جمهوری اسلامی و پنج نوبت پا روی خط گذاشتن

 

حسین عرب :

موضوع آچمز شدن جمهوری اسلامی در قرارداد برجام، بطوریکه نه راه پیش دارد و نه راه پس. و برای اعتراض به وضعی که خود پیش آورده اقدام به کارهای کوچک و بی اثر کردن ، تا به ملت ایران بگوید که ما هم برای مقابله با سایر امضاء کنندگان برجام بیکار ننشسته ایم. و برای کالبد شکافی دلایل امضاء قراردادهایی مشابه برجام، یادداشتی نوشتم که به پیوست ارسال می کنم.

 

رویکرد جمهوری اسلامی با برجام، یادآور قصه ای شایع میان مردم است، که دزدان به زن و شوهری حمله کردند، اموال آنها را دزدیدند و زن را همراه خود برده، و پیش از ترک محل دایره ای اطراف مرد کشیده و تهدید کردند که اگر پا از دایره بیرون بگذاری، ما می دانیم و تو. پس از مدتی زن بازگشت و به مرد گفت تو اینجا ایستادی و کاری نکردی که من را بردند و هر بلایی خواستند سرم درآوردند. مرد گفت، فکر میکنی کاری نکردم ، من پدرشان را در آوردم. زن پرسید چطوری؟ مرد گفت وقتی دزدها رفتند من پنج بار پا روی خط گذاشتم.

داستان بالا مشابه واکنش جمهوری اسلامی در ارتباط با برجام است، که تا بحال پنج بار پا روی خط برجام گذاشته ، و در همان حال، پروتکل الحاقی قرارداد منع گسترش جنگ افزارهای اتمی را اجرا و بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی در هر زمان و از هر کجا که بخواهند بازرسی می کنند.

واقعیت مطلب این است که جمهوری اسلامی در بر جام آچمز شده ، نه راه پیش دارد و نه راه پس، و تنها حربه ای که در دست دارد، تهدید و به خیال خودش باجگیری از طریق در تنگنا گذاشتن اروپائیان است. رویکردی که موضع جمهوری اسلامی را از حکومت یک کشور به باند باج بگیر تقلیل داده ، باز گذاشتن راه صدور مواد مخدر ، عدم ممانعت از هجوم پناهندگان ، و تهدید به انجام عملیات تروریستی در اروپا از جمله تهدیدهای جمهوری اسلامی و جدیداً موضوع خروج از قرارداد منع گسترش جنگ افزارهای اتمی را به فهرست قبلی افزوده است.

ابتدا به تبیین دلایلی که  نشان دهنده آچمز جمهوری اسلامی در قرارداد برجام است پرداخته، و در ادامه ریشه دلایل  رسیدن جمهوری اسلامی به موقعیت کنونی را بررسی خواهیم کرد.

هدف اصلی جمهوری اسلامی برای تن دادن به مذاکرات اتمی برجام، حذف تحریم های بین المللی از گردن حکومت بود، در قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل تحریم ها معلق شد. اما آمریکا که هسته مرکزی و اصلی تحریم ها بود، از برداشتن تحریم ها خودداری کرد، ضمن اینکه قطعنامه حاوی مکانیسم ماشه است که در صورت تخطی جمهوری اسلامی از برجام، و رسیدن گزارش آن از سوی سازمان انرژی اتمی به شورای امنیت ، کلیه قطعنامه های معلق شده بطور اتوماتیک  فعال می شوند. در مقابل، اگر طرف های دیگر برجام از تعهدات خود شانه خالی کنند، جمهوری اسلامی می تواند به شورای امنیت شکایت برده تا با مصوبه جدیدی کشورهای اروپائی و آمریکا را ملزم به اجرای برجام کند، مشکل اینست که در این حالت، هر یک از دارندگان حق وتو در شورای امنیت می توانند، مانع تصویب قطعنامه شوند.

در واقع برجام حاوی تعهدات جمهوری اسلامی شامل، اجرای پروتکل الحاقی، رعایت درصد غنی سازی، محدودیت در نگهداری اورانیوم غنی شده در کشور، از بین بردن راکتور آب سنگین اراک و غیره است و در مقابل، بقیه اعضای 5+1 هیچ تعهد و مسئولیتی را عهده دار نشده اند. پس از قراردادهای ننگین ترکمن چای و گلستان ، برجام قرار داد جدیدی است که بدون گرفتن هیچگونه امتیازی اجرای تمام خواسته های طرف های مقابل را متعهد شده است.

شاید تصور شود، بلاهت کارگزاران جمهوری اسلامی که دارای دکترای علوم سیاسی از دانشگاه های آمریکا هستند  به این حد ختم می شود، اشتباه می کنید، چرا که بعد از روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، طبق قولی که داده بود، از جمهوری اسلامی خواست جهت تکمیل برجام به پای میز مذاکره بیاید، مسئولین حکومتی جمهوری اسلامی، گفتند ما هیچ وقت روی قراردادی که بسته شده دوباره مذاکره نمی کنیم. ترامپ گفت اگر وارد مذاکره نشوید، از برجام خارج و تحریم ها را تشدید خواهم کرد. این تهدیدها برای 14 ماه ادامه پیدا کرد و بالاخره ترامپ به قول خود عمل کرد ، از برجام خارج و تحریم ها را تشدید کرد.

حال با گذشت بیش از یکسال و نیم از زمان خروج ترامپ از برجام، جمهوری اسلامی می گوید، اگر آمریکا به برجام برگردد و تحریم ها را بردارد، آماده مذاکره است. یعنی همان شرایط پیش از خروج آمریکا از برجام، که دولتمردان جمهوری اسلامی می گفتند هیچ زمانی حاضر به مذاکره دو باره در قرارداد برجام نیستند.

مثلی در گذشته شنیده بودم که، روزی سر گاوی در خمره ای گیر کرد، به شیخ الشیوخ شهر گفتند چه بکنیم، پاسخ داد ساده است، سر گاو را ببرید، سر گاو را بریدند، اما سر از خمره خارج نشد، باز به سراغ شیخ الشیوخ رفته و ماجرا را بازگو و راه حلی خواستند، او متفکرانه سری تکان داد و گفت، خمره را بشکنید تا سر گاو خارج شود. تا استقرار جمهوری اسلامی تصور بر این بود، که مثل های مشابه بالا ، از نوع مشدد برای عبرت دیگران است، اما با عملکرد جمهوری اسلامی در عرصه های مختلف، باید در حاشیه کتاب امثال نوشت، “تجربه شد درست است”.

اکنون که دلایل آچمزی جمهوری اسلامی مشخص شد، به تحلیل بخش دوم، یعنی دلایلی که منجر به اتخاذ تصمیمات سفیهانه در جمهوری اسلامی می شود می پردازیم.

گفته شده زمانی که تیمور به ایران حمله کرد، دستور داده بود تا کتاب ها را آتش بزنند، استدلال او برای این عمل، ساده بود، می گفت مطالب این کتاب ها منطبق بر قران است، در اینصورت با بودن قران دیگر نیازی به این کتاب ها نیست، و یا مطالب کتاب مخالف مندرجات قران است، که در اینصورت باید از بین برده شود. کارگزاران جمهوری اسلامی، اطلاعات سطحی از مقوله های مختلف علوم عملی، علمی، و نظری دارند و تصور می کنند از کل کاینات با اطلاع هستند، دانش کم، تجزیه و تحلیل های ساده را بدنبال دارد، و نتایج حاصل از آن ساده لوحانه و ابتدایی هست.

برای روشن تر شدن موضوع چند مثال می آورم. وقتی اوباما تهدید به تحریم نفت جمهوری اسلامی کرد، مسئولین در تحلیل خود به این جمع بندی رسیدند که اوباما بلوف می زند، چون در صورت عدم عرضه نفت ایران به بازار، قیمت نفت به بشکه ای 200 دلار می رسد، و این قیمت برای دنیا قابل تحمل نیست.

آنچه در عمل اتفاق افتاد، کمبود نفت ایران را عربستان سعودی جبران کرد و پس از مدتی نفت از بشکه ای 115 دلار به 55 دلار تنزل پیدا کرد. و جمهوری اسلامی مجبور به نرمش قهرمانانه شد.

مثال دیگر، جنگ ایران و عراق است، در زمانیکه جمهوری اسلامی ارتش صدام را به پشت مرزهای ایران راند، شورای امنیت قطعنامه ای صادر و از دو طرف خواستار آتش بس کرد، عراق آتش بس را پذیرفت، و عربستان هم اعلام کرد، هزینه های جنگ ایران را جبران خواهد کرد، جمهوری اسلامی آتش بس را نپذیرفت و به جنگ ادامه داد و در نهایت زمانیکه بشدت تحت تهاجم عراق بود مجبور به خوردن جام زهر شد.

نمونه بزرگ انتخاب استراتژی نادرست، اقدام به آزار و اذیت کشورهای غربی از طریق تربیت نیروهای نیابتی  در کشورهای مختلف ، اقدامات تروریستی ، قاچاق مواد مخدر ، و بخصوص ایجاد دردسر برای اسرائیل، به امید اینکه دنیای غرب برای خنثی کردن اقدامات جمهوری اسلامی، این حکومت را با رفتارهای متحجر در داخل کشور به رسمیت بشناسند و همچون عربستان، ایران را هم جزء استثناء های جهان بپذیرند، پیامدهای این استراتژی وضعیت کنونی جمهوری اسلامی در منطقه و جهان است، که نه تنها دوستی ندارد، علیرغم پرداخت میلیاردها دلار در این مسیر، کشورهای منطقه و جهان در موضع تخاصم با جمهوری اسلامی هستند.

اکنون پرسش دیگری مطرح می شود، ایران صاحب نیروی انسانی تحصیلکرده، باهوش، و تحلیلگر است، چگونه است که حکومت قادر به بهره گیری از نیروی انسانی اندیشمند خود نیست.

یافتن پاسخ این پرسش به شکل بندی و ساختار حکومتی جمهوری اسلامی بر می گردد. هر سیستمی برای بقا و بهبود مستمر خود نیازمند به داشتن ساز و کار و راهکارهای طراحی شده به این منظور است.

گام اول تهیه و تدوین استراتژی ملی در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، دفاعی، و فرهنگی بر اساس داده های آمایش سرزمینی، و مسیر رسیدن به چشم انداز آتی است، که در ادامه به تنظیم برنامه های بلند مدت، میان مدت، و کوتاه مدت با تعیین اهداف سالیانه سیستم منجر خواهد شد.

در گام دوم، شاخص های مورد توجه و موثر در بقای یک سیستم بایستی شناخته و برای هر شاخص وزنی متناسب با اثربخشی آن تعیین شود. شاخص ها و وزن آنها، موارد ثابت و همیشگی نیست، بلکه در فرآیند بهبود مستمر دائما ارزیابی و در صورت نیاز به تغییر، اقدام لازم اعمال خواهد شد.

گام سوم، مقایسه عملکرد شاخص ها با اهداف تعیین شده و بررسی دلایل اختلاف میان برنامه و عملکرد است، که بایستی به بازنگری در اهداف، منابع، و اصلاح سیستم منجر شود.

بازنگری کمک می کند تا موانع، تنگناها، و نقاط ضعف مجموعه شناسائی و اقدامات لازم بمنظور رفع مشکلات اتخاذ و پیاده شود.

اگر شما از هر ایرانی چه فرد عادی، کارشناس، صاحب منصب، و حتی هیات حاکمه بپرسید که مشکل کشور چیست؟ با قاطعیت پاسخ همه، عدم وجود مدیریت کارآمد، متخصص، و سالم است. اگر واقعاً مدیریت نادرست هسته اصلی مسئول نارسایی های کشور است، این پدیده علت ، معلول، یا سنتز موضوعات دیگری است؟

سیستم های مدرن از دوران رنسانس در جوامع انسانی شکل گرفتند، از زمان های دیرین سامانه یا نظام ها بطور کلی به منظور های مختلف وجود داشته و در پیشبرد کارها از این ابزار بهره گرفته می شد، وجه تمایز سیستم های سنتی و مدرن ، در پاسخگو بودن افراد حقیقی مسئول در سیستم های مدرن در برابر اختیار اتی است که به آنها داده شده ، بوسیله ساز و کار و راهکارهایی که در سیستم تعبیه شده و دارای پشتوانه اجرائی می باشند.  مثلا در قانون اساسی مشروطه فرماندهی کل قوا به شاه محول شده ، ولی شخص شاه از مسئولیت مبرا است. و یا در قانون اساسی جمهوری اسلامی وظیفه نظارت بر عملکرد رهبر به مجلس خبرگان واگذار شده، و در جای دیگری تائید صلاحیت کاندیداهای مجلس خبرگان به شورای نگهبان محول گردیده، و همچنین  اعضای شورای نگهبان توسط رهبر منصوب می شوند. این فرآیند نوع با واسطه ی مبرا کردن رهبر از مسئولیت است، چرا که، ناظر بر عملکرد رهبر، با واسطه توسط رهبر تعیین صلاحیت می شود.

توضیح بالا بیان می کند که چرا در سلسله پهلوی و جمهوری اسلامی ، نظام به سمت استبداد حرکت و در نقطه حکومت فردی قرار گرفته است. روشن است تحت سیستمی که مسئولی بتواند اعمالی خلاف مصلحت کشور انجام داده و نظام نتواند او را به پاسخگویی و در صورت اثبات جرم به مجازات برساند، به معنی استقرار سیستم پیش مدرن در آن جامعه است.

حتی اگر سیستم ، صاحب منصب حکومتی را پاسخگو کرده باشد، ولی برای پشتوانه عملی اجرای مجازات تعیین شده ضمانتی نباشد، و یا مجازات لحاظ شده در قانون با جرم مطابقت نداشته باشد، به معنی اجازه تکرار جرم های تخطی از اختیارات حکومتی است.

لذا آنان که بحث عدم لیاقت، ناتوانی، و بی مسئولیتی افراد مستقر در مناصب حکومتی را مطرح و خواستار تعویض آنان می شوند، باید بدانند این شرط لازم برای تغییر است، اما شرط کافی نیست، و ضروری است که سیستم باز نویسی و اصول آن بر مبنای پاسخگو کردن شاغلین مناصب دولتی، با تعیین ضمانت اجرای مجازات تنظیم شود.