شرق :
ا علیاکبر صالحی درباره کتاب خاطراتش «گذری در تاریخ» به گفتوگو نشستهایم که میخوانید.
شما در برنامه مسیر اول و مسیر دوم که در کتاب اشاره میکنید، در مسیر اول که مذاکره با ۱+۵ است، وقتی میبینید که از اروپاییها آبی گرم نمیشود،پیشنهاد میدهید که مذاکره مستقیم با آمریکا انجام شود تا مشکل حل شود با این شرط که خودشان روی ۱+۵ فشار بگذارند. شما خدمت رهبری میرسید تا ایشان را مجاب کنید و ایشان هم میگویند کار به همان منوالی که شما گفتهاید انجام شود. بعد از این جلسه اما در حرف ایشان هم تشکیک میکنند، با اینکه صراحت داشته است. شما چطور این کار را پیش بردید؟
با بدبختی! فرصت خوبی را از دست دادیم. اگر ما زمانی که مقام رهبری موافقت فرمودند مذاکره دوجانبه با آمریکا را سریعا آغاز میکردیم و دوستان دیگر همراهی میکردند و مذاکره را پیش میبردیم که اصلا به برجام نمیرسیدیم. دو سال فرصت داشتیم.
در آن جلسه آقایان گلپایگانی و حجازی هم حضور داشتند؟
بله، آقایان گلپایگانی و حجازی، بنده و حضرت آقا. اگر همکاری کرده بودند، پیش از برجام کار تمام میشد. چون آقای اوباما در آستانه دور دوم انتخابات ریاستجمهوری بود و نگران بود که رأی نیاورد. برای اینکه نظرسنجیها نشان میداد گاهی رامنی ۵۱ درصد و اوباما ۴۹ درصد بود. اینها نگران بودند. نه اینکه نظر من باشد، آمارها وجود دارد. بنابراین آمریکاییها برای اینکه دست بالاتر را در انتخابات پیشرو پیدا کنند، آمادگی داشتند که طبق یک مذاکره معقول، زودتر این مسئله را بهعنوان یک پرونده مهم بینالمللی حل کنند و آن را روی میز بگذارند و بگویند ما یک پرونده مزمن بینالمللی (که آنها میگفتند پرونده هستهای ایران و من اسمش را میگذارم پرونده ساختگی هستهای) را حل کردیم و مطمئن شوند که انتخابات را برنده میشوند، اما ما نتوانستیم از این فرصت استثنایی حُسن استفاده را بکنیم. فکر مذاکره با آمریکا ابتدا به ساکن از طرف ما نبود. این فکر از خود آمریکاییها بود که آمدند به عمانیها گفتند به ایرانیها بگویید حاضریم با شما مذاکره دوجانبه داشته باشیم و این مسئله را زودتر حل کنیم.
حتی اعلام آمادگی برای مذاکره با آمریکا که گرفتن تأیید رهبری در این مورد سه ماه طول کشید.
بله، سه ماه طول کشید تا من بروم و آنها دیگر فکر میکردند من دروغ میگویم، چون من وقتی مجوز رهبری را گرفتم فورا به واسطه عمان اعلام کردم این مسئله حل شده و ما آماده مذاکره هستیم که به طرف آمریکایی اطلاع دهند. آنها و من فکر میکردیم ظرف دو سه روز آینده جلسه داشته باشیم، اما این دو سه روز به دو سه ماه تبدیل شد.
گویا تصور شما بر این بود که وقتی خبر موافقت رهبری با مذاکره دوجانبه با آمریکا را به آقای احمدینژاد بگویید، خوشحال میشود اما بسیار عجیب است که چندان از این خبر خرسند نشد. در صورتی که این تلقی در افکار عمومی هم وجود داشت که آقای احمدینژاد روی کار آمده است تا به نوعی امکان مذاکره با آمریکا را فراهم کند. پس چرا از این موافقت استقبال نکرد؟
این چیزی نیست که بتوانم بگویم اما دلیلش را حدس میزنم.