بیستون زخمی

‍ بیستون زخمی

آه از ستمکشی که از یاد رفته باشد
بر ملتی که زیر بیداد رفته باشد 

آن ظلم ها که رفته بر قوم های دیگر
ده ها برابرش بر کردان رفته باشد

آن سرپناه  سستی که مهر بود نامش
با صد امید شیرین بر باد رفته باشد

شیرین کنار خسرو، شب خفت شاد و شادان
فردا به زیر آوار ناشاد رفته باشد

نوزاد مانده باشد، بی «دالگ» عزیزش
«باوگ» ش نمرده باشد، اولاد رفته باشد

کوله بری که از تیر جان می‌برد سلامت
در زیر سقف خانه برباد رفته باشد

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به زیر آوار فرهاد رفته باشد

دالگ = مادر
باوگ = پدر
    محمد رضا عالی پیام 

در استقبال غزلی از حزین لاهیجی