یک خاک و یکی پرچم

 

رها اخلاقی :

“”””””””یک خاک و یکی پرچم”””””
 
یک خاک و یکی پرچم،یک ملت و یک فرهنگ
کرد و عرب و آذر،هر یک به یکی یک‌رنگ
لر گیلک و تهرانی،قشقایی و همدانی
با اینهمه چندرنگی، جمله همه ایرانی 
من لر تو بلوچ و کرد، یک پیکره ایم جانا 
گر چه همه چندرنگی، خاکمان که یکی مانا
یک کوه که چل چامه*،کوه دگرم البرز 
یک سر به خلیج فارس، با تنگه آن هرمز 
دریای خزر پیدا، ای نام تو من شیدا
البرز و دماوندش، صد رشته آن پیدا
یک سر به خراسانم،یک سر به بلوچستان
بر سینه گرم خوز، بر شانه کرد- استان
گیلان تو مگو سر سبز،گویی که چمن بافی است
هر گوشه آن فردوس، بر باغ بهشت نافی است
شوشتر به چغا زنبیل، ارمیده در آن یک شیر**
ما را به زبان زنده، آزاد  ز هر زنجیر 
یعقوب که بودش صفار،پارسی بنمود زنده
فرهنگ و زبان ما، بودش چو یکی برده
اهواز و لب کارون، خوش خوانده چه گل بارون
در تنگ غروب شهر، با آنهمه نخلستون
مسجد که سلیمانم، آن مامن قوم لر
هر نطفه آن مملو،آن ماده زر  پترول***
شیراز چه گویم من، شرحش به بیان نتوان
آن سعدی شیرازی، آن شاعر خوش الحان 
حافظ دگرش گوهر،در شعر و ادب اختر
در سینه ما هریک،شعری ز ویش از بر
از نیم جهان گویم،یا ملک خراسان را ؟
خرم که یکی شهر است،یا  شهر آبادان را ؟
ای هموطن همخون،ناید به شمار اکنون
نام همه کوه یا دشت‌بر علم من نادون
این گربه زیبا را، با شعر ” رها” نتوان 
بر دفتر این ناقل،بنمود به حرف عریان
ای قوم همه ایران، فریاد ز این بیداد
آزادی میهن را ، باید همگی فریاد
هرکس که جدا خواهد،تبریز ز کردستان
یک طعمه شود بی شک، در چنگ بسی گرگان 
یک خاک و یکی پرچم،یک ملت و یک فرهنگ
بر گوش چه خوش باشد، جمع همه تار در چنگ.

۱۵ شهریور

۲۵۸۲ ایرانی

شش۶ سپتامبر ۲۰۲۳

* چل چامه رشته کوهی در کردستان

** یعقوب لیث صفار با نام ایرانی ماهان که محل دفن وی در جاده بین دزفول و شوشتر قرار دارد
*** پترول، همان طلای سیاه ” نفت” است .