من چرا جدائیم؟!
ما بچه خلق یک  خدائیم
گر خانه ما یکی توان نیست
همسایه هم که میتوان زیست
بابای من و تو کم عجیبند
گویی که بسی ز هم غریبند 
هر دو پی یک خدا ستایش
ایستاده خمیده یک نمایش
بابای من است به سمت کعبه
بابای تو است به سمت ندبه
سالها من و تو به خون نشستیم
بازیچه دست مذهب هستیم
مامانی من به غزه جان داد
مامانی تو ترور شد افتاد
در عهد قدیم احمد و موسی
کی بوده شرر به مسجد اقصی
هم مسلم و هم کلیمی و غیر
بودند همگی به شادی و مهر 
یک دسته بنام دین موسی(موسا خوانده شود)
یکدسته‌ بنام دین الله
از هر دو طرف تعصب کور
جانهای بسی روانه در گور
از هر دو طرف دو تیپ لائیک
گویند که دو دولتی به تفکیک
جمعی متعصب و فناتیک
افتاده به جان این دو لائیک
سالها بگذشته جنگ و اتش
از خون من و تو سرخ سنگ فرش
دست من و تو بدست شاعر
آئین  من و تو است کافر
پرواز نموده هر سه تائی
تا عرش عظیم کبریائی
اجساد من و تو را به وی داد
بر چهره او نگاهش افتاد
گفتا که هدیه ای ز خاکت 
از اشرف جمله مخلوقاتت
گفتا که منم رها ز دینت 
از هرچه نبی و آخرینت
روز و شب من سرایش درد
یا شاخه گلی چه سرخ یا زرد
بدرود نگفته هر دو چشمان 
بر آتش این زمین چو باران 
رو سوی زمین گر گرفته 
پشت کرده رسول‌ و هر فرشته
گفتی تو “رها” ز ریشه درد 
نفرین به هر آنکه این چنین کرد
 
* اشک و لون، منظور شهر ” اشکلون” در اسرائیل است. 
 
 

۲۹ مهرماه ۲۵۸۲ ایرانی

۲۹ مهرماه خورشیدی 

۲۰ اکتبر ۲۰۲۳ میلادی