سقوط جمهوری اسلامی و نقش مردم درآن

این متن برای در ج در بخش مقالات سایت میهن تی وی از درون کشور ارسال گردیده است

فریدون ریخته گران :

جمهوری اسلامی از بدو تولدش در بهمن 57 تا به اکنون بوسیله ایجاد بحران به حیات خود ادامه داده است. جمهوری اسلامی به برکت وجود مردم

اغلب بی سواد و مذهبی توانسته بر بنیاد حمایت مردم در برابر مخالفان داخلی و جامعه جهانی نمایش قدرت از خود عرضه کند. متاسفانه اکثریت

مخالفان این رژیم دیکتاتوری به جهت اسارت فکری به مذاهب شیعه و مارکسیسم از هرگونه تشخیص و تبیین وقایع رخ داده در جامعه ایران عاجز بوده

اند و به نوعی در برابر اعمال رژیم فقط به عکس العملهای منفعلانه بسنده نموده اند . انها کاری که تا به اکنون ادامه یافته است. بدین ترتیب رهبران و

گردانندگان رژیم باتوجه به توده های عوام مذهبی و محافظه کار از یکسو و آلوده بودن نخبه های اپوزیسیون خود به ویروسهای ایدئولوژیکی کار

سختی در برابر بحرانهایی که در گردنه های حساس تاریخی خود باعث بوجود آمدنشان بودند نداشتند. تا شروع عصر اینترنت و ماهواره که ایران در

یک سانسور و بی خبری کامل اداره می شد کسی از عمق فجایع و جنایات رژیم باخبر نمی شد و هر آنچه که صدا و سیمای نظام اسلامی به فراخور

مصالح رژیم به خورد افکار عمومی میدانند مورد استفاده ناخودآگاه و یا اجباری مردم داخل کشور و نیز سیاستمداران و رسانه های کشورهای جهان

قرار می گرفت. بهمین دلیل مردم ایران و جهان از وجود اعدامهای گسترده و قتلهای سیاسی که رژیم پنهانی مرتکب شده بود باخبر نبودند. به برکت

وجود رسانه های نوین امروزی این اهرم از دست نظام اسلامی خارج شده و در حقیقت پته سردمداران نظام تا حدود زیادی روی آب ریخته است. این

امر سبب گشته تا حد زیادی آبرو و مشروعیت کاذبی که رژیم به یمن بیخبری مردم کسب کرده بود در طی سالهای اخیر از دست بدهد . ما هر روز شاهد

خبر رسانی رسانه های مختلف داخل و خارج در خصوص سوء استفاده های مالی ، اخلاقی  و سوء مدیریت گسترده مدیران ارشد نظام هستیم و هر روز

که میگذرد به میزان رسوایی رهبران رژیم افزوده می شود بطوریکه میتوان ادعا نمود در همین لحظه بیش از نود درصد داشته های اخلاقی و معنوی

این نظام مذهبی بر باد رفته است . و چنان چه در روزهای آینده همین سیر فسادها و ندانم کاری های مسئولین حکومتی ادامه یابد هیچ بعید نیست که با

فروپاشی کامل مشروعیت رژیم مواجه گردیم. ماجرای درگذشت هاشمی رفسنجانی هم مثل ده ها مورد اینچنینی در داخل کاست قدرت فقها با شک و

تردیدهای جدی همراه بوده است. با توجه به سلامتی هاشمی بویژه در ناحیه قلب ایشان و نیز سخنانی که در فایل صوتی ( مربوط به 4 ماه پیش )

منتشر شده که مدعیست آقای خامنه ای خطاب به آقای احمدی نژاد به صراحت به درگذشت هاشمی قبل از پایان سال  اشاره نموده است و همچنین

اظهارات آقای زم در برنامه تلویزیونی صدای آمریکا که حاوی جزئیات برنامه قتل ایشان بود در مجموع میتوان قانع شد که رژیم دست به چنین ترور

ابلهانه ای بزند. این موضوع که هم اکنون در میان ایرانیان مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است چنانچه با افشاگریهای خانواده ایشان ابعاد جدیدتری

بخود بگیرد مطمئنا” قادر خواهد بود لایه های کثیری از مردم معترض و بجان آمده ایران را به انجام اعتراضهای جدی و همگانی سوق دهد. شوربختانه

غیر از اندک شخصیتهای فهیم و روشنگری که هم اکنون در خارج از کشور مشغول آگاهی رسانی و مبارزه علیه این نظام فاسد هستند بقیه مثل یک

موجود عقب افتاده ای که همواره درک و فهمش نسبت به افراد سالم از تاخیر  بسزایی برخوردار است این رفقا و همدستان سابق آیت الله ها هم همچنان

در رویا ها و بحثهای شیرین درون گروهی خودشان غرق لذت مباحثه هستند و از حساسیت اوضاع فعلی که محتاج تحرک و برنامه ریزی های

اپوزیسیون فعال میباشد بکلی غریبه اند.البته هر از گاهی هم علیه اشخاصی که جهت تضعیف حاکمیت فقها اقدام به نامه نگاری به رییس جمهور منتخب

ایالات متحده میکنند که در حد خودش قابل تقدیر میباشد ، امضا جمع نموده و بسان دایه های مهربانتر از مادر نگرانیهای خودشان را از تحریمهای جدی

و هوشمندانه عناصر نظام ابراز میدارند غافل از اینکه مردم جان به لب آمده داخل کشور علیرغم داشتن مشکلات کمرشکن اقتصادی حاضرند آمریکا یا

هر کشور تاثیرگذار دیگری با روشهای غیرنظامی مسئولین و سپاهیان سر در آخور نظام را تحریم و تضعیف نمایند هرچند تتمه آن بر زندگی سیاه

خودشان هم اثر بگذارد.مردم ایران با ملاحظه تجربه انقلاب بهمن 57 که در آن روشنفکران وسیاسیون بظاهر آگاه جامعه بعوض پیش بینی وقایع و

زنهار توده ها از غلتیدن درون بزرگترین سیستم استبدادی قرن  خودشان فریب توده ها را خورده و به زیر عبای آیت الله ها خزیدند که این عملشان به

سبب ضعف تحلیل و دید ناقصی که از اوضاع داشتند موجب بدبختی خود و یک عمر بردگی مردم ایران گشت و روند 38 ساله حیات این حکومت به همه

آموخته اند که غیر از طغیان همگانی خودشان تنها عاملی که قادر است قدرت رژیم را تضعیف نماید و زمینه را برای اعتراضهای مردمی مهیا سازد

حمایت جدی مجامع جهانی از مردم  و تحریم هوشمندانه ارکان نظام میباشد و در این معادله به سبب عقب ماندگی و کاهلی مفرط افراد موسوم به

اپوزیسیون هیچ نقشی را در این پروسه به آنها قائل نیستند. هم اکنون مردم ایران از کرده خود در انقلاب شان پشیمانند و در به در خواهان برگشتن

دولت پادشاهی مشروطه و البته قانونی هستند که پدرانشان در انقلاب مشروطیت بانی اش بودند . دولتی که ملی ، لیبرال و سکولار باشد و قادر باشد

آرامش از دست رفته مردم را بعد از گذشت حدود 40 سال به خودشان برگرداند. دولتی که ادامه دولت 37 روزه شادروان بختیار بوده و افکار و

آرمانهای آزادیخواهانه و ضد استبدادی او را تداوم بخشد. در خاتمه مجددا” از 30 نفرامضاکننده نامه اخیر به ترامپ از طرف مردم آگاه و ستم کشیده

درون کشور قدردانی نموده و امیدوارم دیگر رجال سیاسی هموطن خارج از کشور نیز با مطالعه عمیق و درس گرفتن از اشتباهات دوران گذشته و بویژه

رخدادهای انقلاب 57 ، با مبارزان آزادیخواه پیرامونشان همکاری تنگاتنگ بنمایند.