خداى سامى يا خداى بيرون از جهان!!!

محسن کوکبی :

به نوشته اى در بخش مقالات ميهن تى وى برخورد كردم تحت عنوان خداوند ادیان توحیدی، کلامی با آقای یغمايی و تلویزیون میهن نوشته خانم مژگان پور محسن كه با خواندن همان فراز نخست  و ديدن اصطلاح اديان سامى  به شگفت افتادم؛
 اين براى اولين بار بود كه اديان را با صفت نژادى مى ديدم قبل از آن اديان ابراهيمى يا توحيدى يا از اين دست را شنيده بودم، براى همين فكر كردم بايد جالب باشد كه انديشمندى به فكر افتاده و مى خواهد پيوندى نژادى را در اديان مورد بررسى قرار دهد.
 اما هرچه خواندم چيزى بيشتر از همان اصطلاح نيافتم، از همينجا به شك افتادم كه ممكن است اين نگاه نژادى به اديان بتواند بطور خودآگاهِ يا نا خوداگاه حكايت از ديدگاهى نژاد پرستانه داشته باشد به عبارت ديگر شايد قصد دارد بگويد اين اديان سامى هستند و نه آريايى!!

  با حمله وى به تاريخ اديان و هويت انها حدس ام بيشتر به يقين تبديل شد، آنجا كه با اين عبارت ادامه ميدهد: “اين اديان از ابتدا چنين هويتى نداشته و در مرور زمان هم بدست نياورده اند.”

نويسنده بى انكه هويت تاريخى يك دين را تعريف كند تنها به انكار ان بسنده مى كند او حتى به اين نكته توجه ندارد كه اديان متناسب با فرهنگ سرزمين هاى مختلف به شعبات مذهبى بسيارى تقسيم شده اند و اين مذاهب متعدد در بسيارى موارد حتى شباهتى به دينى كه از آن ريشه گرفته اند ندارند .
او همچون هر انسان متعهدى خسته از جنگ ها. خونريزى ها، بى عدالتى ها و ستم ها به گونه اى شتاب زده، عصبى و با خشمى فروخورده بى آنكه توجه اى به اهداف قدرت هاى سياسى ( دينى و غير دينى) با استفاده از گفتمان هاى استبدادى براى رسيدن به منافع بيشتر داشته باشد، علت اصلى سرخوردگى را در آموزه هاى دينى مى داند و مرزى مابين عملكرد قدرتهاى سياسى و اعتقادات مردم قائل نمى شود، و همينجا به مغلطه مى افتد و به قول خودش تاريخ چند هزار ساله اى را با آن همه فرزانگان بزرگ، در برهه خاصى از تاريخ به قضاوت مى نشيند .
وى يكتاپرستى را با اعتنا به ثنويت (دوئيت) در تعارض مى بيند، اما در جاى ديگرى از مقاله تضاد را متناسب با درك انسان از جهان بيرون نوعى مكانيسم دفاعى براى رسيدن از ناخشنودى به خشنودى مى داند و آن را از سوى انسان مورد تائيد قرار مى دهد!
او به اين توجه ندارد كه هم پرستش خداوند و هم باور ثنويت هر دو مربوط به انسان است و ربطى به خدا ندارد زيرا همانطور كه انسان نياز دارد در چارچوب فهم اش ثنويت را بسازد پرستش خداى يكتا هم مى تواند نياز ديگرى از انسان باشد كه به اشكال گوناگون انجام مى شود.
به اين جمله از مقاله توجه كنيد:
“اعتقاد به خداى يكتا جايى براى شيطان، جبرئيل، فرشتگان و معاونان و هريك نمى گذارد و نگاه اين مذاهب بر اساس دوئيت مى باشد.”
نويسنده مقاله يا به خداى اديان اعتقاد دارد يا اعتقاد ندارد. اگر به خداى اديان اعتقاد دارد بايد بداند وقتى خدايى در بيرون جهان!، عالم را خلق كرده است و موجوديت عالم از وجود او سرچشمه مى گيرد خوب با اين تعريف يكتاپرستى با ثنويت و تثليث يا هر چيز ديگرى منافات ندارد چون خداى اديان بيرون از خلقت خويش است. اما اگر خود خلقت خدا باشد تحليلهاى او را مى توان ديگرگونه ديد.
به هرحال نويسنده مقاله خوب مى داند كه هر دوره از زندگى انسان از كودكى تا پيرى نياز به تربيت خاص خود دارد.
شما نمى توانيد به كودك خود بگوييد اگر درس نخوانى موقعيت اجتماعى خوبى در آينده نخواهى داشت، زيرا او فاقد تفكر انتزاعى است و درك نخواهد كرد.  به همين خاطر به او مى گويى اگر درس بخوانى تو را به پارك مى برم يا اگر اطاق ات را تميز و مرتب كنى مى توانى بيشتر تلويزيون ببينى.
 اين مثال ها را زدم تا بگويم شايد اديان در دوران كودكى و اوايل نوجوانى تاريخ بشر بوجود أمده اند و قاعدتا در آن زمان آدم ها داراى سطح بالايى از تفكر نبودند.  سطح پايين دانش زمانشان بيش از اين به آنها خوراك فكرى نمى داده و دوران خردورزى نبوده.  پس همانند كودكان آنها را براى اجتناب از كارهاى بد از جهنم مى ترساندند و براى تشويق كارهاى خوب وعده بهشت مى دادند.
با تمام اين تفاصيل حتى امروزه هم هنوز ميلياردها بشر روى كره زمين بى آنكه به خداى ناديده آويزان شوند راهى براى فرار از ترس هاى خود نمى يابند.
در جايى ديگر نويسنده مقاله اعتقاد به سرنوشت را حاصل پيرى، ضعيف شدن حواس و منتج از پذيرفتن مرگ مى داند هر چند كه اين بحث در حيطه روانشناسى مى بايست بررسى شود و نويسنده مى بايست توضيح مى داد، كه از كدام رويكرد علم روانشناسى به اين نتيجه رسيده است، اما به نظر من سرنوشت (از همان ابتدا نوشته شده) سرچشمه گرفته از همان گفتمان دينى است.
 وقتى اديان، خداوند را معمار جهان مى دانند و معتقدند كه او اين جهان را خلق كرده و از همه چيز آگاه است و بدون خواست او حتى برگى از درخت نمى افتد پس خيلى روشن است بشر معتقد به دين، به سرنوشت نيز معتقد باشد زيرا همه چيز در ازل به قلم خدا نوشته شده است.
در پايان فقط مى توانم اين جمله را بنويسم:
به پيروزى علم اعتقاد داشته باشيم و بدانيم كه ايمان چيزى جز باور دانش نيست
سی ام جولای 2017

منبع میهن تی وی