تروریسم/ تروریست Terrorism/Terroeist یا رزمنده راه آزادی؟!

نیره انصاری، متخصص حقوق بین الملل خصوصی، نویسنده و پژوهشگر :

واژۀِ ترور (Terror) از ریشه لاتینی Terrere به معنای ترس و ترساندن است. این واژه(ترور/Terreur) برای نخستین بار (1796) در متمم فرهنگ واژه ها(فرهنگستان علوم فرانسه»وارد شد و تروریسم را این‌گونه معنا کردنظام یا رژیم وحشت».

هم چنین واژه نامه فرانسوی «روبر»(Robert) دو تعریف از تروریسم را ارائه می‌دهد مبتنی بر:

اِعمالِ مستمر خشونت در راه یک هدف سیاسی و اَعمال خشونت آمیز مربوط به آن

رفتار و کردار حاکی از عدم تحمل و مُدارا؛ و ایجاد ارعاب.

در حقیقت پس از حاکمیت دورۀِ ترور و وحشت در فرانسه (سپتامبر1793 تا ژوئیه1794)، تروریسم بخشی از زبانِ سیاسی اروپا شد و در طول زمان معانی، کاربرد و کارکرد نو و متفاوت تری یافت، تا جایی که مفاهیم و معناهای متضادی از آن استنباط شد. به دیگر سخن آن کس که از دید بعضی‌ها «تروریست» است، از نظر برخی «رزمنده راه آزادی» است،معنا اینکه این نامگذاری ها بستگی به زاویه دید و ایدئولوژیِ فرد ناظر دارد و اینکه با این یا آن جانب منازعه، همدل است یا دشمن!

فرهنگ اصطلاحات سیاسی «دالوز،Dalloz» تروریسم را یک اقدام سیاسیِ خشونت آمیزِ افراد یا اقلیت‌های سازمان یافته علیه اشخاص، دارایی‌ها و نهادهایی می‌داند که برای نیل به اهدافی نظیر کسب استقلال از یک دولت، سرنگونی رژیم حاکم و مبارزه علیه برخی جنبه‌های سیاسی یک دولت صورت می گیرد.

این واژه در فرهنگ اصطلاحات نظامی (ستاد مشترک ارتش و وزارت دفاع امریکا) تروریسم را چنین تبیین می کندکاربرد منظم خشونت غیرقانونی یا تهدید به، کاربردِ آن، به منظور ایجاد ترس؛ یا سرکوب؛ یا ارعاب حکومت ها و یا جوامع، در تعقیب اهدافی که عموماً سیاسی، مذهبی و یا ایدئولوژیکی هستند.

در کنگره آمریکا نیز از تروریسم در قانونی موسوم به قانون، «نظارت بر اطلاعات خارجی» آمده است:

در حوزۀ صلاحیت قضایی آمریکا واقع شده و قوانین جنایی آن را نقض نماید؛ یا اینکه

در خارج از مرزهای ملی آمریکا واقع گردد؛

یکی از اهداف زیر را دارا باشد؛

* اِعمال تهدید و زور نسبت به مردم غیر نظامی

* اِعمال تهدید و زور نسبت به سیاست‌های دولتی

* تلاش برای تأثیر گذاری بر رفتار دولتی به وسیله آدم ربایی یا آدمکشی.

از این بیش دولت کانادا نیز بر اساس لایحۀِ (169) مصوبۀِ (19 سپتامبر2001) تعریف گسترده ای از تروریسم ارائه می دهد. بر پایه این تعریف تازه، اقدام تروریستی عبارت است از:

فعالیتی که در داخل و یا خارج از کانادا صورت پذیرد و بر اساس هر یک از کنوانسیون ها و پروتکل های ضد تروریستیِ ملل متحد «تعرض» محسوب گردد؛

با اهداف سیاسی، مذهبی و ایدئولوژیکی صورت گرفته و از طریق کشتن عامدانه، صدمه و به خطر انداختن جدی حیات یک فرد رعب ایجاد کند و یا دولت را وادار به یک اقدام رعب آور نماید.

خسارتِ قابل توجهی به اموال عمومی وارد شود.

از طریق دخالت و یا اختلال در خدمات عمومی، امکانات و زیربناهای ضروری صدمه جدی به مردم وارد گردد.

در این لایحه به منظور استثناء کردن برخی از فعالیت‌ها از اقدام تروریستی، در یک عبارتِ توضیحی افزوده است که «صرف بیان اعتقادات سیاسی، مذهبی و ایدئولوژیکی، «اقدام تروریستی» نیست مگر این اقدام جزیی از یک اقدام وسیع‌تری باشد که عناصر تعریف اقدام تروریستی را در بر گیرد

افزون بر این توضیح داده شده است که از کار انداختن خدمات ضروری اگر در خلال یک اعتراض و یا اعتصاب صورت گرفته و هدفش مرگ و یا صدمه رساندن بنیادین به مردم نباشد فعالیت تروریستی نیست.

هم چنین وزارت دادگستری اتحادیه اروپا در خصوص تعریف تروریسم این‌گونه بیان می کند:

تروریسم عملی است که سبب ایجاد تنش، وحشت و ترس شده، دولت یا سازمان بین‌المللی را تحت فشار قرار داده و بی نظمی سیاسی و اجتماعی را در دولت و سازمان بین‌المللی به وجود می آورد

– « هر عمل جنایی با قصد تروریسم و نیز تشکیل سازمان های تروریستی باید شدیداً با مجازات روبرو شود

– « دستور دهنده گان، آمران و حامیان این اعمال جنایی مانند قتل، گروگانگیری، هواپیما ربایی و حمل سلاح با قصد تروریسم، و نیز اعضای سازمان های تروریستی، مجازات خواهند شد

امعان نظر در زمینه مفاهیم گوناگون واژه تروریسم:

در تعریف‌های پیشین که تازه ترین آن به انگلیسی‌ها بر می گردد، عامل و انگیزه تروریسم، سیاسی یرشمرده می‌شود و اینکه از روش‌های خشونت آمیز با هر انگیزه‌ای محکوم شده ولی عاملِ «انگیزه» مورد توجه قرار گرفته است و در موضع گیریِ جدید حذف شده است و ظاهراً پاسخ غیرمستقیم به موضع گیری سازمان کنفرانس اسلامی در خصوصِ عامل و انگیزه مبارزات مردم فلسطین به منظور نیل به آزادی و استقلال است.

بر اساس ماده (1) «کنوانسیون سازمان کنفرانس اسلامی به منظور مقابله با تروریسم»، تروریسم به هر اقدام خشونت آمیز با تهدید به آن گفته می‌شود که صرف نظر از مقاصد مرتکبین آن به منظور ارعاب مردم یا تهدید آنان صورت می‌گیرد و موجب به خطر انداختن جان یا امنیت آنان یا آسیب رساندن به محیط زیست یا به یکی از تأسیسات یا اموال خصوصی یا عمومی گردد.

حال آنکه سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف/PLO) از منظر برخی یک نهاد تروریستی است که فاقد مشروعیت بوده و برای نیل به آرمان‌های خود به یک سلسله شیوه و روش‌های خشونت آمیز و «غیر قابل پذیرش»دست می یازد. و به عکس برخی از دیگر کشورها، سازمان یاد شده را نماینده قانونی مردم ستمدیده می‌دانند که به خشونت لازم و قابل توجیه (و نه تروریسم) به منظور دست یابی به اهداف عادلانه و اجتناب‌ناپذیر خود متوسل می شود.

اگرچه رویکردهای متفاوت و حتی برخوردهای دوگانه با مسأله تروریسم در جهان امروز، «تابعی از شرایط سیاسیِ داخلی و بین‌المللی گشته است که البته آثار مخرب و منفی آن بر هیچ‌کس پوشیده نیست. برخی کشورهای جهان از جمله ایالات متحده آمریکا بسته به مصالح، منافع و شرایطی؛ حامی، مخالف و یا قربانی تروریسم بوده اند.

مشخصه های اصلی تروریسم معمولاً این‌گونه است که:

همراه با خشونت فیزیکی برای ایجاد ترس و وحشت انجام می گیرد

نامنتظره صورت می‌گیرد

دارای هدف و انگیزه سیاسی است

خارج از فضایِ جنگ رسمی و بین دو گروه متخاصم روی می دهد.

بر این اساس اَعمال عاری از خشونت یا خشونت جسمی از حوزه تعریف تروریسم بیرون رانده می‌شود و بدین سیاق برخوردهایی که معمولاً از آن‌ها به عنوان «ترورِ شخصیت» یاد می‌شود در این حوزه جای نمی گیرد.

ویژگی دوم اینکه؛ ترور را از انواع دیگر خشونت های رایج مانند شکنجه و اعدام رسمی متمایز می کند؛ و در نهایت شبیخون های جنگی که هم خارج از انتظار و نیز خشونت بار بوده به جهت اینکه بین دو گروه متخاصم و در یک جنگ رسمی اتفاق می‌افتد از مقوله دیگری عیر از ترور شمرده می شود.

تروریسم معمولاً در فضا و شرایطی رخ می نماید که در آن قدرت به صورت غیرعادلانه توزیع شده باشد. در این فضا یک سوی آن از قدرت سیاسی، نظامی، اقتصادی یا اجتماعیِ بیشتری برخوردار است و جانب دیگر به منظور جبران ضعف خود، به حربه تروریسم متوسل می گردد. این پدیده در کشورهای استبدادی کاملاً محسوس است. در کشورهای دموکراتیک نیز، گاه تمرکز قدرت در بخش‌ها و یا گروه‌هایی از جامعه به حدی می‌رسد که گروه‌های ناراضی را برای تحقق آرمان‌های خود به ترور وا می دارد.

حال آنکه تروریسم اساساً ریشه در مسائل اخلاقی دارد و به طریق اولی تعریفِ روشن آن بسیار دشوار می نماید. زیرا برخی از طبقه بندی های «خشونت سیاسی» توجیه پذیر و بعضاً غیر قابل توجیه اند. برای تبیین مفهوم ترورسیم و رسیدن به یک معنا و مفهوم جهان شمول باید انگیزه فردی، خاستگاه اجتماعی و ایضاً «هدف سیاسی» را در نظر گرفت. برخی اساساً اقدامی را به راحتی حرکتی تروریستی قلمداد می‌کنند و در برابر بسیاری دیگر همان اقدام را به هیچ روی تروریستی نمی دانند!

و این در حالی است که میراثی از «ایمانوئل کانت، نظریه پرداز «حقوق طبیعی» در زمینۀِ اخلاق برجای مانده که این چنین می‌گویداحکامی اخلاقی وجود دارد که نمی‌توان بر حسب ملاحظات تجربی و موقعیتی زیر پا نهاد. این احکام، قابل بازنمایی اند و به حیطۀِ جرم، جنایت و شر تعلق دارند و ضروری است که در قوانین ملی و بین‌المللی مجازات هایی برای‌شان در نظر گرفته شود و نیز دولت ها آن‌ها را در قوانین خود بگنجانند و به طور کامل بدان ها واقعیت و عینیت بخشند و گرنه مجازیم بدین کار وادارشان کنیم(حق دخالت انسان دوستانه یا قانونی).»

و یا تئوریسین های یونانیِ جباریت به این واقعیت پی برده بودند که پیشوایان سیاسی مشروعیت خود را به واسطۀِ فساد و بی‌اعتنایی و بی رحمی از دست می دهند. تجربه کلیسا نشان داده بود که اجماع بر سر مفهوم «شر» از مفهوم «خیر» آسان‌تر است به این معنا که برای رهبران کلیسا همواره ساده‌تر بود که «مُحَرَمات» را تعیین کنند و به زهد و پرهیز خرسند باشند(ظاهراً) تا اینکه مشخص نمایند چه کارهایی واجب است و بارها مهمتر و نظرگیرنده تر اینکه هر سیاستی که شایسته این نام باشد، بی تردید بر شیوه ای متکی است که (مردم زندگی و حقوق شان را بدان شیوه بازنمایی می کنند!)

بدین اعتبار اگرچه مجموعه‌ای از اصول بدیهی وجود دارد که می‌تواند به اجماعی همگانی استحکام بخشد و صحت و درستی خود را به کرسی بنشانند. اما قدرمتیقن این چنین نیست و «فلسفه اخلاقی»ییِ متناقض و نامنسجم وجود دارد و آشکار است که واقعیت امر چیزی نیست جز خودخواهیِ افسارگسیخته، از بین رفتن یا شکنندگیِ فوق العادۀِ سیاست‌های رهایی بخش، ازدیاد اختلافاتِ «قومی» و جهانی شدنِ رقابتِ وحشیانه.