میراث جنگ سرد معرفی کتابِ خاطراتِ دکتر مصطفی دانش

new/dr-abbas-taheri1.jpg
 

دکتر عباس طاهری :

بدرستی می گویند خاورِمیانه، یا درست تر بگوییم، هلال حاصلخیزی که دره سند، کرانه های شمالی خلیج فارس، میانرودان، کرانه های شمالی دریای مدیترانه، دشت های فلسطین و دلتای نیل را دربرمی گیرد، گاهواره شهرنشینی، دانش، فناوری و فرهنگِ آدمی بوده است.
اغلب اما فراموش می شود که این کمانه جغرافیایی در عین حال بستر خونین ترین جنگ ها، شورش ها و برآمدهای اجتماعی، ایلغارها، چپاول ها و تاراج ها، آزمایشگاهِ فنآوری جنگی و گورستانِ آرزوهای صلج آمیزِ مردمانی بوده است که در ده هزار سالِ گذشته در این سرزمین ها می زیسته اند.

در سدهِ گذشته، خاورِمیانه به باکِ بنزین و انبارِ گازِ ماشینِ سهمگینِ سرمایه داری بدل شده است که در باختر دارایی و رفاه تولید می کند، برای ما اما از آسمان مرگ می بارد، و نکبت، هوای آلوده و خشکسالی به ارمغان می آورد. از همین هنگام؛ دوباره گرانیگاهِ جنگ ها، شورش ها، ناآرامی ها و انقلاب ها به این خطه انتقال یافته است. بسیاری از نبردهای سرنوشت سازِ کارزارِ خونین پنجاه ساله قدرت های بزرگ که به کنایه آن را «جنگِ سرد» می نامیدند، در اینجا رخ دادند، و لشکرکشی تبهکارانهِ میراث خوارانِ جنگِ سرد برای بازتقسیمِ منابعِ نفت و گاز و دارایی حاصل از آن ها، که به تردستی آن را «برخوردِ تمدن ها» می نامند، در این میدان جریان دارد.

 

این جنگ های هفتادساله را برروی هم می توان «جنگ جهانی سوم» نام نهاد. خوشبختانه شمار کشتگانِ آن ها هنوز به مرز آمار جنگ جهانی دوم نرسیده است. اما ما این دلخوشی را مدیون دلرحمیِ سردارانِ جنگ افروز و سیاستمدارانِ آزمند نیستیم. این دشت های باز و بی حصارِ آسیا هستند که به مردم امکان می دهند از زیر بمباران به کرانه های امن تر فرار کنند. تنها بخاطر این ویژگی جغرافیایی است که شمار کشتگان جنگ جهانی سوم هنوز به ارقامِ نجومی کارزارهای پیشین نرسیده است، و بجای آن؛ شمارِ فراریان و پناهندگانِ آن از آوارگانِ جنگ دوم جهانی بیشتر شده است.

کشور ما در کانون جنگ جهانی سوم قرار دارد، و رویدادهای آن خواهی نخواهی با فرازونشیب های جنبش ها و نبردهای دیگر سرزمین های درگیر پیوند خورده است. یکی از مهم ترین ویژگی های این جنگ آنست که به بهانه ایدئولوژی های تعصب آلود انجام میگیرد، و اندیشه های ایدئولوژیک در این بخش از جهان مانند آتش در بوته زارهای تشنه از کشوری به کشورِ دیگر پهنه می گسترند. به این دلایل، آنان که می خواهند از پیچش های تاریخ صدساله اخیرِ ایران سردرآورند، ناگزیرند آن را در بستر تاریخ منطقه ما بررسی کنند.
ناگفته نماند که ما ایرانیان در علم تاریخ پیشرفت های شایانی کرده ایم. روزگاری ما تاریخ ناشناس ترین مردمِ جهان بودیم، چنان که حتی از تاریخِ باستانی خویش اطلاعی نداشتیم. برای تحلیل و تحریر تاریخِ انقلابِ مشروطه بیش از نیم قرن وقت صرف کردیم. اما تاریخ انقلاب بهمن را پیش از آن که بپایان برسد، نوشته ایم. این پیشرفت ها را وامدارِ تاریخ نگارانی هستیم که در بیرون مرزها، در درون و پیرامونِ دانشگاه های معتبرِ دنیا به کاوش و پژوهش در این زمینه پرداخته اند. شاید این تنها امتیازی باشد که فرارِ مغزها از ایران به ما ارزانی کرده است. در دهه های گذشته، آثار راهگشای استادان و پژوهشگرانی چون یرواند آبراهامیان، محمدرضا فشاهی، فرهادِ نعمانی و حمید احمدی تصویر روشن و فراگیری از سیر تاریخِ ایرانِ معاصر بدست داده اند که نیازمندان این دانش را از کارهای بیگانگان بی نیاز می کند.کیفیت آثار آنان، به این خاطر که از امتیاز پژوهش در زمین خودی برخوردارند، از نوشته های بیشترِ خاورشناسان بالاتر است.

با این همه، تا چندی پیش دانش ما از رویدادهای سرزمین های پیرامونِ نقشه تاریخی ایران به ابهام های بسیار آلوده بود. این کمبود؛ دشواری های بسیاری بر سر راهِ تعمیم نتیجه گیری های ما از روند رویدادها در ایرانِ معاصر فراهم می کرد. با انتشار کتاب «ردّ پای من، میراث جنگ سرد»، نوشته دکتر مصطفی دانش، این ابهام ها زدوده شده اند.

دکتر مصطفی دانش در سال 1974 از دانشگاهِ کُلن در آلمان درجه دکترای علوم سیاسی دریافت کرده است. از آن پس، بجای تحقیق و تدریس در دانشگاه به پژوهش در میدان های جنگ و انقلاب روی آورده، و یافته های خود را بصورتِ نوشتار یا فیلم مستند در اختیارِ مردم قرار داده است. زندگینامه او، رویدادهای بیش از 46 سال خبرنگاری پرمخاطره و تحلیل گری استادانه در کانون های تنش و انقلاب و جنگ در مهم ترین کشورهای خاورمیانه را دربرمی گیرد. این کارنامه شگفت آور به او امکان می دهد که هم بعنوان شاهد و هم در مقام پژوهشگر علوم اجتماعی سیر تاریخِ معاصر در این کشورها را برای خوانندگان آثار خویش روشن کند.

مهم ترین ویژگی گزارش های دکتر دانش آنست که از درونِ جنگ ها، درگیری ها و انقلاب های اجتماعی خبر می دهند. بیشتر رهبران و دست اندرکارانِ این رویدادها او را در زمره همرزمانِ دوره دانشجویی خود می شمارند، و یادها و تجربه های خود را چنان صمیمانه با او در میان می گذارند که بتواند با چشمانِ آنان ببیند، و از زبانِ آنان سخن بگوید. با این همه تعهدِ کارشناسی و واقع بینیِ علمیِ دکتر دانش مانع از آنست که در دام ذهنی گرایی بیفتد. او با فاصلهِ کافی از بیرون به رویدادها می نگرد، و آن ها را چنان که پیش می آیند، بدون پیشداوری، روایت می کند. داده های او آشکارا نشان می دهند که پدیده هایی چون تعصب دینی، جنگ های انتحاری، فساد و رشوه خواری و واپس ماندگی دم افزون علمی و فنی، همزمان و پابپای دخالت استعمارگران بصورت تصاعدی در خاورمیانه افزایش یافته اند.

پژوهش های دکتر دانش از مرزهای جغرافیایی خاورمیانه بسیار فراتر می روند. او که کار گزارشگری را از جنگ ویتنام آغاز کرده است، بموازات سفرهای پیاپی به کشورهای خاورمیانه، از افریقای جنوبی، آنگولا، لیبی، کوبا و نیکاراگوئه نیز دیدار کرده و با رهبران این کشورها، از جمله و بویژه نلسون ماندلا که برای یاری های او به کنگره ملی افریقا ارج بسیار قایل بود، نیز به گفتگو نشسته است.گویی سر آن داشته است که با نمونه برداری از انقلاب ها و جنگ های رهایی بخش در قاره های افریقا و امریکای جنوبی، جدول فاکت ها و آمارهای خود در باره ی برآمدهای اجتماعی را کامل کند.

آثار دکتر مصطفی دانش برای تاریخ نگاری و علومِ انسانی معاصر ایران دستاوردی غیرمنتظره در یکی از برهه های تکرارناشدنیِ زمانهِ ماست. نوشته های او برای ما که به خواندن و نوشتن تاریخِ شکست خو کرده ایم، احساسی ناشناخته ببار می آورد. برای نخستین بار ما شاهد کارنامه اندیشمندِ ایرانیِ انساندوستی هستیم که برای میهن خویش بسوگ می نشیند، اما در دیگر پهنه های این جهانِ پرآشوب، از افغانستان تا افریقای جنوبی، و از نیکاراگوئه تا لُس آنجلس بزرگ داشته می شود، سرمشق بشمار می آید، و همراه مردم به پیروزی دست می یابد.

گزارش های تکاندهندهِ او از جنایت های جنگی، آزمندی های چپاولگران، رنج های آوارگانِ جنگ، قربانیان سرکوبِ آزادی و خیانت به آرمان های انقلاب، هر خواننده نیک نهادی را برای همیشه از جنگ، نادانی، استعمار و نژادپرستی بیزار می کند. بیگمان، روشنفکران صلحدوستِ امریکایی با همین برداشت به بزرگداشت کارنامه رنگین او برخاسته اند. شهرداری لُس آنجلس، در بلواری که مارتین لوترکینگ در دهه 1960 بسیاری از راه پیمایی های تاریخسازِ خود را انجام می داد، ستون یادبودی برای او برپا کرده است. روی این ستون؛ یک جفت کفش مارتین لوتر کینگ در ویترینی قرار دارد، با این دعوت از بینندگان که «یک مایل با کفش های من راه برو!» به مرور زمان ستون های یادبود کوچکتری نیز به افتخار شخصیت های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی که در راه آرمان های این چهره فرهمند گام برداشته اند، در پیرامونِ بنای بزرگداشتِ او ساخته شده است. در سال 2019، شهرداری لوس آنجلس، ستون یادبودی در نکوداشت دکتر مصطفی دانش در بلوار مارتین لوتر کینگ برپا داشت. کفش های او برفراز این ستون نمادی از گام نهادن در راهیست که هرچه پررهروتر باد!

 

دکتر مصطفی دانش در کنار ستون یادبودش در لُس آنجلس

علم تاریخ تنها توصیفی (descriptive) نیست، هنجارآفرین (normative )، عبرت انگیز و آمرانه (imperative) نیز هست. ملتی که می تواند تاریخ خود و همسایگانش را بنویسد، دیر یا زود در پیِ آن برمی آید که از آن درس های لازم را نیز بیاموزد و بکار گیرد. دکتر مصطفی دانش، پیش از همه بر این آموزهِ تاریخِ ایران و خاورمیانه تأکید می ورزد که تا هنگامی که پیش شرط های فرهنگی، سیاسی و سازمانیِ مورد نیاز برای پیدایش نظامی شایسته تر پدید نیامده است، باید از سرنگونی دستگاهِ دولتیِ موجود و فروپاشی جامعه مدنی در نتیجه جنگ داخلی احتراز کرد، تا امکانات سیاسی لازم برای اصلاح مناسبات اجتماعی و تدارک آینده ای بهتر از دست نروند.