سروش فیلسوف یا عضو هیئت مرگ و سرکوب نخبگان ؟

 

م-ت اخلاقی :

عبدالکریم سروش که توسط عدّه ای و بویژه  بی بی سی فارسی  “فیلسوف خطاب میشود سالهاست نه تنها تحت عنوان مخالف  سیاستهای رژیم اسلامی ایران بلکه بعنوان مخالف اندیشه های رژیم در خارج کشو ربه پرت و پلاگویی های خود ساخته پرداخته و تحت عنوان نو اندیش اسلامی در صدد است که به شکلی دیگر، اندیشه های واپسمانده ١۴۰۰ ساله بدوی را به خورد عدّه ای تحمیق کند .

ایشان با سابقه ای بسیار جنایتکارانه، طوری زیرکانه سخن گفته و عمل می کند که حتی برخی از روشنگران دلسوز جامعه خارج کشوری را بنظرم به غلط انداخته ،به شکلی که از ایشان  بعنوان مخالف ضربه خورده  رژیم  هم نام می برند و ایشان را قربانی رژیم می انگارند .

اگر به سابقه و عملکرد عبدالکریم سروش که بیشتر برادر دو قلوی  دایناسوری به اسم مصباح یزدی است تا فیلسوف، نگاه مختصری بیندازیم،خواهیم دید که این جناب فیلسوف نه تنها دست کمی از جنایت اعضای هیئت مرگ خمینی در کشتار و قتل عام زندانیان در سال ١٣٦٧ ندارد ،بلکه دستی هم بالا تر دارد و روشن تر خواهیم دید که ایشان مثلا از رئیسی رئیس قوه قضائیه کنونی رژیم و عضو هیئت مرگ خمینی در سال ١٣٦٧ چه بسا در نابودی سرمایه های انسانی_ ملی میهن جرم و جنایتش بیشتر است و به اصطلاح “دزدی با چراغ” است .

عبدالکریم سروش در سال ١٣۵٩ رسما توسط آیت الله خمینی(با آگاهی کامل می گویم آیت الله،چرا که تمامی فرمانها و عملکردهای خمینی و باندش چیزی نبود و نیست مگر بر مبنای قرآن یعنی کلام الله) بهمراه چند جنایتکار دیگر مسئول تصویه و قلع و قمع میتوان گفت بهترین استعدادها و سرمایه ها و نخبگان علمی کشور شد که در فیلم کوتاه زیر میتوان اعضای این هیئت فی الواقع مرگ را مشاهده کرد :

 
 

به دنبال این فرمان جنایتکارانه خمینی و دست بکار شدن جناب فیلسوف و همکارانش در ستاد انقلاب فرهنگی که البته به ظاهر به دانشگاه ها ختم می شد ،این تصفیه خونین از دانشگاه شروع و تا به حذف و کشتار دبیران دبیرستانها،آموزگاران دبستانها و حتی به مربیان کودکستانها نیز کشیده شد که در زیر به بخشی از سخنان خمینی در این زمینه که در رسانه ها نشر داده شد اشاره میشود :

” بنیانگذار انقلاب اسلامی در این فرمان آقایان  محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آل‌احمد، جلال الدین فارسی و علی شریعتمداری را به عنوان اعضای ستاد انقلاب فرهنگی انتخاب کردند و به آنان ماموریت دادند «از افراد صاحب‌نظر متعهد، از بین اساتید مسلمان و کارکنان متعهد با ایمان و دیگر قشرهای تحصیل کرده، متعهد و مؤمن به جمهوری اسلامی» دعوت کنند تا «شورایی تشکیل دهند و برای برنامه‏ ریزی رشته‏ های مختلف و خط‌مشی فرهنگی آینده دانشگاه‌ها، براساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آماده سازی اساتید شایسته، متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام کنند ..»

امام (ره) همچنین به اعضای ستاد انقلاب فرهنگی ماموریت دادند تا «دبیرستانها و دیگر مراکز آموزشی که در رژیم سابق با آموزش و پرورشی انحرافی و استعماری اداره می شد، تحت رسیدگی دقیق قرار گیرد تا فرزندان عزیزم از آسیب و انحراف مصون گردند ” ..»

به د نبال سخنرانی خمینی در رابطه با دانشگاه ها و بطورکلی مراکز آموزشی کشور،حمله فالانژها یعنی حزب اللهی ها و لباس شخصی های کنونی آتش به اختیار شروع شد که به کشتار تعداد زیادی دانشجو در همان صحن دانشگاه های کشور شد.بر روی انترنت و بویژه کانال”یوتیوب” میتوان فیلمهایی در رابطه با این جنایات را مشاهده کرد .

به عنوان یک دانشجو از آن دوران آنچه را که خود در دانشگاه جندی شاپور اهواز از نزدیک مشاهده کردم برای شهادت بیان می کنم:

“” اگر تاریخ به درستی به خاطرم مانده باشد ،روزهای اول و دوم اردیبهشت سال ١٣۵٩ بود که به دستور احمد جنتی( همین جنایتکار آیت الله جنتی کنونی) که در ان زمان امام جمعه اهواز بود،  از رادیو اهواز تبلیغاتی و دروغهایی نه شاخدار بلکه “عمامه دار” بر علیه دانشجویان دانشگاه اعلام شد و این اعلام مرتبا در طول چند روز تکرار می شد که نماز وحدت  در دانشگاه برگزار میشود. اگرچه پیش از این ماجرا، بارها اوباش حزب اللهی(از جمله به فرماندهی همین سرهنگ شمعخانی کنونی) در هجوم به گردهمایی های دانشجویی شرکت کرده بودند، اما به دلیل شرکت وسیع طبقات غیر دانشجو از جمله کارگران صنعت نفت، نورد لوله اهواز ، صنایع فولاد، فرهنگیان و دانش آموزان دبیرستانها، کاری از پیش نمی بردند، ولی در روز برگزاری نماز وحدت(بخوانیم وحشت) به امامت آیت الله احمد جنتی، حمله و هجوم ابعاد گسترده و وحشیانه ای بخود گرفت. در آن روز اوباش حزب الهی و سپاه که با لباس شخصی وارد دانشگاه شده بودند بهمراه برخی از افراد شرور و چاقوکش محله های کمپلو و لشکر آباد اهواز پس از خطبه های جنتی جنایتکار آغاز شد (در این میان چندین روز بود که دانشجویان برای حفظ دفترهای دانشجویی به گرد آنها حلقه زده بودند تا مانع از هجوم به این دفاتر بشوند.).لازم به ذکر است که در آن روزا نجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه هوادار سازمان مجاهدین طی اطلاعیه ای که از رادیو اهواز نیز پخش شد اعلام کردند که ما دفتر خویش را تخلیه کرده و در دانشگاه حضور نخواهیم داشت . در آن زمان خود عضو انجمن دانشجویان مسلمان هوادار سازمان بودم و علی رغم پخش آن   اطلاعیه،بطور شخصی تصمیم گرفته و در دانشگاه حضور یافتم و این باعث شد که جنایاتی را ببینم که فاجعه بود،با میله آهنی و چماق و کارد وخنجر و اسلحه کمری به جان دانشجویان افتادند،به چندین دختر دانشجو گویا از بچه های پیکار تجاوزشد و به نقلی که نمیدانم چقدر صحت داشت گویا به آلت تناسلی برخی از دختران دانشجوی هوادار چریکهای فدایی خلق و بویژه سازمان پیکار  شاخه درخت فرو برده بودند،عد ه ای که از دست جانیان به لابلای درختان گلستان و یا به کناره های رود کارون پناه برده بودند به رودخانه انداخته شدند،خود شاهد حمله وحشیانه و بیرحمانه فالانژها به دفاتر پیکار و چریکهای فدایی بودم و می دیدم که به چه وضع وحشیانه ای بویژه با دختران دانشجو عمل می کردند،بطور خلاصه کشتند و تجاوز کردند و ربودند و آتش زدند. تازه این شروع ماجرا بود.به دنبال این تهاجم بیرحمانه ،در همین روزها محاکمه سرپایی دانشجویان آغاز شد، و احکام اعدام شماری از دانشجویان دستگیر شده به اجرا درآمد:

1-مهدی علوی شوشتری دانشجو و مغز متفکر رشته ی ریاضی که به خیام دوران در دانشگاه مشهور بود تیرباران شد.

۲- احمد موذن دانشجوی رشته کشاورزی.

٣-  مسعود دانیالی پور .

۴- مسعود ربیعی دانشجوی فوق لیسانس علوم تربیتی .

۵-  غلامحسین صالحی دانشجوی دانشکده ی علوم کامپیوتر.

٦-  اسداله خرمی، دانشجوی دانشکده ی علوم تربیتی و تعدادی دیگر تیربارن شدند.

با شروع و ادامه کار شورای انقلاب فرهنگی با عضویت جناب فیلسوف،تصفیه های خونین در دانشگاه ها،دبیرستانها،دبستانها و حتی در میان مربیان کودکستانهاآغاز شد، خود به عنوان یک دانشجو مدتی مجبور به مخفی شدن نمودم و فتیله این تصفیه با شروع جنگ مسلحانه آقای رجوی در ٣۰ خرداد ١٣٦۰ به بمب تله ای کار گذاشته توسط خمینی برای نابودی کامل همه عناصر کار ساز جامعه بویژه دانشجویان و استادان و دبیران ووووو سرعت نهایی خویش را گرفت و منفجر وبه نابودی بهترین سرمایه ها ی میهن شد. به جند قلم از این تصفیه حسابها (نسل کشی فرهنگی) که خود به عنوان دانشجوی مهندسی دانشگاه دستگیر و به زندان افتادم در زیر اشاره می کنم  :

  • سید مهدی علوی شوشتری که ا زاو بعنوانیا خیام علم ریاضی دوران خویش یاد می شد( در این زمینه میتوان به آ درس زیر مراجعه کرد) :

https://rangin-kaman.net/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DB%8C

۲ – محمد علی معمار نژاد، لیسانس یا فوق لیسانس ادبیات فارسی و از دبیران برجسته خوزستان.( حلق آویز شدن به شکل بیرحمانه ای از پلی در شوشتر) .

  • حمید چلپی، لیسانس یا فوق لیسانس بیولوژی و دبیر دبیرستان ( تیر باران ).

۴- محمدی لیسانس یا فوق لیسانس اگر درست بخاطرم مانده باشد علوم طبیعی و دبیر دبیرستاهای شوشتر( تیرباران).

۵ – آقای توکلی دانشجوی لیسانس فیزیک دانشگاه جندی شاپور در زمان محمد رضا شاه پهلوی( تیرباران تهران) .

٦ – فریدون اعظمی لیسانس یا فوق لیسانس ،دبیر دبیرستان فردوسی در شوشتر(تیرباران)

٧- محمد زمان اعتماد زاده دانشجوی کشاورزی دانشگاه جندی شاپور اهواز( تیرباران)

۸ – بهمن عاملی دانشجوی دانشگاه جندی شاپور( تیرباران و گویا فرو بردن دشنه در قلب وی)

٩- محمود فرخ نیا ،دانش آموز دبیرستان شوشتر(تیرباران)

١۰-ناصر سالم عشقی، دانش آموز دبیرستان شوشتر( تیرباران)

١١محمود فرخ نیا دانش آموز سال آخر دیپلم.

١۲عباس سمیع دانشجوی دانشگاه جندی شاپور.

١٣داریوش داریوند. دانش آموز ذبیرستان .

اینها قطره ای از اقیانوس دانش و علم و هنر و سرمایه میهن هستند که توسط هیئت انقلاب فرهنگی جناب فیسلوف کذایی تصویه و نسل کشی شدند .

حمید نوری عامل شکنجه و کشتار که حتما به اندازه جناب فیلسوف” عبدالکریم سروش” و دیگر یارانش به تصفیه خونین سرمایه های علمی و انسانی میهن نپرداخته به حق تحت تعقیب قرار گرفته و در سوئد دستگیر می شود، اما جنایتکاری به اسم عبدالکریم سروش زیر ماسک فیلسوف  باید راست راست در اروپا و آمریکا بچرخد و افکار واپسمانده  اسلام  را رنگ آمیزی کرده و به توجیه جنایاتش بپردازد،نباید بعنوان یکی از اصلی ترین اعضای پایه های هیئت مرگ و نسل کشی و شکنجه شدن و آواره کردن هزاران دانشجو از بهترین استعدادهای میهنمان ایران تحت پیگرد بین المللی  قرار گیرد ؟

فی الواقع سئوال اینجاست،جنایت جناب سروش آیا قابل پیگرد بین الملی را ندارد و نباید همانند حمید نوری به دادگاه کشیده شود ؟

و در آخر اینکه، کدامیک از ۲ واقعیت زیر شامل حال این مجرم نه فراری بل حاضر در صحنه میشود:

١٩ ژانویه ۲۰۲١

   ٣۰  دیماه  ١٣٩٩