هنر تبعیدی در تبعید دگر باره

 

س.ملکوتی :

می‌پرسند؛ چرا “هنرمندان” با جمهوری اسلامی همکاری و یا مدارا می‌کنند!! ؟؟
و یا گاه در اظهار فضل  و شاید برای همتا سازی با ناداشته های خود می‌گویند؛ چرا اینهمه جنایات در طرح افرینش هیچ هنرمندی پرداخت نگردید!
سالهاست که بسیاری از ما هنرمندان تبعيد درون و بیرون با این نگاه بی اعتنا به هنر و هنرمند مخالف حکومت و جنایات آن  مواجه ایم، و توهین آمیز تر اینکه در این نگاه و روایت، مستخدمین وزارت ارشاد هنرمند نام می‌گیرند و اما ما……..!
هر بار  درداور و ناباورانه منتظر میمانی تا شاید نزدیکانت، دوستانت و هواداران اثارت پا پیش بگذارند و از داشته هایشان به روایت شاهد زیستی و همراه زیستی خود طی همه این سالها از هنر و هنرمندانی که نه تسلیم شدند و نه همراه حکومت در حجاب شرمگین مدارا زیستی  و یا به بی شرمی و خودباختگی ها تن ندادند سخنی بگویند! نه! هیچ صدایی از هیچ حنجره ای بر نمیخیزد، گویا جملگی کاسب کسب چهره ارایی خود شدند و چه اینه ای بهتر از اینه های ملانواز شهر تسخیر شده ما! انگار جملگی مسخ ممیزی همان حکومتی شدند که در خیال خود و شاید در خیال ما دارند با آن مبارزه می‌کنند.
روزگار تلخیست، روزگاری که تاریخ را گویا مسخ شده گان بارگاه ممیزی حکومتی می‌نویسند،  و انهایی که تاریخ تولد دانش هنری و فرهنگی‌شان با تاریخ جعل و وارونگی ارزش‌های ثبت شده و تدبیر شده حکومتی به همرنگی و هم اوایی رسیده است. همانهایی که مغروق انواعی از سنت و کهنه پوشی در فرم و معنا هستند و روایت پرداز صحنه اشتهار، تا خود نیز از کوتوله زیستی خود  ارتفاعی را برخ بکشانند.
براستی که روزگار شگفتیهاست این روزگار تلخ تلخ تلخ!