آيا مخالفان حكومت اسلامى مى توانند اهرم هاى سياسى كشور را در اختيار بگيرند؟

ف. م. سخن

جواب سوالى را كه در عنوان اين مطلب آمده، اگر بخواهيم در يك كلمه بدهيم، «نه» است. اين نه، با در نظر گرفتن وضعيت فعلى نيروهاى شاخص و غير شاخص اپوزيسيون است. مخالفان داخل حكومت -مثل هواداران جنبش اصلاحى سبز- نيز جزو اپوزيسيون در نظر گرفته شده اند، هر چند خواهان تغيير كامل حكومت فعلى نيستند.

IMG_4433.JPG

در حكومت هاى استبدادى، اهرم هاى سياسى، به طور داوطلبانه و بر اساس خواست مردم به كسى داده نمى شود. پس اهرم هاى سياسى را «بايد در اختيار گرفت». اما اين كار چگونه ممكن است، خاصه آن كه در دوران حاضر، مبارزات انقلابى، كه با خونريزى و خشونت همراه است، مطلوب نيست و مبارزات بدون خشونت و بدون خونريزى، بيشتر طرفدار دارد. ناگفته نماند كه براى اپوزيسيون ايرانى، در اختيار گرفتن اهرم هاى سياسى حتى با قدرت سلاح ممكن نيست، بنابراين بحث ما در اينجا موضوع وسيله و ابزار تغيير حكومت نيست بل كه ماهيت امر است كه براى ما اهميت دارد.

در جايى كه اهرم سياسى به طور داوطلبانه و به صورت دوره اى و بر اساس انتخابات آزاد، در اختيار كسى قرار نمى گيرد، بايد با اِعمال قدرت اين كار را انجام داد. در اين جا هم تا موضوع «قدرت» و «اِعمال» آن مطرح مى شود، ذهن ها فورى به سمت خشم و خشونت مى رود، حال آن كه چنين نيست.

اپوزيسيون بايد در صدد افزايش قدرت خود باشد، تا جايى كه قدرتى برابر با قدرت حكومت پيدا كند و در مرحله ى بعد قدرت اش از قدرت حكومت بيشتر شود. اگر چنين نشود، يك اپوزيسيون ضعيف، هرگز نخواهد توانست از يك حكومت قوى، سلب حاكميت كند.

قدرت سياسى، مثل هر قدرت ديگرى ست. مثلا كسى كه جسم قوى دارد، مى تواند بر كسى كه جسم ضعيف و ذهن بدون ابتكار دارد تسلط پيدا كند و خواست خود را به او تحميل كند. برعكس اين، ممكن نيست. يعنى نمى توان انتظار داشت، جسم ضعيفى كه ذهن مبتكرى هم ندارد، بر قوى تر از خود چيرگى بيابد، و او را تابع نظر خود كند.

با سر خم كردن و اطاعت داوطلبانه از قوى، مى توان زندگى را با رنج و محنت كمترى گذراند، و به اختياراتى «بچه گول زنك» هم دست يافت، اما قوى همچنان تسلط خود را خواهد داشت و اختيارات داده شده هم صدقه ى او به ضعيف خواهد بود نه بيشتر. اين ضعيف نيست كه با تاكتيك و سياست بازى و كوتاه آمدن از خواسته هاى طبيعى خود، اين صدقه سرى را مى گيرد بلكه اين قوى ست كه به هر دليل، مثلا شايد براى مطيع كردن ضعيف، اين صدقه را به او مى دهد. همين شِبْهِ آزادى هاى نصفه نيمه اى كه در كشور ما به ما داده مى شود، و روز بعد هم صاحبان اصلى قدرت، در فلان منطقه و بهمان منطقه به سادگى آن را از ما مى گيرند، نمونه اى ست از اين «صدقات حكومتى».

پس شرط اول در اختيار گرفتن اهرم هاى سياسى كشور، «قوى شدن» است. قوى شدن، با برنامه ريزى و به كار بردن دانش مربوط و تمرين هاى مداوم و اصولى امكان پذير است.

چون اين قوى شدن، فردى نيست، و موضوعى اجتماعى ست كه اليت و مردم بايد پا به پاى هم و در كنار هم قوى شوند و احساس قدرت كنند و قدرت خود را باور كنند و اراده ى اِعمال قدرت به دست آورند، بنابراين امرى ست دشوار، ولى غير ممكن نيست.

در جوامع استبداد زده، از جمله در جامعه ى ما، تفرق و پراكندگى بسيار است، و گرد آوردن مردمان حول يك محور معين بسيار سخت و گاه نا اميد كننده. علت آن چيست موضوع بحث ما نيست. فقط لازم است بدانيم اگر تا كنون موفقيتى در زمينه ى كسب قدرت سياسى به دست نياورده ايم، يكى از دلايل اش همين تفرق و پراكندگى نيروى اليت و مردم است.

حتما ديده ايد كه مى گويند ما ابتدا بايد خود را اصلاح كنيم تا جامعه اصلاح شود؛ ما بايد ابتدا خودمان درست رانندگى كنيم، تا رانندگى در كشور از اين وضع اسف بار خارج شود. اين ها مشتى ياوه است كه منطقى پشت آن نيست. شما پيغمبر هم كه شويد و با اخلاق ترين و پاك ترين انسان دنيا هم كه باشيد و هرگز در اجتماع پا كج ننهيد و قوانين انسانى و اجتماعى را به طور كامل رعايت كنيد، باز جامعه به روال سابق، كار خود را خواهد كرد و حتى شما را به عنوان فردى نا هنجار -كه مخالف نُرم هاى اجتماعى عمل مى كند- پس خواهد زد. فرد، قدرت اش در زندگى فردى بى نهايت است اما پا از خانه كه بيرون مى گذارد، موجودى مى شود تابع اجتماع حتى اگر آن را بر نتابد.

اما قوى شدن معنى اش چيست، و اصولا چه چيز را بايد در فرد و اجتماع قوى كرد؟ براى اين پرسش پاسخ هاى روشن و مستدل وجود دارد، كه على القاعده اين پاسخ ها را بايد نيروهاى متشكل سياسى بدهند، اما اين روزها كه نه نيروى متشكلى وجود دارد و نه كسى باور به در اختيار گرفتن حكومت بدون دخالت خارجى و فقط بر اساس عزم و اراده ى اليت و مردم دارد، طبيعتا چنين سوالى هم به سوال هاى فانتزى و لوكس و ذهنى تعبير مى شود. اين هم يكى از باورهاى غلطى ست كه در طول زمان به ذهن ما تزريق شده و خودباورى را از ما گرفته است…

«ادامه دارد…»