اخلاقيات از نظر من ( قسمت هشتم)

مژگان پورمحسن :

اخلاق خوشبختانه امری آموختنی است و تمام عمر با برخورد با انسانهای دیگرو موضوعات مختلف امکان آشنايی و تعقل و رشد ذهنی و درک عمیقتر وجود دارد.
در نظر بگیرید که یکی از بدترین عادات ما ایرانیان مسخره کردن همدیگر بوده و این عادت چنان در میان ما جا افتاده که در روابطمان با همدیگر تأثیر جدی می گذارد. از استهزاء لحجه و زبان و فرهنگ قومیتهای مختلف گرفته تا مسخره نمودن ریشهٔ روستايی یا بیسوادی محرومین ویا معلوليت ووو

من در دوران کودکی و نوجوانی به مناطق و شهرهای مختلفی در ایران مسافرت کرده و روستاهای آباد و بسیار فقیری را دیده بودم  و شهرنشینی و زندگی با عشایر را تجربه کرده بودم، پی بُردن به ارزش هر یک دهها سال طول کشید. در واقع نه در ایران و با ایرانیان بلکه از غربیها علاقه به هر شهر و روستا و لحجه و زبان وفرهنگ قومی و محلی مان را یاد گرفتم. وقتی دیدم درهر کشور غربی و در مواجه با هر انسان غربی، وی با چه علاقه و افتخاری از منطقه و روستایش و طبیعت و تاریخ آن ، لحجه و زبان و ادب و فرهنگ
محلی اش در درون یک کشورمی گوید و دفاع می کند بمرور زشتی و حماقت آن خُلق خودم و رایج در وطنم برایم روشن و نمایان شد کما اینکه ایرانیانِ  اجباراً خارجه نشینِ دیگری همین موضوع را ابراز می کنند.

بسیاری از ما همین ذهن بسته و سلولهای مغزی غیر فعال را در مورد ادیان مختلف، آئين ها و باورهای گوناگون داریم. خانمی ایرانی تعریف می کرد که اولین بار که بنا به دعوت همکلاسیِ  کلاس زبانش در کریسمس به کلیسا میرود، با حیرت می بیند که در کُرِ کلیسا ( کسانی که فردی و جمعی دعا و آواز می خوانند)
مرد و زن و پیر و جوان، از همهٔ مليتها، رنگها و شکل و صورتها با هم و در کنار هم مرتب و منظم و محترمانه و با لباسهای یکرنگ ایستاده و متمرکز روی متنها یا نُت های موسیقی در دستشان دعا و آواز برای بزرگداشت تولد حضرت عیسی مسیح می خوانند و می گفت « درخود فرو رفتم که ما ایرانیان  چرا به این نگاه انسانی حتی از اقوام ایرانی و فرهنگهای مختلف وطنمان نرسیده ایم؟ چرا ما ایرانیان بجای افتخار به مردم رنگارنگ وطنمان و زیبايی آن فقط همدیگر را مسخره وتحقیر می کنیم؟»
به ایشان عرض کردم ریشهٔ این موضوع را نه بلحاظ تاریخی می دانم نه بلحاظ فرهنگی بنابراین هیچ توضیح علمی ندارم. تنها نکته ای که یافتم هزار پاره شدن سرزمین پارس طی هزاران سال و جنگها و رودر روی هم قرار گرفتن های اجباریست. امّا نتیجه ای که گرفتم لزوم تغییر عمیق و اساسی این خُلق و خوی غیر انسانی و ضد فرهنگی و ضد ایرانی رايج در میان ایرانیان در وطن و در خارجه می باشد.

اینکه همهٔ قوميتها و رنگها و فرهنگها و موسیقی و رقص ها و غذاها و سلیقه ها و ادیان و مذاهب و باورهای موجود در وطنمان را قدر بدانیم و به همهٔ آنها عمیقاً احترام بگذاریم کار بسیار بزرگی است که بجز با تغيير اخلاق خود بزرگ بینی و تحقیردیگران بدست نمی آید. گرچه این تصحیح اخلاقی در برخی افراد شروع شده اما در سطح ملی رژیم ددمنش آخوندی سدّی است که باید بشکنیم وجرثومهٔ فسادیست که می بایست سرنگون   کنیم تا هزاران انحرافِ  اخلاقی بوجود آمده در این چهل سال حکومت ننگین آخوندهای جنایتکار را  بعلاوهٔ ضعف های فرهنگی قبلی مان نظیر مورد توضيح داده شده در این نوشتار کوتاه را بالاخره درست کنیم.

سرعت در آغاز قرن بیست و یکم صرفاً در زمینه های تکنولوژیکی و علمی و روبوتیک نیست؛ تنها سرعت شامل اکتشافات فضايی، زیر دریايی و زیر زمینی نمیشود بلکه سرعت در دیدن، شنیدن، فکرکردن، تجربه کردن، پِی بُردن به ضعفها و قوتهای اجتماعی و فرهنگی و بعبارت دیگر سرعت در بوجود آمدن شعور و وجدانی تازه و زنده و فعال نیز هست. حفظ اصالت فرهنگی با داشتن ذهنی بسته و گذشته گرا و عقب مانده امکانپذیر نیست. رشد شعور انسانی و وجدان ملی با غریبه دیدن بشریت و دشمن پنداشتن همدیگر غیرممکن
است.

جاوید ایران
۲۸ دسامبر /2017