جاماسب سلطانی
چراغ است مه، تيره شب را بسيج
به بد تا توانى، تو هرگز مپيچ” — فردوسى
در نخستين بيانيه اى كه دكتر شاپور بختيار به عنوان نخست وزير كشور دادند، ابراز اميدواری کردند كه خود و يارانشان از اين آزمون سخت روسفيد در آيند و تاريخ بر آنان مثبت بازنگرد. پس از گذشت سى و شش سال، بر همگان آشكار است كه چهرهُ بختيار به سپيدى ماه و قامتش به بلندى آن، بر تاريخ معاصر ايران مى درخشد. در اين تيره شبى كه ملت ايران بسر مى برد، اين روى سپيد اوست كه راه آزادى را بر ما روشن مى كند، ما را به سوى مقصد استقلال و آزادى راهنمايى مى كند و بما هويت مى بخشد.
دشمنان آزادى ايران، كه ملايان باشند، و دشمنان استقلال كشورمان، كه سر دسته شان دولت اسرائيل است، از آن مقصد و اين هويت مى هراسند. بنابراين، اكنون كه نام بختيار در افكار عمومى به طور روزافزون بالا مى رود، دشمنان ايران او را با دروغ پراكنى هاى گوناگون نشانه گرفته اند و بر ترور شخصيتى اش مى كوشند. جمهورى اسلامى كه از ابتداى حياتش برنامهُ دقيقى براى تخريب مقام بختيار در اذهان عمومى داشته و اين از دید نظام امری منطقى ايست: بختيار نخستين، سخت ترين و بنيادى ترين دشمن نظام اسلامى بوده، چه در مقام نخست وزير، چه در سنگر اپوزيسيون. برنامهُ ملايان بر اين مى چرخيد كه اتهام جاسوسى به او زنند تا او را به عنوان يك مزدور وانمود كنند. ولى در اين كار بسيار ناموفق بودند چون كارنامهُ وى كوچكترين لكه اى ندارد كه بتوان آن را بزرگتر جلوه داد و به قول خود او، جمهورى اسلامى با همهُ افشاگرى ها و رو سياه كردنی هایش و علی رغم اشغال سفارتخانهُ آمريكا، نتوانست كوچكترين سندى عليه او رو كند. بنابراين، اتهام جاسوسی نزد مردم پوچ درآمد، هرچند از آنجایی که تنها ترفند نظام بود و هست، مى بايست از آن استفاده كند. اما چون اين كمان بى تير بوده، سياست عمدهُ نظام اين بود كه نه خود رژيم از او نامى برد و نه اجازه دهد ديگرى از وى ياد كند. در عين حال، به خاطر اينكه كارنامهُ بختيار بر عكس اين ادعا شهادت مى دهد، رژيم سعى بر روپوشی سابقهُ مصدقى بختيار داشته، دقيقاً مانند سلطنت طلبان، ولى به دليلى كاملاً متفاوت: چگونه مى شود كه يك جاسوس، پيرو و اصلاً جانشين مصدق باشد؟ با اين همه، بالا گرفتن نام بختيار در افكار عمومى ايرانيان، رژيم را در اين سال هاى اخير وادار كرده كه، بیش از دو دهه پس از ترور او در ١٣٧٠، امروز دوباره به ترور شخصيتى وى بپردازد. بدين ترتيب، سياست انكار نقش تاريخى بختيار و منع نام وى به كناری گذاشته شد و اكنون اين خود نظام است كه در معرفى او دستی پيش گرفته؛ البته به روايت اسلامگرايان. اين سياست جديد كمابيش دو سال پيش به طور جدى پيگيرى شد و نقطهُ آغاز آن اتهام تحریک صدام حسین برای حمله به ایران بود. چند ماه بعد مبلغ ديرينهُ انقلاب اسلامى، بنى صدر، مصاحبه اى را از بختيار با روزنامهُ كويتى در فضاى مجازى پخش كرد كه در آن گفته شده بود بختيار حاضر است از مالكيت ايران بر جزاير سه گانه خليج فارس بگذرد! نهضت مقاومت ملی ایران سند تكذيب اين مصاحبه كه در نسخهُ بعدى همان مجلهُ كويتى چاپ شده بود را رو كرد. بايد اينجا حق را به حقدار دهم و بگويم كه در مقالهُ «چرا بختیار» (رامين كامران) آنگاه نخستين هشداراز سيل جديد و منظمى از تبليغات برنامه ريزى شدهُ رژيم عليه بختيار داده شد، زمانى كه هنوز ديگر حيله هاى نظام پربركت رو نشده بودند. بارى، چند ماهى نگذشت كه نوبت رسيد به يك سريال به اصطلاح تاريخى كه جمهورى اسلامى هزينهُ كلانى هم برايش كرده بود و انگيزه اش سياه كردن چهرهُ خوانين مشروطه خواه بختيارى–يعنى نياكان بختيار–بود و به آنها اتهام دست نشاندگی برای انگليسی ها را زدند. این درست است كه تخريب نمادها و اسطوره هاى ملى كشور، موهبتى است كه رژيم از ستارخان و يپرم خان تا به سردار اسعد و ديگر سران ملى هميشه روا داشته است. ولى با توجه به زمان بندى دسيسه ها عليه كارنامهُ بختيار، هدف اصلى شان با اين سريال تخريب هويت خانوادگى و ايلياتى او بود. البته بعد از پخش ٣ يا ٤ قسمت، اعتراض بختياریان و بالا بردن عكسهاى سردار اسعد و امير مفخم، رژيم را واداشت كه سريال را متوقف كند. وابسته نشان دادن بختيار توسط دولت اسرائيل را در اين راستا بايد سنجيد. در يك كلام، اسرائيل حکومت مليون را بر نمی تابد. كم و بيش همان بازى كه غرب سر اپوزيسيون اوكراين در آورد: تنها يك شاخص داريد، آنهم ضد روسيه و طرفدار اروپا. اما نه اوكراين، نه كشورهاى عربى، سنتی ديرينه و اساسی از آزاديخواهى ندارند. ايران، بر عكس، داراى نماد ها و اسطوره هايی است كه هم براى جمهورى اسلامى درد سر سازند، هم براى دشمنان استقلال اين آب و خاك. همين گرد همايى است كه آنانرا به ترس و لرز در آورده. جاماسب سلطانى لاهه، ۲۳ می ۲۰۱۵ |