کوروش انسانی عملگرا، که نیاز زمانه خود را می شناخت

 

داریوش بی نیاز :

    شناخت جایگاه کوروش بزرگ (590- 530 پیش از میلادی) را در مرتبۀ نخست باید بر بستر تاریخ جهانی آن روزگار فهمید. همزمان با برآمد کوروش بزرگ در دو گوشۀ دیگر جهان، بس دور از هم، همین رویکرد یعنی برپایی یک حکومت دادگر و خشونت‌پرهیز نیز زاده شد. در چین در چهره‌ای مانند کنفوسیوس (551-479 پیش از میلادی) و در یونان در چهره‌ای مانند سولون (638-558 پیش از میلاد).

    کوروش، کنفوسیوس و سولون فرزندان زمان خود بودند، فرزندانِ خسته از جنگ‌های بی‌پایان میان قبایل و دولت-شهرهایی که رمقِ زندگی مردمان را گرفته بودند: فرزندان متعهدِ عصر افسردگی مردم خسته از جنگ‌های خون‌افشان و نفسگیر.

    کوروش مانند کنفوسیوس یا سولون فیلسوف نبود، او یک سرباز بود، ولی سربازی که نیازهای زمان خود را «حس» کرده بود و مبتنی بر همین حس نیز عمل کرد. در حالی که کنفوسیوس و سولون تلاش می‌کردند تا مبانی نظری یک حکومت دادگر و خشونت‌پرهیز را تدوین کنند، کوروش بزرگ در حال عملی کردن همان اصولی بود که کنفوسیوس و سولون برای نسل‌های بعدی خود می‌نگاشتند.

    کوروش بزرگ فیلسوف نبود که دربارۀ فلسفۀ سیاسی خود بنویسد، او انسانی عملگرا بود که نیاز زمان خود را حس کرده بود.

     کوروش چیزی دربارۀ خودش ننوشت ولی دیگرانی بودند که دربارۀ رفتار و کردار سیاسی‌اش نوشتند، ما بازتاب نوشتاری رفتار کوروش را، هم در انجیل عهد عتیق، و هم در «کوروش‌نامه» گزنفون و هم در منشور منسوب به او مشاهده می‌کنیم.

اکتبر 2020

بنیاد میراث پاسارگاد

www.savepasargad.com