1- خدا یعنی خدا زیباست 2-شیخ پلید داری جواب؟3-جای به هیچ مستبدی نیست

 

رها اخلاقی :

خدا زیباست مثل عرعر خر
مثال بغبغوی هر کبوتر
شبیه عطر توتون بابا جان
شبیه قلقل قلیان مادر
صدای چه چه بلبل قناری
و هر عطری چو مشک و عطر عنبر
صدای رعد، در کوهسار و در دشت
شرابی حاصل انگور عسکر
صدای جویبار باغ و بوستان
نگاه دلنشین یار و دلبر
طنین آتش رعد مسلسل
به قلب شیخ بی رحم ستمگر
نم بارون و رعد آسمانی
پر پروانه و خورشید خاور
خدا شعر همان سهراب سپهری است
رخ زیبا به آبست دو برابر
خدا کنج لب معشوق و یار است
که یک بوسیدنش صد حج برابر
خدا آن نیست این ” الله” ی اکبر
بتی بوده بهمراهش سه دختر
خدا مهر است و خورشید و ستاره
نه آن بانی سنقر صاحب هفت در
خدا یک غنچه بر لبهای زیباست
هلال ماه در شب، دب اکبر
خدا یعنی خیابانهای ایران
شجاعت عین نور افشان سراسر
خدا روح جمال دخت میهن
سیه چادر فکنده دور از سر
خدا شعری است، شعری عاشقانه
زخیام باب طاهر، یا ابوالخیر
خدا بانگ نی و چنگ و رباب است
نه جبریل و نه تازی آن پیامبر
نگه بر آسمان بی نهایت
خدا معنی و شکلی زین مدور
خدا یک زمزمه آواز مرغی است
صدای قطره اشکی به چشم تر
خدا یعنی همه، هم آب و اتش
به روح و دیده دل، گر کور و هم کر
خدا اشکهای مادر بر سر گور
 که فرزندش شده از ظلم پر پر
خدا یعنی رها از جبر و هر زور 
رها از “الله” و قرآن و منبر
دلی آزاده باید تا شود پر
ز نور هستیش،نی شیخ و رهبر
عبا عمامه شکل رب تازی است
به بازار است ثمر هر روز نوبر
گهی دار و گهی شلاق و سنگسار
به فرمانش ندا ” الله و اکبر”
خدا عین کلام عاشقانه ست 
لبی بر روی لب نی حوض کوثر
رها باید نمود خود را ز این جهل
که تا چهرش به دل بینی منور
“رها” کافر به هر پیغمبر و دین
نه محتاج است به جبریل یا پیامبر
خدا روز و شب و سنگ است و آتش 
زمین و آسمان اندیشه برتر
 

۲ بهمن ماه ۲۵۸۲ ایرانی 

۲ بهمن ماه ۱۴۰۲ خورشیدی 

۲۲ ژانویه ۲۰۲۴ میلادی

*********************

شیخ پلید داری جواب؟

در آیه های این کتاب،جز قتل و کشتار و عناد
یا قطع دست و پای خلق،جز وحشت و جنگ و جهاد
پیغمبرش چند همسری، نی مکتبی بل بی سواد* 
هر آیه ای از آن کتاب، دارد به عینه یک نماد
هر آیه ای افسانه ای، با آتشش ما را عباد
در آیه های رحمتش، بینی بسی چندین تضاد 
دائم پیام امر و نهی،شرک است یا کفر ارتداد 
ایران به لطف این کتاب،آغشته در فقر و فساد
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد
پاسخ ز ملت بر تو هست، مشت بر دهانت آن گشاد 》
 
دزدی خیانت مستمر،غارت چپاول شد نهاد
ملت به فقر بیچارگی،هر آیت الله هست نماد
نام و نمک افسانه شد،در بند و زندان اعتماد 
زندان و دار اوارگی،دزدی خیانت ازدیاد
اخلاق و فرهنگ و ادب،در دست جمعی مخ جماد 
آتش گرفت و دود شد،در دست شیخ راس الفساد
جمعی عبوس ریش دراز،با چین و روس بس انعقاد 
از بهر این ملت فقط،کشتار و مرگ و اعتیاد 
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد 
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
 
آب و هوا آلوده شد،علم و ادب بیهوده شد
ملت ز دست شیخ پست،همچون گلی فرسوده شد 
دلها همه چرکین شده،مملو ز غم پرخون شده 
هر روز دردی بی امان،بر دردها افزون شده 
بازار چشم و کلیه،در این سرای غمزده 
شیخ است در بازارها،فرباد حراج عربده 
ناموس ملت را به باد،برپا دو صد عشرتکده
شهرهای بی آب و هوا، آلوده شهرها دهکده
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد 
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
 
جمعی ز وجدان بی خبر،عمامه ها دارند به سر 
از غار تاریک حرا، آورده اند پیغام شر 
زن ها زمین کشت و زرع،وارد شوید از هر دو در**
نوشیدن یک جام می،مرگ است حکمش بر بشر
یک بوسه بر معشوق و یار، دارد بسی رنج و خطر 
در آتش سوزان”رب”،صبح تا به شب شب تا سحر
آواز خوش شادی و رقص،ممنوع جمعا هر هنر 
شلاق و حکم بر هرچه سور،در این کتاب بس مستمر 
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد 
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
 
یا مسلمی یا کافری، در ال عمران و بقر
گر کافری بر گردنت،یا ذوالفقار است یا تبر
 فرمان آن مرد عرب،پیغامی از عصر حجر،
زن هست کنیز شوهرش، در خدمتش شب تا سحر
شویش به وی همچون خدا،پوشیده پا وی تا به سر
زن حکم حیوان داردش، ظاهر به نوع هستش بشر
صدرای ملا گفته این،بر گفته اش کن یک نظر 
مولا علی گوید سخن،در مشورت از زن حذر
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد 
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
 
دارد درونش سوره ها،بس وعده های جنتی،
آنچه حرام است درجهان،ممنوعه   است یا لعنتی
در روز موعود جمله را،از هر شراب و شربتی
خمر و شراب الطیبه،لب بر لبان لعبتی 
در سایه اشجار سبز،با حوریان جنتی
جویباری از شیر وعسل،هر میوه ای با لذتی 
الله داده است وعده ها،خوان آیه هایش اندکی
با این همه سکس و شراب،گویی که باشد مردکی
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد 
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
 
ای شیخ ضحاک کثیف،دارم به تو یک صحبتی
آید به تو موعود ما،مدفون شوید  با خفتی 
بر دفتر تاریخ ما،ماند ز تو بد نامکی 
آئین تو با جنتش، در مستراح ملتی 
عمامه و دستار تو،بازیچه هر کودکی
یا در میان مزرعه،باشد به حتم مترسکی 
 
فکری به حال زار خود،نا مانده بر تو فرصتی
بر خاک اجداد قدیم،سوی بعلبک هجرتی 
 
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد 
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
 
چندیست من پی برده ام،جهل و دروغ است این کتاب 
در جهل مطلق بوده ام،همچون حماری غرق خواب 
نور خرد تابیده شد،همچون به شب یک آفتاب 
والشمس و الضحی برفت، آمد زمان انتخاب
گشتم ” رها” در جان و دل،گرچه هدر رفت عمر شباب
اندیشه باید نور نور،تا افتدش چهر از نقاب
خود این جهان دارد بسی،صدها سئوال بی جواب
تنها نیابی پاسخی،در یک صحیفه یک کتاب
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد 
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
 
ای شیخ مکار خراب،ختم شد کتابت ای جناب 
ایران ما لائیک شده،افتاده از چهرت نقاب
هم دوزخت هم جنتت، در نزد ما هست یک سراب 
داعش تویی طالب تویی، گشتی حباب روی آب 
هرچه ستم کردی تو پست،بر بانوان با آن حجاب 
وقت است تا بر چهره ات، آب دهان ها بی حساب
گفتم که دوزخ جنتت، در نزد ما هست یک سراب
زن زندگی آزادگی، می روبدت این انقلاب 
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد 
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
 
 

۱۳ دی ماه ۲۵۸۲ ایرانی 

۱۳ دی ماه ۱۴۰۲  خورشیدی 

۳ ژانویه ۲۰۲۴ میلادی

* سوره عنکبوت آیه ۴۸

**سوره بقره آیه حرث بخشی از   این ۲۲۳

—————————————————

“”جای به هیچ مستبدی نیست”””

 
ما زنده بر آنیم که سازیم وطن خویش
تا دفن کنیم سنت آخوند و عبا ریش
سازیم وطنی خارج از هر چه که نکبت
خواه تخم حرا باشد خواه تخم شراکت
گردید مددکار حرا چین و کرملین
بر حامی این دین ز زن و مرد چه نفرین
یک مشت به تاریخ وطن گشته چه دشمن
بس مفتخرند باز به آن نکبت بهمن 
  صد وعده بدادند ولی مانده به گل خر
وز این سبب است  مرگ به شه همره  رهبر
ببینند که شه هست روز شعار بر لب ملت 
آئین کرملین و حرا خوار به ذلت
با جمله امامان جماعت شده همخوان
شیخ حاکم شهر است چرا دشمن شاهان؟
دخت وطن است خصم به هر چادر و پوشش
ان مدعیان حفظ به آن همت و کوشش
کشور شده نابود چرا دشمنی و لج 
گر عشق وطن هست مرو باز به ره کج
گیرید ره خویش و نگردید که مانع
باشید به افکار چپ خویش که قانع
ترسید که شه بار دگر حاکم شهر باد؟
گر هم بشود نیست زمینی پی بیداد
ملت پی آزادی و آبادی میهن
ناساز به هر مستبد‌ی،مرد و یا زن
این قصه ” رها” گفت که هرگز خطری نیست
چون شیخ رود جای به هیچ مستبدی نیست
 
 

۲۶ دیماه ۲۵۸۲  ایرانی 

۲۶ دیماه خورشیدی 

۱۵ ژانویه ۲۰۲۴ میلادی